بازگشت

سپاه عبيدالله


به اين نكته در پيش اشاره شده كه كوفه يك شهر عادي به شمار نمي رفت. به خصوص از هنگامي كه عاصمه امير المومنين قرار گرفت، پايگاه انديشه و فرهنگ تشيع شد و به لحاظ مركزيت و ابادگري ان محور تجاري و اقتصادي نيز قرار گرفت. در عرصه فرهنگ نه تنها انديشه علوي در ان شكوفا شد، بلكه كوفه پايگاه احزاب چالشگر تشكل همسو نيز قرار داشت. احزاب مخالفت تشكل همسو نيز در همين شهر و اطراف مستقر شده بودن با توجه به اين ويژگي ها كوفه در مجموع جمعيت انبوهي از فرهنگي و تجاري و اقتصادي را در خود جاي داده بود.

و اينك عبيد الله و با عواملي كه بررسي شد به چنين منطقه اي سلطه يافته و خشونت خويش را مستقر ساخته است. آنچه براي عبيد الله اهميت دارد در مرحله نخست تسخير شهر و سر كوب نيروهاي هوادار مسلم بود، كه به بهترين شكل صورت گرفته است. رهبران تشكل هسمو مانند مسلم و هاني به شهادت رسيده اند. و برخي نيز زنداني و برخي ديگر كوفه را ترك نموده اند.

مرحله دوم مسووليت بزرگتري به عهده عبيد الله است اين است. و ان اين كه حسين با كاروان خويش به سوي كوفه در حركت است. يزيد به عبيد الله دستور مي دهد سريع آماده رويا رويي با حسين شود تا با اين خطر بزرگ مقابله نمايد.

اينك عبيد الله مسووليت اول را انجام داده آماده انجام ماموريت دوم و بسيج سپاه به سمت و سوي حسين مي باشد. با تلاشي كه وي انجام مي دهد. با تزويز و زور و زر و ايجاد رعب و وحشت موفق مي شود سپاه بزرگ را در نوبت هاي متعدد به طرف حسين بسيج نمايد.

سپاه وي را از 20000 نفر، 23000 نفر تا سي هزار نفر مي شمرند. [1] .

كه مرحله به مرحله به سمت مسير حركت امام اعزام مي شوند. با حر بن يزيد رياحي هزار نفر. با عمر سعد چهار هزار نفر با حصين بن نمير چهار هزار نفر، با شمر بن ذولجوشن چهاز هزار نفر. همراه مصاب ماري 3000 نفر. زيد بن ركاب الكلبي 2000. نصر بن حربه 2000 نفر. يزيد بن حارث 1000 نفر. حجار بن ابجر 1000 نفر. شبث بن ربعي 1000 نفر [2] .

مجموع اين امار 23000 نفر، و شايد بقيه سپاه تا سي هزار را گروه هاي كوچك دويست يا سيصد نفري تشكيل مي داده اند. افزون بر اين تعداد گروه هاي افراد مانند كثير بن شهاب، محمد بن اشعث، قعقاع سويد، در ميان اين امار نمي باشد. به يقين همراه اينان نيز تعدادي اعزام شده اند.

عبيد الله سپاه را در نخيله جمع مي كرد و در آنجا گروه ها را آماده و سازماندهي مي نمود و با زور و تزوير و زر در برابر امام حسين عليه السلام اعزام مي نمود. حقوق و عطاياي چند صد برابر افزايش مي دهد. ايجاد رعب و وحشت هم كه به نهايت رسيده است. فرماندهان مانند كثير بن شهاب، محمد بن اشعث، و قعقاع بن سويه و اسماء بن خارجه مامور مي شوند در كوفه گردش كنند و هر مردي كه توان حركت دارد به جبهه اعزام نمايند و كوچكترين سهل انگاري پذيرفته نيست و طرف سهل انگار اعدام مي شد.

و حتي افراد رهگذر را به دار مي اويختند كه فرد شامي كه براي وصول مطالبات خود به كوفه آمده بود وقتي دستگير به حضور عبيد الله آورده شد وي را گردن زدند. [3] .

اين امار تعداد سپاه عبيد الله است. از لحاظ كيفيت نيز نيروهايي كه زير پرچم وي گرد آمدهاند، نيروهاي زبده و خشن و بسياري از آنان هواداران حزب عثمانيه كه بغض اهل بيت در سينه هاي آنان موج مي زند مي باشند و نيز افراد مانند قوميت حمراء كه به نان شبي جنايت مرتكب مي شودند. به همين جهت سپاه عبيد الله با تعداد گسترده و با اين رو حيات از توان مندي خوبي بهره مند است كه در برابر كاروان كوچك، ليكن به بزرگي تاريخ بشريت يعني كاروان حسين عليه السلام قد بر افراشته تا از خود جنايت ماندگار به يادگار نهد. البته تعداد كاروان حسين را در حدود 200 نفر مي شمارند.

فراهم نمودن سي هزار سپاه عليه حسين اين نكته را شفاف مي سازد كه حزب عثمانيه وحشت از اين دارد كه حسين به كوفه دست رسي حاصل كند و تشكل همسو از وي حمايت نمايد. و الا براي از پاي در آوردن كاروان دويست نفري هيچ گاه منطقي نيست اين تعداد سپاه فراهم شود.


پاورقي

[1] 335- ارشاد، ج 2، ص 84، امالي صدوق، مجلس 70، ص 462.

[2] فتوح، ج 5، ص 99، انساب اشراف، ج 3، ص 387.

[3] اخبار الطوال، ص 255، انساب اشراف، ج 3، ص 386 و 387.