بازگشت

رعايت و عنايت به انسانها


مي بايست تمامي مؤسّسات و مراكز ديني، مجالس و هيأتهاي سوگواري حضرت سيّدالشهداعليه السلام توجّه و عنايت بيشتري نسبت به جوانان، بانوان، افراد ناتوان و كودكان مبذول دارند:

توجّه به جوانان: آنها بزرگان و سازندگان فرداي اجتماع هستند و هر گونه اهمال و غفلت از آنها باعث انحراف سريع آنها از مسير حق و اعتقادات صحيح و سليم و سپس گرايش به حركتهاي انحرافي و گرفتار آمدن در شبكه هاي ضد دين و فاسد و مفسد را به دنبال دارد. و آنگاه است كه نيرو و توان خيرانديش و خير پيشه جوانان مسلمان به ابزار دستي براي بدخواهان و قدرتي مخرّب و سركش تبديل خواهد شد.

امّا مقصود از اهتمام بيشتر به نسل جوان توجّه دقيق تر و عميق تر به امر تعليم و تربيت آنها و فراهم سازي زمينه هاي اشتغال در كارهاي شرافتمندانه و نيز رفع مشكلات موجود و زمينه سازي براي ازدواج آنها و... مي باشد.

لزوم توجّه به بانوان: آنها انسانهايي عاطفي بوده و بيشتر در معرض خطرات احتمالي همچون كشيده شدن به انحرافات و اعمال منافي عفّت از سوي تبهكاران هستند و از نظر مال اندوزان و پول پرستان كالا و وسيله اي براي سود بيشتر مي باشند. [1] .

ضروري است نسبت به شوهر دادن آنها همّت نموده و از بي شوهر ماندنشان كه اضافه بر بيماريهاي رواني و جسمي، موجب بيماري اجتماعي نيز مي گردد جلوگيري شود. بايد به بانوان و پدران و همسران آنها اين نكته را گوشزد نمود كه همواره برخوردها و معاشرتهاي ميان زن و شوهر بايد به دور از خشونت و پرخاشگري و كاملاً انساني و مطابق با قوانين اسلامي - كه در برگيرنده حقوق شرعي آنها و ضامن يك زندگاني پر مهر و سالم است - [2] بوده باشد كه در حديث شريف است: (عَلِمَ اللَّهُ ضَعْفَهُنَّ فَرَحِمَهُنَّ) «به دليل كم تحمّلي و توان اندك آنها در برابر ناملايمات و سختيهاي زندگي، پروردگار متعال نسبت به آنان رعايت و سفارش افزون تر فرمود».

لزوم توجّه نسبت به افراد ناتوان و درمانده: آنها به عنايت و رعايت حال بيشتري نيازمند هستند، اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام چون نصراني پيري را مشاهده كردند كه دست نياز به سوي ديگران دراز كرده فرمودند: (اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتّي اِذا كَبُرَ وَ عَجَزَ تَرَكْتُمُوهُ)، «از نيرو و توان او در جواني بهره برديد حالا كه پير و ناتوان شده او را به حال خود رها كرده ايد؟!» و بي توجّهي به افراد محتاج و نيازمند در يك جامعه، خود نشانه اجتماعي متأخّر و دور از فرهنگ صحيح و اصيل مي باشد. وانگهي آيا همين جوان امروز در فردايي همان پير ناتوان نخواهد شد، اين بدان معني است كه اين جوان، فرداي خود را همانند او، غرق در گرفتاري و سرگرداني و فاقد هر گونه ارزش اجتماعي مي بيند. او از امروز براي خود ارزش و احترامي قايل نخواهد بود و تبعاً دست به هر كار خلاف و ناشايستي خواهد زد، در آيه شريفه است:

«اِنْ أَحْسَنْتُمَ أَحْسَنْتُمْ لأَِنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا...» [3] .

كودكان: امّتي كه در انديشه سعادت و سلامت اجتماع خود مي باشد بايد كه به نسل فرداي خود در همه زمينه ها از جمله در امر بهداشت و سلامت روح و روان آنها توجّه كافي و كامل داشته باشد كه فرزندان امروز عصاي دست پدران و مادران در فرداي ديگر خواهند بود، پس از گذشت سالها همان آموخته ها را به كار مي بندند، «و آن كس كه نيكي نكند به او نيكي نشود» و «آنچه به دست راست خود دادي، همان را با دست چپ باز مي ستاني».

