بازگشت

داستان عبرت آميز


6 - عبيد الله بن حر جعفي بر اثر بي تفاوتي كه مي خواست از گير و دارهاي اوضاع كوفه فرار كند، به اطراف شهر مي رود، امام در مسير حركت خودش ‍ به سمت كوفه در منزلي به نام قصر بني مقاتل اطراق مي نمايد و مشاهده مي كند كه در كنار وي كاروان ديگري اطراق نموده است. مي پرسد اين خيمه گاه از كيست، مي گويند از عبيد الله بن حر جعفي. حضرت حجاج بن عروق از ياران خويش را به نزد وي مي فرستند و از مي خواهد كه به ياري حسين بيايد. عبيد الله با شنيدن پيام حسين سخت نگران شده ضمن استرجاع مي گويد من از كوفه بيرون آمدم كه از جريان ها در كنار باشم نه در سپاه عبيد الله باشم و نه در كنار حسين عليه السلام در هر صورت در خدمت امام حاضر نمي شود و فرمايش امام را ناديده مي گيرد. پيك امام بر گشته و جريان را گزارش مي دهد. امام بعد از شنيدن سخنان پيك، خود به خيمه عبيد الله مي رود با وي به گفتگو مي نشيند.

نخست از اوضاع بني اميه و امتناع از بيعت با يزيد سخن به ميان آورده، آنگاه به وي مي گويد مردم شهر شما، مرا به سوي خود فرا خوانده است و من به ديار آمدهام. آنگاه هنگامي كه بي تفاوتي را مشاهده مي كند، به وي خطاب نموده كه تو به جبهه حق را ياري نرسانده اي و از شهر فرار كرده اي و گناه بزرگي را مرتكب شده اي ليكن راه توبه، جبران ان هموار است و ان اين كه اينك به يارين من بشتابي.

وي در پاسخ بهانه مي آورد كه اگر مردم كوفه تو را ياري مي رساندند من پا بر جاترين آنها بودم، ليكن مردم صحنه را خالي كرده اند و بر تو نيز توصيه مي كنم اقدايم انجام ندهي ليكن اگر تصمي بر ستيز داري من اسب تيز و تندي و شمشير برنده اي در اختيار تو مي گذارم اما خود از شركت در نبرد معذورم!

امام هنگامي كه مي بيند بي تفاوتي و بي غيرتي وي به اوج رسيده از ياري وي نا اميد مي شود مي فرمايد: ما نيازي به تجهيزات تو نداريم ياري خودت را خواهان بوديم كه تو فردي گمراه هستي كه من گمراهان را به ياري خويش فرا نخواهم خواند: ولم اكن اتخذ المضلين عضدا. آنگاه فرجام كار وي را خود گوشزد مي نمايد كه كساني كه از رهبري به حق اهل بيت حمايت نكند. نگون بختي در انتظار آنان خواهد: من سمع داعيه اهل بيتي و لم ينصر هم علي حقهم الا الكبه الله علي وجهه النار. در تعبير ديگر آمده: فو الله لا يسمع واعتينا احد ثم لا ينصرنا الا هلك. [1] هر كس ياري خواهي ما را بداند و ما را بداند و ما ار براي بدست آوردن حق ياري نرساند فرجام وي تباهي و آتش خواهد بود.

اين جريان از جهاتي قابل بررسي و بهره وري است كه در مورد ديگري از اين نوشتار بيشتر به ان خواهيم پرداخت. ليكن نبه طور خلاصه نخست به چند نكته اشاره مي شود:

1 - امام عبيد الله بن حر را كه از سران شيعه بود به ياري خود طلبيد كه مورد سخن فعلي ما نيز همين است كه حضرت در هر جا زمينه مي ديد افراد و گروها را به ياري خويش فرا مي خواند.

2 - امام وي را به خاطر اين كه بي تفاوت مانده و تماشاي صحنه هاي اجتماعي سخت نكوهش نموده و وي را گنهكار خواند و راه جبران ان را رهنمود نمود!

3 - امام هنگامي كه از ياري نا اميد شد فرمود من از گمراهان كمك و ياري نمي خواهم.

4 - عاقبت و سر انجام كار كسي كه از جبهه حق اهل بيت مراقبت نمي كند باز گو نمود تباهي و گرفتاري عذاب الهي است.

