بازگشت

اهداف مرحله دوم


با توجه به شرايط جديد و دگرگوني كه در اوضاع عراق پيش آمده است و با توجه به اين كه عزم بر بازگشت امام تنها يك تغيير روش و انتخاب تاكتيك ديگري در ستيز با حزب عثمانيه مي باشد، نهضت امام در هيچ شرايطي متوقف نمي شود.

از جانبي دشمن نيز امام را رها نمي سازد و همواره بر فشارهاي نظامي خود مي افزايد. اينك كه امام حسين عليه السلام تصميم بر تداوم نهضت دارد، هدف امام از تداوم نهضت چه مي تواند باشد، و براي رسيدن به اين اهداف با توجه به اين كه با باز گشت ام موافقت نمي شود چه راهي را در پيش ‍ مي گيرد؟

در مورد پرسش نخست مي توان گفت كه هدف اين مرحله از نهضت با مرحله نخست هيچ تفاوتي ندارد. انگيزه هاي مرحله دوم همان انگيزه هاي مرحله نخست است. يعني استقرار دين الهي در جامعه و ساماندهي اجتماعي.

و البته با تداوم حاكميت حزب عثمانيه نيز اين هدف تامين نخواهد شد پس ‍ امام همام همان اهداف را دنبال مي نمايد. مي خواهد در قدوم اول سايه شوم حزب عثمانيه از سر امت اسلامي بر طرف شود، تا زمينه استقرار دين و ساماندهي اجتماعي پديدار شود. در عين حال تامين اين اهداف با مرحله اول اين تفاوت آشكار دارد كه در مرحله اول اقدام امام بر اين اساس ‍ بود كه راه اندازي يك جريان بزرگ اجتماعي و هماهنگي نيروهاي تشكل همسو. يعني يك انقلاب فراگير مردمي عليه حاكميت حزب عثمانيه و سر نگوني اين حزب. اينك با دگرگون اوضاع اين اهداف از اين راه تامين نخواهند شد. زيرا تشكل همسو سخت سركوب شده و اسيب ديده است. در عين حال ايا راه و روش ديگري براي تامين اين اهداف باقي مانده است؟

به نظر مي رسد يك راه ديگر باقي است كه در اين فرصت و در اين مرحله از نهضت امام ان را انتخاب مي نمايد و ان راه مقامت تا شهادت خود و ياران سترگش مي باشد. اينك براي رسيدن به ان اهداف راه سرخ شهادت بايد هموار گردد. گرچه راه شهادت همانند راه و تاكتيك اول در فرصت اول سرنگوني حزب عثمانيه را سبب نشود، ليكن راه شهادت و جوشش خون سالار شهيدان در فرصتي ديگر باعث سقوط بني اميه خواهد شد و سايه شوم و خطر دين زدايي آنان را از دين و امت اسلامي بر طرف خواهد ساخت و دين خدا را در جامعه مستقر و پايدار خواهد نمود. اينك بر اين نكته مي توان نگر افكند كه همان نقش كه چيره شدن جريان اجتماعي تشكل همسو بر حزب عثمانيه مي توانست ايفا نمايد اينكه همان نقش را خون به عهده خواهد گرفت. و اين كه كسي بگويد تاثير زنده بودن امام بيشتر از شهادت وي است و چگونه ممكن است زنده بودن فردي با رحلتش يكسان باشد! سخني نا صواب خواهد بود زيرا نقش ايثار تا شهادت همان اثر را مي تواند داشته باشد كه ستيز و نبرد و چيره شدن به دشمن ان اثر را دارد.

به ديگر سخن در مبارزه با دشمن گاهي شمشير بر شمشير مقابل چيره مي شود و جريان را به اهداف خودش نايل مي نمايد. و گاهي خون بر شمشرمقابل پيروزي مي يابد و همان اهداف را تامين مي نمايد. مرحله اول نهضت امام حسين اگر اوضاع عراق و كوفه دگرگون نمي شد. بر اساس معيار نخست استوار مي بود. حال كه اوضاع دگرگون شده است اين پيروزي از راه دوم بدست خواهد آمد.

