بازگشت

كدام يك از دو عامل تقدم داشت


از اين دو عامل كدام يك بر ديگري تقدم داشت: آيا اول امام حسين از بيعت امتناع كرد و چون از بيعت امتناع كرد مردم كوفه از او دعوت كردند يا اقل زمان چنين بود يعني بعد از آنكه بيش از يك ماه از امتناع از بيعت گذشته بود دعوت مردم كوفه رسيد؟ يا قضيه بر عكس بود؟ اول مردم كوفه از او دعوت كردند، امام حسين ديد خوب حالا كه دعوت كرده اند او هم بايد جواب مثبت بدهد. بديهي است مردي كه كانديدا مي شود براي كاري به اين بزرگي، ديگر براي او بيعت كردن معني ندارد. بيعت نكرد براي اينكه به تقاضاي مردم كوفه جواب مثبت داده بود! از اين دو تا كدام است؟ به حسب تاريخ مسلما اولي. چرا؟ براي اينكه همان روز اولي كه معاويه مرد، از امام حسين تقاضاي بيعت شد؛ بلكه معاويه قبل از اينكه بميرد، آمد به مدينه و مي خواست با هر كلكي هست، در زمان حيات خودش از امام حسين و دو سه نفر ديگر بيعت بگيرد كه آنها به هيچ شكل زير اين بار نرفتند.

مسأله تقاضاي بيعت و امتناع از آن، تقدم زماني دارد. خود يزيد هم وقتي معاويه مرد، همراه اين خبر كه به وسيله يك پيك سيك سير و تندرو فرستاد كه در ظرف چند روز با آن شترهاي جمار خودش را به مدينه رساند، نامه اي فرستاد و همان كس كه خبر مرگ معاويه را به والي مدينه داد، آن نامه را هم به او نشان داد كه: خذ الحسين بالبيعه اخذا شديدا. از حسين بن علي و اين دو سه نفر ديگر، به شدت، هر طور كه هست بيعت بگير. هنوز شايد كوفه خبر نشده بود كه معاويه مرده است.

به علاوه تاريخ اينطور مي گويد كه از امام حسين تقاضاي بيعت كردند، امام حسين امتناع كرد، حاضر نشد، دو سه روز به همين منوال گذشت، هي مي آمدند، گاهي با زبان نرم و گاهي با خشونت، تا حضرت اساسا مدينه را رها كرد. در بيست و هفتم رجب امام حسين از مدينه حركت كرد و دو سوم شعبان به مكه رسيد. دعوت مردم كوفه در پانزدهم رمضان به امام حسين رسيد، يعني بعد از آنكه يك ماه و نيم از تقاضاي بيعت و امتناع امام گذشته بود، و بعد از اينكه بيش از چهل روز بود كه امام اساسا در مكه اقامت كرده بود.

بنابراين مسأله اين نيست كه اول آنها دعوت كردند، بعد امام جواب مساعد داد و چون جواب مساعد داده بود و از طرف آنها كانديد شده بود ديگر معني نداشت كه بيعت بكند، يعني بيعت نكرد چون به كوفي ها جواب مساعد داده بود! خير، بيعت نكرد قبل از آنكه اصلا اسم تقاضاي كوفي ها در ميان باشد، و فرمود: من بيعت نمي كنم ولو در همه زمين مأوي و مرجعي براي من باقي نماند. يعني اگر تمام اقطار روي زمين را بر من ببندند كه يك نقطه براي زندگي من وجود نداشته باشد، باز هم بيعت نمي كنم.