5 - ياري رساندن امام حسين عليه السلام در ان شرايط حساس و با توجه به خوف و خطرهايي كه در پيش بوده بر همگان لازم بود است و هيچ عذر و بهانه اي پذيرفته نيست كه كسي خود را از صحنه هاي دفاع از دين و عترت كنار بكشد. بي تفاوتي نسبت به امور اجتماعي و دفاعي گناه نابخوشودني است. بر اين اساس هيچ كس مجاز نمي باشد رهبري به حق مانند امام حسين عليه السلام را تنها گذاشته به زندگي خود بپردازند. كه در اين باره توضيح بيشتر خواهد آمد.

6 - جريان باز گشت حر بن يزيد رياحي نيز گواه ديگر بر اين موضوع است كه حضرت حتي در روز عاشورا نيز ياري مي طلبيد و نيروهايي كه آماده مي شدند در كنار امام قرار گيرند، آنان را با روي گشاده مي پذيرفت.

همان گونه كه وقتي حر در انجام كار ديد كه تصميم قطعي جنگ با حسين عليه السلام است، خود را از سپاه باطل كنار به سپاه حق پيوند خورد و از گذشته خود نيز اظهار پشيماني نمود و گذشته خود را كه راه را بر فرزند رسول الله (ص) بسته بود جبران كرد و در راه آرمانهاي حسين به شهادت رسيد. [2] همان پيشنهادي كه حضرت به عبيد الله بن يزيد جعفي نمود ولي چون وي شايستگي ان را نداشت نپذيرفت.

بر اين اساس آنچه در مرحله نخست از قيام مي توان بهره وري نمود اين كه امام براي دست يازي به اهداف و انگيزه هاي خويش يك حركت بزرگ اجتماعي را پديدار ساخت. يك انقلاب فرا گير مردمي پديد آورد كه تقريبا تمام جهان اسلام را از اقدام و حركت و اهداف خود با خبر ساخت.

زيرا هدف امام بسي والا و گسترده بود هدف امام هنجار بخشي به ناهنجاري هاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي جامعه بود. هدف امام استقرار دين الهي در جامعه بود و براي رسيدن به اين اهداف مهم و گسترده بزرگترين مانع حاكميت حزب عثمانيه است كه منشا اين نا بساماني ها شده بود تا اين مشكل اجتماعي از سر راه بر كنار نمي شد امكان دستيازي به اه اهداف ممكن نبود. امام براي رسيدن به ان اهداف در مرحله نخست تلاش ‍ نمود اين مشكل را حل كند. راه حل سياسي و اجتماعي اين مشكل يك به برخورد نظامي محدود نبود. زيرا همان گونه كه در بخش زمينه ها بررسي شد حزب حاكميت در سراسر كشور اسلامي سايه گسترده بود گرچه لايه هاي ضخيم ان در شامات بود، ليكن شاخه ها و لايه هاي نازك ان در سر تا سر كشور اسلامي حتي حجاز و عراق به چشم مي خورد. بني اميه بر تمام نهادهاي اجتماعي و سياسي چنگ اندازي نموده بودند و اگر فرصت تداوم حكومت داري حاصل فراهم مي نمودند، خطرهاي بيش از اين امت اسلامي را از جانب آنها تهديد مي نمود.

مقابله و چالشگري عليه يك جريان اجتماعي اين گونه، تنها با برخورد نظامي ساده و محدود نمي توانست باشد. بايد يك جريان بزرگ اجتماعي و يك خيزش عمومي و يك انقلاب فراگير عليه اين حاكميت شكل مي گرفت. و امام همام نيز چنين حركت عظيم را پديدار ساخت. تاكتيكي برگزيد حركت خود را ان گونه كه شرح داده شد از مدينه تا كوفه تنظيم نمود و پايگاه بزرگ انديشه زلال شيعه عراق به خصوص كوفه را توسط نماينده خود تسخير نمود و همان گونه كه مشاهده نموديد در مسير راه نيز همواره از فرصت ها بهره مي برد و مردم را از اوضاع سياسي و اجتماعي با خبر مي سازد و افراد و گروها را به ياري خويش فرا مي خواند و تلاش مي كند خود را به كوفه پايگاه انديشه زلال علوي برساند تا با ياري مردم و هواداري آنان جريان بزرگ اجتماعي، در برابر حزب حاكميت عثمانيه پديدار سازد. و آنان را از اريكه قدرت بركشيده و رهبري جامعه را به صاحبان شايسته آنان كه اهل بيت باشد باز گردانند.