واقعيت هاي موجود ايجاب مي كند كه خطبا و مسئولين اداره كننده هيأتها و مجالس هر چه بيشتر نسبت به ارتقاي كيفي و بازدهي بهتر مجالس خود همّت كنند تا مجالس حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السلام همواره سرچشمه فكر و آگاهي باشد و در اين راستا مي بايست نسبت به حوادث و رويدادها تحليل هاي علمي و دقيق داشته، گذشته تاريخ را به حال و آينده مرتبط ساخته و تطبيق نمايد، زيرا اجتماع بدون توجّه به اين امور هرگز نمي تواند در برابر خطرات بي شمار و حركتهاي مرموزي كه از هر سو آن را احاطه كرده اند مقاومت نموده و با آنها مقابله كند، بايد سطح علمي و فكري سخنرانيها عميق باشد تا بتوان جوانها را در برابر طوفانهاي ويرانگر انحراف، در دين و مذهب استوار و پايدار نگه دارد چرا كه سطحي نگري و بي تفاوتي نسبت به رويدادها و تحرّكات استعمارگران در كشورهاي اسلامي غالباً جز گرفتار شدن در زندانها و سياهچالها يا فرار از وطن و زادگاه و يا سر از قبرستان درآوردن عاقبتي ندارد. و حال آنها به تشبيه شاعر مي ماند: «همانند يك پر كه بي هيچ استقرار در جهت وزش باد، سرگردان و حيران بوده، لحظه اي از حركت و اضطراب باز نمي ايستد».

پس بر مسئولين و اداره كنندگان مجالس و هيأتهاست كه به نكات ذيل توجّه لازم را مبذول دارند:

الف) درخواست و تقاضا از خطبا و سخنرانان براي آنكه محور سخنرانيهاي خود را نيازهاي معنوي و ديني مردم از مسائل عقيدتي، تاريخي و اجتماعي و رواني قرار دهند و اين خود بهترين روش و وسيله براي جذب مردم به شاهراه ايمان و هدايت و وارد نمودن معالم دين و فضيلت در زندگي آنهاست.

ب) دعوت از برترين سخنراناني كه قدرت بر اداي اين مسئوليت و وظيفه خطير را دارا باشند كه در حقيقت براي هدايت و اصلاح جامعه و حتّي يك فرد نمي توان ارزش و بهاي مادّي قايل شد، همان گونه كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايند: (لَئِنْ يَهْدِيَ اللَّهُ بِكَ رَجُلاً واحِداً خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ) «اگر پروردگار متعال به دست تو انساني را هدايت نمود براي تو بهتر و برتر خواهد بود از آنچه خورشيد بر آن مي تابد».

ج) سخنرانيهايي كه در آن مراكز صورت گرفته را تنظيم، تدوين و در ميان مردم توزيع و منتشر نمايند.

امّا موفقيت در سخنراني متوقّف بر وجود شرايطي است:

1- بايد احساسات عاطفي شنوندگان را تحريك و در مسير خير و صلاح و اصلاح به حركت درآورد تا منبري آگاه كننده و توجيهي موفّق باشد، پس اگر فرد به مجلس قدم بگذارد و در پايان بي هيچ توجيه ديني و اخلاقي و بدون كسب آگاهيهاي مذهبي از آنجا خارج شود، در واقع اين نشانگر عدم موفقيت آن منبر و مجلس مي باشد.

2- بايد سطح معلومات سخنرانان محترم در ابعاد و زمينه هاي مختلف بالا رود، زيرا هر چه علم و دانش انسان بيشتر باشد، قدرت و توان او بر توجيه و هدايت مردم فزون تر و به واقعيات نزديك تر خواهد بود و با بالا بودن سطح معلومات، استقامت در برابر ناملايمات بيشتر و از لغزشها و افراط و تفريطها دورتر مي باشد و از اين رو است كه در آيات كريمه و روايات شريفه همواره بر تفكّر و تدبّر، سير و سفر در زمين، عبرت گرفتن از تاريخ گذشتگان و مسائلي از اين قبيل اشاره و تأكيد شده است.

3- بايد شخص سخنران ملكه ربط حوادث و رويدادها به يكديگر را در شنوندگان خود بارور و تقويت كند و آنها را به فهم و درك آيات و روايات و استنباط صغري و كبري و ردّ فروع بر اصول - در حدّ آگاهيهاي خود - وا دارد، به گونه اي كه در مقابل شبهه هاي عقيدتي و فكري و تاريخي كه گروههاي منحرف و ملحد در ميان مردم رواج مي دهند هيچ گونه خللي در آنها به وجود نياورده و بلكه موجب شود تا آنها به توجيه ديگران و هدايت گمراهان و گرفتارآمدگان در دام بدخواهان بپردازند.

