بازگشت

اينگونه خدا را ديدار مي نمايم


(امام در آخر لحظات حيات) به زحمت بر مي خاست و دوباره به صورت به زمين مي خورد، سنان نيزه اي به گرده حضرت زد، و سپس نيزه را بيرون كشيد و در استخوان هاي سينه حضرت فرو برد. و همين سنان تيري پرتاب كرد كه در گلوي حضرت نشست. حضرت بر زمين نشست و تير را بيرون كشيد، سپس دو دست مبارك به زير خوان گرفت تا از خونش پر شد، و با دو دست خون آلود خود سر و صورت خويش را رنگين ساخت و در همين حال مي گفت: اينگونه خدا را ديدار مي كنم كه به خونم آغشته باشم و حقم به تاراج رفته است. [1] .


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 3، ص 344.