تا اين بخش از مرحله نخست نهضت حسيني اهداف و انگيزه ها و روش و تاكتيك ها براي رسيدن به ان انگيزه ها شفاف و زلال تحليل شد، هيچ گونه غباري به آنها مشاهده نمي شود و با شواهد رواياتي و تاريخي معتبر انگيزه ها و روش رسيدن به آنها كه راه صحيح منطقي و مدبرانه بود، تحليل گرديد. و در ضمن نوشتار اوضاع كوفه و نيز اوضاع دگر كوفه بررسي شد. و حوادث و جريان هاي مهم كه در راستاي اهداف اين مرحله بود بررسي شد. تمام اين روي دادها و موضع گيري ها مربوط به مرحله نخست نهضت حسيني است كه نتايج ان را اين گونه مي توان خلاصه نمود:

1 - زمينه هاي نهضت امام حسين عليه السلام به زمان خلافت خلفا به خصوص خليفه سوم و حاكميت حزب عثمانيه باز گشت داشت.

كه عمده آنها ناهنجاري هاي اجتماعي و دين زدايي بود، كه از جانب حزب عثمانيه متوجه امت اسلامي و اسلام شده بود.

2 - انگيزه هاي كلان كه هدف امام عليه السلام از نهضت را شكل مي داد هنجار بخشيدن به نابساماني هاي اجتماعي و استقرار دين الهي مي باشد.

3 - گر چه اين ناهنجاري باز گشت به حاكميت حزب عثمانيه به خصوص ‍ دوران معاويه داشت، ليكن با وجود قرار داد مصالحه بين عترت و اهل بيت و معاويه در زمان معاويه ايجاد نهضت ممكن نبود.

4 - چون انگيزه هاي اصلي امام استقرار دين و ساماندهي اجتماعي بود، با وجود حاكميت حزب عثمانيه كه منشا اين نابساماني ها بود رسيدن به اين اهداف ممكن نمي شد. بايد سايه شوم اين حاكميت از كشور اسلامي بر كنار مي شد.

5 - امام در رسيدن به اين اهداف در مرحله نخست تلاش نمود رهبري جامعه كه حق اهل بيت عليهم السلام بوده به عهده گيرد كه براي دستيازيي به ان تلاش مستمر و گسترده و همه جانبه از سوي مردم و امام شكل گرفت.

6 - تلاش امام در روياروي با حزب حاكميت عثمانيه تنها به يك برخورد نظامي محدود نبود بلكه تلاش گسترده يك جريان بزرگ اجتماعي كه همان تشكل همسوي اهل بيت عليهم السلام بود كه در واقع تلاش برپايي يك انقلاب فراگير يك نهضت پايدار عليه ناهنجاري هاي موجود بود متشكل نمودن همان تشكل همسوي صفين و ساباط عليه بني اميه بود كه در عراق امكان شكل گيري ان وجود داشت.

7 - رهبري نهضت روش مدبرانه و منطقي و هوشمندانه در جهت همسويي تشكل همسو و تسخير پايگاه هاي انديشه اي ان كه محوريت ان را عراق به خصوص كوفه شكل مي داد شكل داد. بسياري از انديشمندان جهان اسلامي از اقدام حضرت با خبر شدند و انديشه هاي تشكل همسو يك جانبه ساماندهي شد.

8 - بعد از اين كه دو حرم امن الهي را حزب حاكميت عثمانيه بر حضرت نا امن ساخت فراخواني مردم عراق به خصوص كوفه از امام نقش محوري در جهت تصميم امام و عزيمت وي به سمت عراق و كوفه ايفا نمود و امام بر همين اساس به سمت كوفه حركت نمود. فراخواني مردم كوفه از امام گواه روشن است كه زمينه حمايت مردمي از آرمانهاي امام در سر تا سر كشور اسلامي وجود داشت گر چه لايه ضخيم ان در عراق و به خصوص كوفه بود. ليكن به لحاظ اين كه مردم در تمام كشور از ستم بني اميه به ستوه آمده بودند، خواهان اصلاحات عميق اجتماعي بودند و امام نيز اين مهم را هيچ گاه از نظر دور نداشت، بلكه حمايت مردم يك محور اساسي نهضت حسيني را شكل مي داد كه به خوبي پيش بيني مي شد.

