بازگشت

يك تحول


در مدت اقامت حدود چهار ماهه امام در مكه حوادث بزرگ و كوچك همواره رخ مي دهد. حضور امام در مكه موضوع روز محافل سياسي و اجتماعي مكه، بلكه كل كشور پهناور اسلامي است. به طوري كه جهان اسلام از حضور امام در مكه آگاهي يافته اند. از جمله مردم كوفه از امتناع حضرت از بيعت با يزيد و خروج نا بهنگام وي از مدينه و حضور در مكه آگاه مي شوند.

مردم كوفه مردم عادي نيستند با تمام مردم حتي مدينه متفاوتند و هسته مركزي تشكل همسوي اهل بيت را همواره كوفه عاصمه امير المومنين شكل مي داد. گر چه آنان در دومه الجندل فريب نيرنگ معاويه و عمرو عاص را خودند و طعم تلخ پي آمد ان را به خصوص در زمان سلطه معاويه در زمان امام حسن و امام حسين عليه السلام به خوبي چشيده اند. ليكن همواره در صدد ياري اهل بيت بودند و همواره بدنبال فرصتي بودند تا رهبري جامعه را به جايگاه اصلي اش يعني عترت باز گردانند. اينك ان فرصت پديد آمد است.

مردم كوفه حتي در هنگامي كه مسووليت امامت به عهده امام حسين عليه السلام، و همزمان با دوران معاويه بود، از امام حسين عليه السلام مي خواستند معاويه را خلع نموده و رهبري را به عهده بگيرد، وكتبوا الي الحسين عليه السلام في خلع معاويه والبيتعه له. [1] ليكن امام حسين عليه السلام بدلايلي كه اشاره آمد از اين اقدام سرباز مي زد، در زمان معاويه نهضت خود را آغاز نكرد. منتظر ماند تا مرگ فرا رسد. اينك مرگ معاويه فرا رسيده است مردم كوفه موقعيت را مناسب ديده اند تا به صورت جدي و گسترده از امام بخواهند به سوي عراق آمده و رهبري جامعه را عهده دار شود. تمام عراق به خصوص كوفه خيزش نموده است به تعبير مفيد تحركت الشيعه بالعراق [2] شيعه در عراق خيزش نمود. مردم كوفه حركت خود را با نگاشتن نامه به امام حسين عليه السلام آشكار ساختند. آنان نامه مهمي با امضاي سران كوفه مانند: سليمان بن صرد خزاعي، مسيب بن نجبه، شبث بن ربعي، حجاز بن ابجر، يزيد بن الحارث، عزره بن قيس، عمرو بن حجاج، محمد بن عمير عطارد، حبيب بن مظاهر و... به همراه دو قاصد بنام هاي عبيد الله بن مسمع و عبد الله دراك يا وال به حضور امام ارسال مي دادند، كه ارسال اين نامه يك تحول بزرگ در نهضت حسين عليه السلام پديد مي آورد.

مضمون نامه:

بسم الله الرحمن الرحيم

به حسين بن علي عليه السلام

سليمان بن صرد و...

سلام عليك

اما بعد سپاس سبحان را كه دشمن جبار و كينه توز (معاويه) به هلاكت رساند همان كه بيت المال را غصب نموده بود و بر مردم بر غم رضايت آنان حكم راني نمود كه بندگان نيك را به قتل مي رساند و اشرار را باقي مي نهاد. و ثروت هاي الهي را در بين هواداران خود دست به دست مي گرداند. آنان همانند قوم ثمود احدوثه شده و به زباله داني تاريخ سپرده شدند.

اينك ما رهبري نداريم، روي اور به به سوي ما كه شايد خداي سبحان با محوريت تو ما را به حق گرد آورد. نعمان بشير (استاند ار كوفه از جانب حزب عثمانيه كه در قصر الاماره به سر مي برد، ما همراه وي نيستيم، در جمعه و عيد وي شركت نمي كنيم. اگر با خبر شويم كه تو به سوي ما حركت مي كني وي را اخراج و تا شام دنبالش خواهيم نمود. [3] اين نامه در بيستم رمضان در مكه به دست حسين علي عليه السلام مي رسد. [4] .

آنگاه نامه هاي ديگر نيز حدود يكصد و پنجاه نامه از مردم كوفه كر هر كدام را چند تن از سران شيعه و تشكل همسوي اهل بيت امضا نموده بود توسط قيس بن مسهر صيداوي و عبد الرحمن، عبد الله الكدن ارحبي و عماره بن عبيد سلولي به حضور امام عليه السلام ارسال مي گردد. [5] .


پاورقي

[1] ارشاد، ج 2، ص 32.

[2] ارشاد، ج 2، ص 32.

[3] اخبار الطوال، 229، مقاتل الطالبين، ص 99، ارشاد، ج 2، ص 560، وقعه طف، ص 90.

[4] اخبار الطوال، ص 229.

[5] همان، ارشاد، 2، ص 38.