بازگشت

سه گونه نقش زنان


زن در تاريخ سه گونه نقش داشته و يا مي توانسته است داشته باشد: يكي اينكه شي ء بوده و گرانبها و در نتيجه منفي محض و در رديف قاصران بوده، بي نقشي بوده در رديف اشياء گرانبها و در آن همان منطق كنج خانه و خدمت به مرد و زاييدن و شير دادن، بدون آنكه استعدادهاي روحي او رشد كند، بدون اينكه تعليم و تربيت واقعي بيايد و شخصيت پيدا كند مي باشد كه هر چه دست و پا شكسته تر بهتر و گرانبهاتر، هر چه بي زبان تر بهتر و گرانبهاتر، هر چه بي خبرتر گرانبهاتر و هر چه منفعل تر و بي هنرتر بهتر: يعني از سه اصلي كه شخصيت انساني انسان را تشكيل مي دهد: آگاهي، آزادي، خلاقيت؛ هر چه نداشته باشد بهتر. ولي در اين نقش، زن ملعبه فرد و مرد هست، اما ملعبه جامعه مردان نيست.

نقش دوم اين است كه اساسا تفاوت مرد و زن را نديده بگيريم، و هر گونه حريم را كه احترام زن و بسته به او است برداريم و زن را مورد دستمالي و بهره برداري كامل قرار دهيم، فاصله و حريم را به كلي از ميان ببريم. در اين نقش، شخص بوده و عامل تاريخ، امام بي بها و نقشش بيشتر در جهت تاريخ بوده است. به عبارت ديگر زن در آن نقش تا حدي عزيز و محبوب و گرانبها بود، امام ضعيف، يك ضعيف گرانبها و يك شي ء گرانبها. و در نقش ‍ دوم يك نقش دوم يك شخص بود اما شخص بي بها.

نقش سوم و يا مكتب سوم آن است كه شخص گرانبها باشد و آن به دو چيز وابسته است: يكي رشد استعدادهاي خاص انساني يعني علم، آزاده، قدرت ابتكار و خلاقيت، و ديگر دوري از ابتذال، و مورد بهره گيري مرد بودن، پس رشد استعدادها در عين نگه داشتن حريم. در اين مكتب، حريم و نه محبوبيت و نه اختلاط است.

از اين رو يك تاريخ ممكن است مذكر محض باشد و تاريخ ديگر ممكن است مختلط باشد و به واسطه اختلاط پليد باشد و يك تاريخ ديگر ممكن است مذكر مؤنث باشد اما در تاريخ بيست، گاهي عامل است اما مختلط و در حقيقت بازيچه مرد، و گاهي عامل است اما در مدار خوش.

زن در تاريخ طبق تلقي قرآن كريم عمل مؤثر بوده است. يعني تاريخ مذهبي قرآني مذكر مؤنث است - يعني انساني است - اما به حفظ مدارهاي خاص ‍ به هر يك؛ به عبارت ديگر مؤنث است، زوج است. [1] .


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 3، ص 348.