بازگشت

عزم باز گشت


اينك امام در شرايط جديدي قرار گرفته است ورود سپاهي مانند سپاه هزار نفري حر دليل است كه اوضاع كوفه كاملا دگرگون شده است، يعني امام متوجه مي شود كه كوفه سقوط كرده و عبيد الله با تسخير كوفه به اوضاع مسلط شده است. و نيز با خبر مي شود! بر اين امر واقف مي گردد كه نه تنها اكنون امكان ارتباط با مردم كوفه وجود ندارد، بلكه روزها پيش از اين راه ها تحت مراقبت شديد قرار گرفته است و حتي نامه هاي پيشين امام كه بر مردم كوفه نگاشته و آنان را از حركت خود از مكه با اطلاع ساخته به مسلم مردم كوفه نرسيده است.

در اين شرايط است كه مشاهده مي شود در تصميم امام يك تغيير اساس ‍ شكل مي گيرد. و ان تصميم عبارت از باز گشت و انصراف است.

اين تصميم بر اساس شرايط جديد گرفته مي شود و در چندين نوبت در برخورد با نيروهاي دشمن ابراز مي گردد.

گرچه برخي نخستين مورد از سخن از انصراف را هنگامي مي نويسند كه خبر شهادت مسلم به حضرت رسيد، با صرف نظر از ان مورد، نخستين مورد ابراز اين تصميم در هنگام برخورد با سپاه حر مي باشد كه در هنگامي كه دو سپاه نماز ظهر را بجا آوردند امام در ضمن خطبه خويش آنان را به اطلاع رساني از اوضاع اجتماعي مي فرمايد، من به دعوت مردم به اين ديار آمدهام ولي اكنون اگر دعوت كننده ها از من حمايت نمي كنند و اوضاع دگرگون شده است من بر مي گردم و هم ان يرجع.

نوبت دوم كه بر اين موضع تاكيد مي نمايد همان روز بعد از نماز عصر، كه ان با شركت دو سپاه حر و امام برگزار شد. حضرت در خطبه خويش همان تصميم را ياد اوري مي كند كه اگر اوضاع دگرگون شده است من بر مي گردم كه برادران مسلم در اينجا نيز اصرار به ادامه راه و رسيدن به كوفه و گرفتن انتقام خون مسلم را دارند. [1]

بعد از برگزاري نماز ظهر و عصر كاروان امام حركت نموده تا پيكي از كوفه دستور جدي مي آورد. اين پيك دستور عبيد الله را آورده كه راه را بر حسين بسته و به وي اجازه حركت ندهند، مگر اين كه تسليم بيعت با آنان شود. با رسيدن دستور جديد حر دستور جديد را امام اعلان مي كند، امام مي فرمايد اينك كه اجازه حركت و ادامه راه نمي دهيد بگذاريد در اين روستا (قاضريه) فرود اييم. شايد به لحاظ اين كه زنان و كودكان همراه امام هستند براي اسايش بهتر آنان اين پيشنهاد را نمود كه حر پاسخ مي دهد اين نامه رسان جاسوس عبيد الله است و من چنين اجازه اي ندارم از اين مكان اجازه عبور نداريد! در اين فرصت امام از نام ان مكان جستجو نمود كه بعد از اين كه چند نام گفته مي شود به عرض مي رساند كه اين مكان را كربلا نيز مي گويند. با شنيدن نام كربلا تداعي گذشته ها مي نمايد.

پيش گويي هاي معصومين تداعي مي نمايد كه كربلا نام آشنايي براي حسين عليه السلام مي باشد.

اينك فرود امام در اين سرزمين با اجبار و اكراه دشمن شكل مي گيرد.