4- ملاكهاي كلّي كه بر اساس آن از مصداقي به مصداق ديگر دست يابند و نيز ميزان در مسائل مختلفه را به گونه اي بشناسد كه در غير مورد تعدّي، دست درازي ننموده و در مورد تعدّي، جامد و متوقّف نماند.

5- بايد منبرها و سخنرانيها مملوّ از داستانهاي واقعي عبرت انگيز و حكمتهاي هدايتگر باشد چرا كه بيان داستان توجّه شنونده را جلب و حواس او را جمع نموده و چنان روح و روان و درك او را تحت تأثير قرار مي دهد كه عكس العمل آن به وضوح در رفتار و كردار او نمايان مي شود و ناخودآگاه شخصيتهاي داستان به منزله يك الگو و معلم چه از بُعد مثبت يا بُعد منفي آن، براي او جلوه مي كنند.

و مي بينيم كه قرآن حكيم سرشار از داستانهاي عبرت انگيز و آموزنده و احساس برانگيز است و بدين گونه روش سير و حركت صحيح در زندگي را با بيان داستانهاي انبيا و انسانهاي اصلاح طلب و عاقبت و پايان هر ظلم و شرّي را در ضمن داستانهاي جبّاران و جنايت پيشگان به انسانها مي نماياند.

بيان داستانهاي آموزنده غير واقعي كه در قالب نمايش و تصوير ذكر مي شود و آنچه از زبان حيوانات و درختان و ستارگان و حتّي جمادات ساخته شده است نيز مفيد مي باشد. چنانكه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم عدم نهي از منكر در جامعه را به جماعتي تشبيه فرمودند كه بر كشتي سوارند و يكي از آنان به سوراخ كردن و كندن كف كشتي مشغول است، اگر ديگران او را از اين عمل باز داشتند هم او و هم سايرين هلاك خواهند شد. اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام اختلاف و تشتّت ميان افراد را به داستان سه گاوي تشبيه فرمودند كه شيري يكايك آنها را دريد پس از آنكه با يك نقشه ميان آنان تفرقه انداخت.

جواب به اين شبهه كه داستانهاي ساختگي مطابقت با واقع نداشته و از مصاديق كذب و دروغ است اين مي باشد كه اصحّ معاني دروغ عدم مطابقت عرفي كلام با هدف و مقصود است [4] و مواردي اينگونه اهدافي كاملاً عقلايي و عرفي را پرس وجو و دنبال مي كند، از اين رو مثل معروف «فلان شخص خاكسترش بسيار و حمايل شمشيرش بلند است» و يا مااشبه آن دروغ نيست در صورتي كه شخص مورد ستايش نه خاكستر و نه حمايل شمشيري داشته باشد. [5] .

نيز اشاره به زبان حال افراد و اشخاص صحيح است چرا كه اين عمل هم هدف خاصي را دنبال مي كند، همان طور كه نوشته اند اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام در كنار قبر مطهّر حضرت صديقه طاهره فاطمه زهراعليها السلام اين زبان حال را زمزمه مي فرمودند:



قال الحبيب و كيف لي بجوابكم

و أنا رهين جنادل و تراب



أكل التراب محاسني فنسيتكم

و حجبت عن أهلي و عن أترابي



«دوست بگفتا چگونه جواب شما را دهم در حالي كه من اسير خاك و صخره هايم»، «خاك همه خوبيها و زيباييهايم را بپوشانيد تا جايي كه شما را فراموش كردم و از خانواده و همسالان خود پنهان گشتم».

و پيش از آن، حضرت زهراعليها السلام فرمودند:



«صُبَّت عَليَّ مصائبٌ لَو أنَّها

صُبَّت عَلَي الايامِ صِرنَ لَيالِيا»



«چنان درياهاي مصيبت بر من فرود آمد كه اگر بر روزهاي روشن فرود مي آمدند هر آينه آنها را به شبهاي تيره و تار مبدّل مي ساختند».

مشهور ميان فقها آن است كه مبالغه، توريه، اغراق و شوخي از فروع دروغ نيستند، بلكه ترك شوخي و هزل استناداً به فرمايش پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم مستحب مي باشد كه فرمود: «مَنْ تَرَكَ الكِذْبَ جِدَّهُ وَ هَزْلَهُ بُنِيَ لَهُ بَيْتٌ فِي رَبْضِ الْجَنَّة»، «هر كس دروغ را چه جدّي و چه شوخي ترك كند در وسط بهشت براي او خانه اي بنا كنند».

6- بايد منبر محرّك، آگاهي بخش و با هدف باشد كه قرآن كريم و سنّت تاريخ و حقيقت انسان معاصر سرشار از اينهاست و از جمله محركها و دعوت كننده به تقدّم و پيشرفت، مقارنه در امور و مقايسه ميان امّتها، تمدنها و شهرها است.