تامين اهداف گاهي با پيروزي شمشير و گاهي با پيروزي خون شكل مي گيرد. اگر نقش خون با نقش شمشير برابر مي كند و يا احيانا بر ان برتري دارد ان گاه تحليل روند نهضت امام حسين عليه السلام با مراحل متفاوتش و نيز با توجه با آگاهي هاي غيبي امام و پيش گويي هاي ساير معصومين از عاقبت نهضت هموار خواهد بود. زيرا هيچ نيازي نيست كه كسي در مورد آگاهي هاي امام از عاقبت نهضت ترديد كند. بلكه با يقين به اين كه حضرت آگاه از عاقبت نهضت بوده كه به شهادت پايان خواهد يافت مراحل نهضت را پديدار ساخته است. زيرا پايان سرخ با فرجام هر دو مرحله سازگار است اين كه در سخن رسول الله (ص) يا امير المومنين آمده باشد كه حسين در كربلا شهيد خواهد شد، يا خود امام ابراز نموده باشد كه من شهيد مي شوم، هم با سامان يافتن مرحله نخست همخواني دارد و هم با مرحله دوم. يعني اگر مرحله نخست پيش مي رفت و اوضاع عراق دگرگون نمي شد امام با دست يابي به نيروهاي تشكل همسو حزب عثمانيه را سر نگون و رهبري جامعه را به عهده مي گرفت و ناهنجاري ها را هنجار بخشيده و دين الهي را در جامعه مستقر مي ساخت، باز هم منافاتي نداشت كه امام در نهايت به گونه اي ديگر در همان سر زمين كربلا به شهادت برسد. آنگاه خودش و ساير معصومان نيز از اين فرجام نيك خبر داده باشند.

همان گونه كه شهيد شدن در كربلا با مرحله دوم نيز كاملا هماهنگ است كه امام با آگاهي به اين كه در كربلا شهيد خواهد شد. اينك كه اوضاع بر گشته است و تداوم راه مرحله اول ممكن نمي باشد. راه مرحله دوم را پيش ‍ مي گيرد و مي داند هم كه پايان اين مرحله به شهادت خواهد انجاميد. با اين تحليل آگاهي از شهادت با هيچ كدام از دو مرحله نهضت امام حسين عليه السلام نا ساز گاري ندارد بلكه با هر دو مرحله همخواني دارد.

البته اين نكته نيز نبايد فراموش شود، همان گونه كه كسي بگويد امام از فرجام كار خودش خبر نداشت سخني نا صواب به نظر مي رسد. و چه بسا توجيح غير صحيح برخي شواهد تاريخي و رواياتي نيز باشد. اين هم كه كسي بگويد حسين عليه السلام براي كشته شدن از مدينه بيرون آمده است اين نيز سخني است كه بايد توضيح داده شود كه كشته شدن هدف نيست، هدف استقرا دين است هدف اين است كه دين در جامعه پايدار شود و سايه شوم و خطرناك حاكميت حزب عثمانيه بر كنار گردد. ولو اين هدف از انتخاب راه شهادت فراهم گردد. و امام نيز از اين فرجام از پيش آگاهي داشته باشد.

اينك با توجه به اهداف مرحله دوم و با توجه به اين كه امام شهيدان اي اهداف را با گزينش شهادت تامين مي نمايد، بايد اين مطالب بررسي شود كه چه سپاه بزرگي امام و يارانش را محاصره نمود بودند، و عبيد الله اين سپاه بزرگ را چگونه و از كجا بسيج نمود كه شرايط را اين گونه دگرگون ساخت؟ از جانب ديگر امام همام چگونه با انتخاب راه شهادت به اهداف خويش رسيد. اين ها محورهاي اصلي مرحله دوم نهضت حسيني عليه السلام را شكل مي دهد كه فرصت بررسي آنها اينك فراهم است.