از هنگام ورود امام به كربلا در دوم محرم سال 61 تا روز شهادت امام هشت روز فاصله است. در اين فاصله هشت روز تحولات جبهه بسيار عبرت اموز و شايسته تحقيق بررسي مي باشد. از يك جانب جبهه باطل عبيد الله با نيروهاي متراكم به همراه فرماندهان پليد و از خدا بي خبر همواره تقويت مي شود. از جانب ديگر شرايط بر امام و اصحابش همواره دشوارتر و سخت تر مي گردد. پيش از بررسي اين كه اين سپاه انبوه از كجا و چگونه از كوفه و اطراف ان به كربلا بسيج شد. بررسي اين نكته را ادامه مي دهيم كه امام در اين فرصت پافشاري بر برگشت دارند و اين موضوع را در موارد ديگر نيز ابراز نموده اند.

مورد بعدي (سوم) كه بطور مشخص امام سخن از باز گشت دارد بعد از ورود سپاه 4000 هزار نفري عمر سعد و در اختيار گرفتن فرماندهي سپاه يزيد در كربلا مي باشد و عمر سعد پيكي به نام قره بن قيس به حضور امام فرستاده از هدف امام پرسش مي نمايد. هنگامي كه پيام وي به حضرت مي رسد حضرت اظهار مي دارد ما به عبرت اين مردم به اين ديار آمدهايم و اگر اكنون از پذيرش ما اكره دارند من بر مي گردم، فاما اذ كرهوني فانا انصرف عنهم [2] فسالهم ان يخلو بينه و بين الرجوع [3] ، انصرف عنكم من حيث جئت [4] من از همانجا كه آمدهام باز مي گردم.

مورد ديگر (چهارم) روز عاشورا قبل از شروع درگيري كه امام در برابر سپاه عمر سعد خطبه مي خواند سخن از باز گشت دارد، وسالهم ان يخلوا بينه و بين الرجوع [5] در اين فرصت حضرت چون آگاهي دارد برخي از آنان كه نامه به امام حسين عليه السلام نگاشته اند، در ميان سپاه عمر سعد حضور دارند، نام برخي از آنان را ذكر مي كند مانند شبث بن ربعي، حجار بن ابجر، قيس بن اشعث، يزيد الحارث، به آنها مي فرمايد مگر شما نامه ننوشتيد كه به سوي ما بيا و اگر اكنون اكراه داريد من بر مي گردم: الم يكتبوا الي في القدوم عليكم اذ كرهتموني فدعوني انصرف الي مامني من الارض. [6] .

مورد ديگري (پنجم) مي توان از شواهد به دست آورد اين كه در برخورد سپاه امام با عمر سعد حضرت پيشنهاد نمود كه با عمر سعد در جلسه محرمانه در شب داشته باشند. عمر سعد اين پيشنهاد را پذيرفت، جلسه خصوصي است از جانب امام، خود امام و حضرت اباالفضل و علي اكبر، از ان جانب هم عمر سعد و فرزندش، حفص و غلامي وي لا حق، در ان جلسه حضور دارند. اين جلسه خصوصي مذاكراتي انجام گرفته آنچه از محتواي مذاكره فاش شد اين است كه حضرت تلاش نموده با گفتگو عمر سعد ار از موضع باطلش برگرداند كه وي نمي پذيرد. و حتي امام حاضر مي شود وعده هايي كه عبيد الله به عمر سعد داده بود تامين نمايد وي نمي پذيرد. امام بعد از اين جلسه عمر سعد نامه به عبيد الله مي نگارد كه عبيد الله در پاسخ وي مي نگارد تو داري وقت كشي مي كني كار را بايد يكسره كن اگر حسين تسليم امر ما نمي شود راهي جز كشتن وي نيست. [7] .

