بازگشت

برداشت غلط از مسأله شفاعت


قرآن مي گويد: قل لله الشفاعه جميعا [1] اصلا شفاعت از آن خدا است. شما خيال مي كني كه شما شفيع را براي شفاعت برمي انگيزاني، آن خداست كه شفيع را براي شفاعت برانگيخته است. اگر او شفيع را برنيانگيزاند محال است (او شفاعت كند)، كدام شفيع است كه جرات شفاعت داشته باشد، كدام شفيع است كه به خود اجازه بدهد كه يك كلمه بر خلاف رضاي خدا درباره كسي حرف بزند؟! پس آن شفاعتي كه شفاعت مردود و شفاعت منفي است (آن است كه براي شفيع استقلال قائل باشيم)، كه عرض كرديم، باز مخصوصا تكرار مي كنم كه هر دو را بايد بدانيم، هم آن (شفاعتي) كه نيست تا يك وقت از راهي وارد نشويم كه غير از اينكه كار بي فايده اي كرده ايم گناهي هم مرتكب شده ايم، و هم آن كه هست چون واقعا هست و ما بايد هر چيزي را آنچنان كه هست بدانيم. ما درباره هر يك از اولياي حق، پيغمبر اكرم، اميرالمومنين، حضرت زهرا، حضرت امام حسين و هر كس ديگر - و بلكه هر كامل تري نسبت به ناقص تر (از) خودش مي تواند شفيع باشد - خيال نكنيم كه اين رفتن به سوي شفيع فرار از در خانه خداست! اگر بخواهد به شكل فرار از در خانه خدا باشد، رفتن به سوي شفيع، رفتن به سوي جهنم است. اگر گفتيد: من نماز نمي خوانم به جايش كار ديگري براي امام حسين مي كنم، امام حسين به چيزي راضي مي شود خدا به چيز ديگري، نه خدا را شناخته ايد نه امام حسين را. امام حسين آن كسي است كه در خطبه روزهاي اولش فرمود: رضي الله رضانا اهل البيت. اصلا امام حسين اگر رضايي غير از رضاي خدا داشته باشد كه امام نيست. پيغمبر اگر از خودش دكاني مستقل داشته باشد، چيزي بخواهد غير از آنچه كه خدا مي خواهد، به چيزي خشنود باشد غير از آنچه خدا مي خواهد، به چيزي خشنود باشد غير از آنچه كه خدا (به آن) خشنود است، او نمي تواند پيغمبر باشد. بنابراين محال و ممتنع است كه آنچه خدا به آن راضي است از طاعات و عبادات، امام حسين كاري به آنها نداشته باشد، آنچه كار خدا (از آن) ناراضي است، از گناهان، معصيت ها، شرابخواري ها، دروغگويي ها، غيبت ها، باز امام حسين نسبت به اينها حساسيتي نداشته باشد، در مقابل، امام حسين حساسيت داشته باشد نسبت به مسائل مربوط به شخص خودش و هر كسي كه در مسائل مربوط به شخص او كاري كرده باشد، چنين كسي نه خدا را شناخته است و نه امام حسين را، و به اين شكل در خانه امام حسين رفتن، اولين كسي كه انسان را طرد مي كند خود امام حسين است.

اگر اين جور بود، پس بايد اميرالمومنين وقتي كه مردمي رفتند به در خانه او - آن طور كه مورخين نقل كرده اند، و چنين چيزي بوده است - و گفتند: انت انت تو همان خودش هستي، پيدا كرديم، خودش است، خداست (بالاخره به در خانه علي آمدند، چه از اين بهتر! آمدند در خانه من آمده اند، من نبايد اينها را از در خانه ام رد كنم. چه كار مي كند؟ فورا از اسب پياده مي شود: مي افتد سجده مي كند به علامت خضوع و بندگي (كه) من بنده اي از بندگان خدا هستم، بعد هم اينها را شديد تهديد مي كند كه اگر از اين حرف ها توبه نكنيد، چنين و چنانتان مي كنم، يعني مي كشمتان و كشت. پس بگوييم اينها رفته بودند در خانه علي! اين، در خانه علي رفتن نيست، علي، خانه اي غير از خانه خدا ندارد، در خانه اي غير از در خانه خدا ندارد. امام حسين در ديگري باز نكرده غير از در خانه خدا كه بگوييم از در خانه اي غير از در خانه خدا ندارد. امام حسين در ديگري باز نكرده غير از در خانه خدا كه بگوييم از در خانه خدا نمي رويم، از در خانه امام حسين مي رويم! اگر دري غير از خانه خدا باز كرده باشد كه او امام حسين نيست. شفاعت، مسلم شامل عده اي از اهل توحيد مي شود، ولي بالاخره در يك مواقعي براي اهل توحيد شفاعت خواهد رسيد. شفاعت همان مغفرت الهي است كه وقتي به خدا نسبت مي دهيم، اسمش مي شود مغفرت وقتي به وسائلي كه خدا براي مغفرت خودش برانگيخته است نسبت مي دهيم، اسمش مي شود شفاعت. [2] .


پاورقي

[1] زمر، آيه 44.

[2] آشنايي با قرآن، ج 5، ص 95.