بازگشت

حداكثر اثر دعوت مردم كوفه


امام در بين راه به سرحد كوفه مي رسد با لشكر حر مواجه مي شود. به مردم كوفه مي فرمايد: شما مرا دعوت كرديد. اگر نمي خواهيد بر مي گردم. معنايش اين نيست كه بر مي گردم و با يزيد بيعت مي كنم و از تمام حرفهايي كه در باب امر به معروف و نهي از منكر، شيوع فسادها و وظيفه مسلمان در اين شرايط گفته ام، صرف نظر مي كنم، بيعت كرده و در خانه خود مي نشينم و سكوت مي كنم. خير، من اين حكومت را صالح نمي دانم و براي خود وظيفه اي قائل هستم، شما مردم كوفه مرا دعوت كرديد، گفتيد: اي حسين! تو را در هدفي كه داري مي دهيم، اگر بيعت نمي كنم، نكن. تو به عنوان امر به عنوان امر به معروف و نهي از منكر اعتراض داري، قيام كرده اي، ما تو را ياري مي كنيم.

من هم آمده ام سراغ كساني كه به من وعده ياري داده اند. حال مي گوييد مردم كوفه به وعده خودشان عمل نمي كنند، بسيار خوب ما هم به كوفه نمي رويم، بر مي گرديم به جايي كه مركز اصلي خودمان است. به مدينه يا حجاز يا مكه مي رويم تا خدا چه خواهد. به هر حال ما بيعت نمي كنيم، ولو بر سر بيعت كردن كشته شويم. پس حداكثر تأثير اين عامل يعني دعوت مردم كوفه اين بوده كه امام را از مكه بيرون بكشاند، و ايشان به طرف كوفه بيايند.