بازگشت

حفظ آمادگي


قيس موفق به رسياندن نامه امام عليه السلام به مردم كوفه نمي شود و اگر پيك هاي ديگر هم از جانب امام بدين منظور گسيل شده باشند ممكن است به همان سرنوشت قيس دچار آمده باشند. چنانكه عبد الله بن يقطر نيز دستگير و به شهادت رسيد. [1] .

از جانب ديگر اطراف كوفه و بصره تا قادسيه ان گونه در محاصره نيروهاي نظامي قرار گرفته است كه كوچكترين حركت از ديد آنان پنهان نمي باشد. لذا همان گونه كه رفتن به سوي كوفه از بيرون كوفه بر كسي آسان نيست، كسي از كوفه هم به آساني نمي تواند خويش را به جاي ديگر برساند. [2] به همين جهت بين مردم كوفه يعني پايگاه اصلي نهضت و رهبري نهضت كاملا جدايي افكنده شده است. هيچ گونه بر قراري ارتباط وجود ندارد.

در عين حال امام با قلبي مطمئن به طرف كوفه با كاروان خويش در حركت است و در بين راه بر آگاهي بخشيدن به جامعه و حفظ توان مندي خود تلاش مستمر دارد. تهيه عده براي آمادگي بيشتر براي رويارويي با حزب عثمانيه تلاش اصلي امام را در اين مرحله شكل مي دهد. به همين جهت به مردم كوفه نگاشت بيشتر و سريعتر آماده باشند و در بين راه هم در ملاقات هاي خود با كاروان ها و افراد و روستاها و عشاير بر دو محور تكيه مي نمود، مردم را از تباهي هاي حاكميت حزب عثمانيه آگاه مي ساخت و موضع خود و انگيزه موضع گيري خود را بر مردم شفاف مي نمود و در موارد مناسب از مردم ياري مي طلبيد. كه برخي از اين موارد مورد بررسي قرار مي دهيم.

1 - امام هنگام خروج از مكه در تنعيم (شش كيلومتري مكه) با كارواني تجاري از يمن روبرو مي شود كه اجناس و كالاهايي را براي دربار يزيد حمل مي نمودند. حضرت دستور مي دهد اموال كاروان را مصادره نموده و ساربانها را نيز مخير مي سازد كه اگر مايل باشند با شترهاي خود بارها را براي كاروان حسين عليه السلام حمل كنند و كرايه دريافت نمايند. [3] با اين اقدام حضرت كاروان خود را تجهيز و تدارك مي نمايد.

2 - امام در مسير حركت به سوي كوفه در منزلگاهي فرود مي ايد با عبد الله بن مطيع عدوي برخورد مي كند. با وي گفتگو نموده و عبد الله حضرت را از رفتن به كوفه و تعرض به حكومت بني اميه سخت بر حذر مي دارد. ليكن امام به اين پيشنهادها وقعي نمي نهد و از وي جدا مي شود. [4] .

البته در منابع تاريخي مشاهده نمي شود كه امام صريحا از وي نيز استمداد مي نمايد. و شايد علت ان هم اين باشد كه وي از هواداران عبد الله بن زبير بود و مدتي به همين خاطر زنداني شده بود [5] و امام چون اميدي به ياري وي نداشت از وي استمداد نكرد. گر چه حضرت مسائل مهم از جمله انگيزه خود را از نهضت و حركت به سوي عراق را براي وي آشكار ساخت.

3 - امام در حال حركت به سمت كوفه در منزل اطراق نموده كه قافله زهير بن قين ناچار مي شود در همان جا در كنار كاروان حسين اطراق نمايد. امام قاصدي به سوي زهير فرستاده وي را مي طلبد. زهير به حضور امام رسيده، طولي نمي كشد كه با خوشحالي تمام به طرف كاروان خويش بر مي گردد. ليكن روحيه كاملا تغيير يافته و اقدام هاي غير منتظره انجام مي دهد. وي همسري شيعه و مهربان و شجاع خويش را طلاق مي هد و مي گويد به خانواده خويش ملحق شود. و ياران خويش هم مي گويد هر كس دوست دارد همراه من باشد با من حسين عليه السلام ملحق شود و هر كسي دوست نمي دارد اين آخرين ديدار من با وي مي باشد. [6] .

