بازگشت

رد بيعت تا آخرين نفس


يزيد در نامه خصوصي خود چنين مي نويسد: خذ الحسين بالبيعه اخذا شديدا؛ [1] حسين را براي بيعت گرفتن محكم بگير و تا بيعت نكردن رها نكن. امام حسين هم شديدا در مقابل اين تقاضا ايستاده بود و به هيچ وجه حاضر به بيعت با يزيد نبود، جوابش نفي بود و نفي. حتي در آخرين روزهاي عمر امام حسين كه در كربلا بودند، عمر سعد آمد و مذاكراتي با امام كرد. در نظر داشت با فكري امام را به صلح با يزيد وادار كند. البته صلح هم جز بيعت چيزي ديگري نبود. امام حاضر نشد. از سخنان امام كه در روز عاشورا فرموده اند كاملا پيداست كه بر حرف روز اول خود همچنان باقي بوده اند: لا، والله لا اعطيكم بيدي، اعطاء الذليل ولا اقرا العبيد؛ [2] نه، به خدا قسم، هرگز دستم را به دست شما نخواهم داد، هرگز با يزيد بيعت نخواهم كرد. حتي در همين شرايطي كه امروز قرار گرفته ام و مي بينم كشته شدن خودم را، كشته شدن عزيزانم را، كشته شدن يارانم را، اسارت خاندانم را حاضر نيستم با يزيد بيعت كنم.


پاورقي

[1] مقتل مقرم، ص 140.

[2] ارشاد مفيد، ص 235.