بازگشت

پي آمد سقوط كوفه


ليكن اوضاع به طور كلي دگرگون شده است. اوضاع اجتماعي عراق با تسخير كوفه توسط عبيد الله 180 درجه چرخش نموده است. اينك عراق به ويژه كوفه به تنها در اختيار تشكل همسو نمي باشد، بلكه تشكل همسو به شدت سر كوب شده است. ياران سترگ حسين مانند مسلم بن عقيل و هاني بن عروه و قيس بن مسهر به شهادت رسيده اند. حزب عثمانيه به طور گسترده نه تنها شهر و اطراف كوفه و بصره را در تحت سيطره خويش قرار داده است، بلكه با ساماندهي تشكل ها و احزاب چالشگر اهل بيت ان گونه خشونت حاكم نموده است و ان گونه سلطه خويش را توسعه داده است كه از كوفه تا قادسيه در كنترل وي در آمده و كوچكترين حركت و تمام ترددها تحت كنترل شديد قرار گرفته است.

سلطه اين گونه ارتباط ميان رهبري نهضت و مردم عراق و كوفه به طور كلي بريده است و حتي پيك هاي امام نتوانسته اند خود ار به كوفه برسانند.

اينك هيچ گونه ارتباط بين رهبري نهضت و پايگاه مردمي ان وجود ندارد.

و اين در حالي كه رهبري نهضت با كاروانش هنوز به سمت كوفه در حركت است.

امام با كاروان خويش به منزلگاه زدود مي رسد كه فردي از بني اسد از سمت كوفه مي رسد. ليكن چون هراس برخورد با كاروان ها را داشته، راه خويش را بي راهه ساخته به راه خود ادامه مي دهد. دو نفر از بني اسد وي را تعقيب نموده با او به گفتگو نشسته از اوضاع كوفه اطلاعات مي گيرند و گزارش اوضاع كوفه را كه مسلم و هاني و قيس بن مسهر به شهادت رسيده اند به عرض امام مي رسانند. (در برخي منابع آمده خود اين شخص ‍ اوضاع كوفه را به امام گزارش مي كند.) امام از شنيدن خبر شهادت يارانش ‍ محزون شده و استرجاع مي نمايد آنگاه با اصحاب خويش مشاوره مي نمايد كه چه بايد كرد كه براداران مسلم (4 نفر) بالاتفاق اصرار مي ورزند كه بايد به سمت كوفه حركت نمود و انتقام خون مسلم را گرفت. [1] .

امام به حركت خودش ادامه مي دهد. و شايد علت ان نه فقط اصرار برادران مسلم باشد بلكه شايد به اين خاطر باشد، كه هنوز خبر اطمينان بخش و كامل و جامع از اوضاع كوفه به وي نرسيده و هنوز اوضاع مشخص نيست. بر فرض مسلم و هاني هم به شهادت رسيده باشند اينك اوضاع از چه قرار است. ايا امكان دست رسي به كوفه وجود دارد. اوضاع تا چه مقدار دگرگون شده است. اين موارد شفاف نيستند. به همين جهت امام به حركت خود ادامه داد.

بر اساس برخي نقل ها در منزگاه زباله پيك محمد بن اشعث و عمر سعد كه مسلم به آنها وصيت نموده بود حسين را از اوضاع كوفه با خبر سازند مي رسند و اوضاع كوفه و وصيت مسلم را به امام مي رساند. [2] .

(البته فرستادن پيك از جانب عمر سعد كه وابسته شديد به دستگاه حكومتي است بعيد نيست. زيرا حركت امام به سوي كوفه خوشايند حكومت نبود چون منطقه خطر اصلي بر حكومت كوفه بود. بر اين اساس ‍ صحيح مي تواند باشد كه جيره خوران حكومت نيز اين اقدام را انجام داده باشند.)

با رسيدن پيك امام، اطلاع بيشتر از اوضاع كوفه فراهم مي نمايد. در عين حال از تلاش هاي امام همواره به دست رسي به كوفه اصرار مي ورزد اين نكته آشكار است كه امام همام به همياري و حمايت مردم كوفه خيلي اميدوار است. با همه اخبار تلخي كه از كوفه به وي مي رسد، هنوز اميد دست يازي به پايگاه خويش را از دست نداده است.

كاروان امام به حركت خود ادامه مي دهد كه در منزلگاه زباله خبر شهادت پيك ديگر وي (عبد الله بن يقطر) به حضرت مي رسد. امام بعد از دريافت اين خبر اطمينان كامل از سقوط كوفه و اوضاع جديد عراق حاصل مي نمايد. اين تحول باعث گردش محوري مي گردد كه در سخنان امام آشكار است حضرت بعد از دريافت خبر شهادت عبد الله بن يقطر اظهار مي دارد كه: خبر جانگذاري به ما رسيده كه عزيزان ما مسلم بن عقيل و هاني بن عروه و عبد الله بن يقطر به شهادت رسيده اند و نيروهاي ما، ما را ياري نرسانده اند. هر كس مي خواهد بر گردد، بر گردد! [3] .

در اين موقعيت سخن از باز گشت خود امام نيست بلكه سخن از باز گشت همراهان است. ليكن كاروان امام بعد از حركت از اين مكان در شرايطي سخت تري قرار مي گيرد كه خود امام نيز تصميم بر باز گشت مي گيرد. كه ان شرايط چگونه بوده است كه چنين تصميمي از جانب امام گرفته مي شود و منظور امام از اين تصميم چه مي تواند باشد! مواردي است كه شايسته بررسي مي باشد.

در هر صورت حركت امام به سوي كوفه ادامه مي يابد تا از چند منزل عبور مي كند تا به سرزمين نينوا مي رسد. در اطراف نينوا ناگهان با سپاه هزار نفري حر برخورد مي نمايد. گفتگوهاي فراوان بين فرماندهي دو طرف سپاه شكل مي گيرد. حر از انگيزه امام مي پرسد. امام پاسخ مي دهد به دعوت مردم اين ديار بدينجا آمدهام، حر اظهار مي دارد كه ما از اين دعوت نامه ها اطلاعي نداريم، امام از ماموريت حر مي پرسد وي اظهار مي دارد ما مامور هستيم شما را به كوفه نزد امير عبيد الله ببريم. امام به وي مي گويد مرگ آسانتر از اين اروز است. [4] .

در هر صورت در مرحله نخست حر انچنان سخت گيري نمي نمايد و حتي وقتي هنگام نماز ظهر فرا مي رسد امام مي فرمايد تو با سپاه خود و من نيز با سپاه خودم نماز مي گزارم كه حر پيشنهاد مي كند من هم در نماز شما شركت مي كند امام دو نوبت نماز با دو سپاه در بيابان گرم مي گزارد و در هر دو نوبت سخنراني نموده و تصميماتي را اعلام مي دارد، [5] در اين شرايط حساس ‍ است كه تحول مهم در تصميم امام پديدار مي شود و امام سخن از تصميم به باز گشت دارد.


پاورقي

[1] طبري، ج 4، ص 599، الامامه و السياسه، ج 2، ص 184، اخبار الطوال، ج، ص 247.

[2] اخبار الطوال، ص 247 و 248، کامل، ج 2، ص 543.

[3] طبري، ج 4، ص 601، کامل، ج 2، ص 549.

[4] اخبار الطوال، ص 249.

[5] همان، طبري، ج 4، ص 604.