وي از ياران سترگ حضرت قرار گرفته و تا آخر هم با حضرت همراه و هميار و در نهايت به شهادت مي رسد. اين نيز مورد ديگر از استمداد امام از ياران خويش است كه اين گونه پاسخ مثبت نيز مي شوند.

4 - عبد الله بن عمير هنگامي كه تجمع سپاه عبيد الله را در نخيله كوفه مشاهده نمود و متوجه شد كه اين سپاه براي ستيز با حسين آماده مي شود به خانه خود آمد و تصميم گرفت بلافاصله براي ملحق شدن به سپاه حسين عليه السلام حركت كند، كه همسرش ام وهب و نيز وهب و همسر وهب نيز وي را همراهي نمودند. با اين كه شهر و اطراف در محاصره نيروهاي امنيتي بوده است. اين خانواده به نوعي مي توانند از كوفه دور شوند و خود را به سپاه حسين عليه السلام برسانند. و شخص عبد الله و نيز فرزندش وهب هر دو در روز عاشورا در دفاع از آرمانهاي حسين عليه السلام شهيد مي شوند امام نيز ياري آنان را مي پذيرد و حتي ام وهب با چوب به سپاه عمر سعد حمله ور مي شود كه امام وي را به خيمه ها باز مي گرداند. [7] .

5 - در فراهم آوردن عده و ياران سترگ امام تلاش گسترده اي انجام داد و چون به عراق خيلي اميدوار بود تنها از مردم كوفه استمداد نمي كرد بلكه از ساير مراكز مانند بصره نيز حضرت ياري مي طلبيد.

امام نامه اي به سران شيعه و طايفه ها در بصره مانند مالك بن مسمع، احنف بن قيس، منذربن جارود و مسعود بن عمرو و قيس بن هيثم و عمر بن عبيد الله نگاشت و آنان در جريان اوضاع و احوال و تصميمات خود قرار داد. [8] .

در بصره خانه زني به نام ماريه بنت سعد پايگاه تجمع شيعه بود كه در يكي از اجتماعات شيعه برخي تصميم مي گيرند به ياري حسين عليه السلام بشتابند. چنانكه بعد از يكي اين جلسه ها يزيد بن بنيط با دو فرزندش عبد الله و عبيد الله تصميم مي گيرند به امام ملحق شوند و به سمت مكه حركت مي كنند و در مكه به امام ملحق مي شوند و در كربلا هم به شهادت مي رسند. [9] .

5 - در روز تاسوعا در هنگام محاصره امام عليه السلام حبيب بن مظاهر كه از طايفه بني اسد بود به حضور امام مي رسد. به امام گزارش مي دهد كه در اين نزديكي عده اي از بني اسد حضور دارند، اگر اجازه مي دهيد از آنان ياري طلب نماييم. امام عليه السلام اجازه مي دهد حبيب به درون ان قوم رفته از آنان استمداد مي نمايد و هفتاد نفر از آنان آماده شده همراه حبيب مي ايند، كه با گزارش كه به عمر سعد مي رسد عمر سعد سپاهي را به سوي آنان گسيل نموده درگيري شديد رخ مي دهد. عده اي از آنان كشته مي شوند. در نهايت كسي موفق نمي شود به سپاه امام ملحق شود، حبيب بن مظاهر تنها بر مي گردد. [10] .


پاورقي

[1] طبري، ج 4، 601.

[2] ارشاد، ص 72.

[3] اخبار الطوال، ص 245، طبري، ج 4، ص 589.

[4] طبري، ج 4، ص 598، اخبار الطوال، ص 246.

[5] فتوح، ج 5، 16.

[6] ارشاد، ص 73، اخبار الطوال، ص 246.

[7] طبري، ج 4، ص 628، بحار، ج 45، ص 16.

[8] طبري، ج 4، ص 564، کامل، ج 2، ص 535.

[9] وقعه الطف، ص 103، کامل ج 2، ص 534.

[10] انساب اشراف، ج 3، ص 388، فتوح، ج 5، ص 100.