آنچه از شواهد اين جلسه محرمانه به دست مي ايد، اين كه عمر سعد موفق نمي شود پيشنهاد امام را بپذيرد كه جنگ را ترك كند امام به وي پيشنهاد باز گشت داده باشد، و عمر سعد نيز همين پيشنهاد را به عبيد الله گزارش ‍ نموده است كه عبيد الله ان گونه پاسخ مي دهد. كه بخشي از اين مطالب در برخي منابع نيز آمده است. با اضافات ديگر كه آنها را نمي توان پذيرفت زيرا در برخي منابع آمده است امام به عمر سعد پيشنهاد نمود كه مار بين سه چيز مخير گزاريد: 1 - باز گشت به همان جايي كه از آنجا آمدم 2 - بيعت با يزيد 3 - باز گشت به برخي مرزها [8] . ليكن محور دوم اين پيشنهاد كاملا دروغ است زيرا تمام نهضت براي اين پديد آمده است كه با يزيد بيعت نكند اگر قرار بود امام حسين عليه السلام بيعت يزيد را بپذيرد كه در همان جلسه وليد بن عتبه فرماندار مدينه مي پذيرفت اين حركت بزرگ و اين تلاش هاي گسترده براي چيست؟! افزون بر اين امام در هيچ شرايطي بيعت با يزيد را صلاح نمي ديد نه در شرايطي كه در مدينه داشت و نه شرايطي كه اكنون بريا وي پيش آمده و شديدا در محاصره دشمن قرار گرفته است. زيرا آنان بارها اظهار نمودند يا بيعت و يا جنگ. اگر امام راضي به بيعت مي شد وي را رها مي نمودند. گر چه اين خطر نيز وجود داشت كه طرح موضوع بيعت از سوي حزب عثمانيه تنها فريب باشد. امام اگر بيعت مي كرد وي را به شهادت مي رساندند. همان گونه كه مسلم را امان دادند ليكن به شهادت رساندند.

در هر صورت از شواهد قطعي اين موضوع مستند است كه امام هنگام مواجه شدن با سپاه دشمن و بويژه ان موقع كه در محاصره شديد دشمن قرار گرفت سخن از باز گشت و انصراف دارد. اينك اين سوال ها پي آمد اي اقدام امام خواهد بود كه امام به كجا مي خواهد بر گردد؟ دو ديگر اين كه منظور امام از باز گشت چه مي تواند باشد، ايا باز گشت يعني توقف نهضت حسيني؟! سوال سوم كه نيز بايد پاسخ داده شود چه شرايط فراهم آمده است كه امام عزم برگشت دارد؟! با بدست آوردن پاسخ اين نوع پرسشها اهداف مرحله دوم نيز شفاف خواهد شد.

جواب سرسش اول را از شواهدي كه عنوان شد مي توان به كف آورد كه در برخي سخن از باز گشت به هماي جايي كه از ان جا كه آمدهام انا انصرف من حيث جئت. [9] .

در برخي ديگر اشاره شده بود كه به جاي ديگري از زمين باز گردم: فدعوني انصرف ماني من الارض [10] شايد منظور امام حرم رسول الله (ص) باشد. شايد منظور باز گشت به مكه حرم امن الهي باشد. كه از همانجايي كه آمدهام البته مي دانيم كه حزب عثمانيه حتي دو حرم امن الهي نيز بر امام نا امن ساخته بود و در ان شرايط حساس كه مركز انديشه شيعه عراق و كوفه اين گونه نا امن شده است كدامين امن خواهد بود؟! در عين حال امام مي خواهد از شرايط نجات حاصل كند. و به جاي روي آورد كه اين مرحله از نهضت را به گونه ديگري سپري سازد. گرچه امام پيش بيني مي نمود كه با باز گشت وي موافقت نخواهد شد.


پاورقي

[1] همان.

[2] طبري، ج 4، ص 612، ارشاد، ج 2، ص 85، انساب اشراف، ج 3، 386.

[3] يعقوبي، ج 2، ص 157.

[4] فتوح، ج 5، ص 97.

[5] يعقوبي، ج 2، ص 157، مقاتل الطالبين، ص 113.

[6] طبري، ج 4، ص 624، کامل، ج 2، ص 562.

[7] فتوح، ج 5، ص 103.

[8] انساب اشراف، ج 3، ص 390.

[9] فتوح، ج 5، ص 97.

[10] طبري، ج 4، ص 624.