9 - اوضاع عراق و كوفه با دو نگاه بررسي شد. يك نگاه تشكل همسوي اهل بيت كه كه اكثريت انبوه جمعيت را شكل مي داد و با جان ان آرمانهاي اهل بيت دفاع و حمايت مي نمود. كه پيمان و بيعت گسترده آنان با مسلم و حسين عليه السلام گواه صادق بر اين مدعي است.

نگاه دوم دگرگوني اين اوضاع با سلطه عبيد الله مي باشد، كه اوضاع حاكميت و اجتماعي را تغيير داد در عين حال كه تشكل همسو اسيب ديد و سركوب شد. ليكن با تسلط عبيد الله اوضاع كاملا گردش نمود و معادلات سياسي دگرگون شد كه عوامل سقوط عراق و كوفه نيز بررسي شد.

10 - امام همام در مسير خويش به سمت عراق در عين حال كه تلاش به گستره نهضت خويش داشت همواره از فرصت ها بهره مي برد و تلاش بر تهيه نيرو و امكانات در جهت مقابله با دشمن بود. امام تلاش فراوان در جهت اطلاع رساني به جهان اسلامي، و با خبر ساختن مردم از تباهي هاي حزب عثمانيه و خطرهاي جدي كه از جانب اين حزب متوجه كيان امت اسلامي و دين مي باشد انجام داد. امام تلاش گسترده مي نمايد تا خود را به كوفه برساند.

امام در مرحله نخست نهضت در تلاش است كه براي رسيدن به اهداف كلان نهضت يك جريان بزرگ اجتماعي و يك انقلاب فرا گير عليه حزب عثمانيه پديد آورد. آنگاه با سرنگوني اين حزب رهبري جامعه را خود به عهده گرفته و دين خدا را مستقر و نا بساماني ها را ساماندهي نمايد. اين ها برخي نتايج مرحله نخست قيام امام حسين عليه السلام مي باشد.

اين شواهد گواهي مي دهد كه در اين مرحله تلاش امام در رسيدن به اهداف خود، بر كناري رژيم ستم پيشه بني اميه و به عهده گرفتن رهبري جامعه بود، تا راه جهت رسيدن به اهداف حضرت هموار گردد. امام از هيچ تلاشي در جهت بسيج توان مندي هاي اجتماعي و پديدار ساختن يك حركت و يك جريان بزرگ اجتماعي عليه حزب عثمانيه فرو گذار نكرد. و اين تلاش ‍ نتايج مثبت و پرباري نيز به كف آورد. ليكن اين روش و مرحله مربوط به پيش از دگرگون اوضاع عراق و پيش از سقوط كوفه مي باشد. و اما بعد از اين كه كوفه به دست عبيد الله سقوط نمود و ياران حسين به شهادت رسيدند و سپاه بزرگي از كوفه و اطراف عليه امام شكل گرفت و امام كاروان خويش ار در برابر ان سپاه مشاهده نمود، موضع امام در اين مرحله چگونه خواهد بود و شروع اين مرحله چه تحولي عميق در گردش و چرخش نهضت امام حسين عليه السلام پديدار ساخت و در نهايت سرانجام نهضت به كدامين سمت و سو انجاميد و امام فرزانگان در شرايط بسيار سخت بحران چگونه نهضت را تداوم بخشيد؟ اين ها برخي محورهاي مرحله دوم نهضت امام حسين عليه السلام مي باشد كه در اين فرصت به بررسي و تحليل آنها مي پردازيم.


پاورقي

[1] فتوح، ج 5، ص 83، طبري، ج 4، ص 608، ارشاد، ج 2، ص 81، انساب، ج 3، ص 384، اخبار الطوال، ص 250.

[2] طبري، ج 4، ص 626.