مثلاً عراق كشوري با بيست ميليون جمعيت است كه در شديدترين حالات انحطاط سختي و بيچارگي و تأخّر زندگي مي كند در حالي كه كشورهاي اسكانديناوي هم كه جمعيتي بيست ميليون نفري دارند در حالتي از استقلال و پيشرفت رفاه و آرامش زندگي خود را سپري مي كنند، دليل و عامل اين تفاوت آن است كه در عراق ديكتاتوري و استبداد فردي حاكم است امّا در كشورهاي اسكانديناوي دموكراسي و تعداد احزاب آزاد حاكم مي باشد.

همين مقايسه و شناخت سبب، امّت عراق را براي نجات از شرّ دشمن ديكتاتور به حركت وامي دارد. و همچنين است مقايسه و مقارنه ميان صبر و استقامت، عجله و عدم پايداري، اميرالمؤمنين عليه السلام هنگامي كه در جنگ هاشم مرقال [6] را مشاهده فرمود كه دليرانه نمي جنگد، خطاب به او فرمود: (أما تَخْشي أَنْ يُقالَ لَكَ أَعْوَر وَ جَبان؟) «آيا نمي ترسي تو را يك چشم و ترسو خطاب كنند» و اين در حالي بود كه او در جنگ قبل يك چشم خود را از دست داده بود، هاشم با اين بيان امام اميرالمؤمنين عليه السلام بي باك از همه خطرات چنان به جنگ و مبارزه پرداخت تا كه به مقام شهادت نايل آمد.

و نيز مقايسه و بررسي وضعيت مسلمانها در گذشته و حال، كه در گذشته چگونه بوده و اكنون چگونه اند و مقايسه ميان صفات والا و صفات رذيله و زشت و يا ميان اخلاق نيكو و شايسته و اخلاق ناپسند و يا قياس ميان همّتهاي بلند و اشخاص بي همّت و مانند آن، زيرا اينگونه مقايسات و مقارنات انسان را به سوي كار و تلاش و مداومت و مواظبت بر آن مي كشاند و فطرت انساني، همواره آدمي را وا مي دارد تا در هر كاري سرآمد ديگران باشد و براي رسيدن به اين مقصود و اينكه ديگري بر او پيشي نگيرد سعي و تلاش بسيار نمايد.

در روايت است: (لا يَخْلُو الإِنْسانُ عَنِ الْحَسَدِ) «آدمي از خصلت حسد خالي نيست». كه حسد در اينجا آن نيروي حركت دهنده انسان به جلو و تقدّم و پيشرفت است، نه حسد نكوهيده و مذّمت شده.

كه حسد - در اصل - حكم اسلحه را دارد، اگر در راه نابود ساختن دشمنان خدا و رذيلتها بكار رود امري پسنديده و نيك است و اگر در جهت جنگ با اولياي خدا و محو فضايل اخلاقي بكار رود امري زشت و ناپسند مي باشد و آن حسد مذموم اگر بر زبان و در حركت ظاهر شود حرام است امّا اگر ظهور نيافت، تنها صفتي ناپسند و بد مي باشد. لذا در حديث درباره حسد آمده است: (ما لَمْ يَظْهَرْ بِيَدٍ وَ لا لِسانٍ) (مادامي كه به دست يا زبان ظاهر نشود و در آيه شريفه آمده: «وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ اِذا حَسَدَ» [7] .

7- لازم است كه منبر تكامل يافته و مشتمل بر ابعاد مختلف و شئون زندگاني و دربردارنده تحليل و تعليلها و اشاره به لازمها، ملزومها و ملازمها باشد زيرا اگر شخص سخنران از مسائل عبادي مانند نماز و روزه و حج تنها از بعد عبادي آن سخن گفت و يا از صفات اخلاقي مانند راستگويي، وفا، امانت، ايثار و... تنها از بعد اخلاقي آن بحث نمود و هيچ گونه توجّهي به ديگر شئون و نيازهاي زندگاني اجتماع مانند سياست، اقتصاد، عقايد و مسائل اجتماعي نداشت مردم از اطراف او پراكنده مي شوند، در حالي كه مسائل عبادي و اخلاقي خود نيز داراي جوانب مهم ديگري همچون جوانب اجتماعي، حقوقي و سياسي مي باشند. و لذا مي بينيم كه قرآن كريم در تمامي مراحل زندگاني دستورات حيات بخش خود را به بشر ارائه فرموده در حالي كه از مسائلي مانند: امّت واحده، آزادي، برادري، مشورت، برابري در برابر قانون، كرامت انساني، تجارت و زراعت سخن مي گويد، به احكام و واجبات شرعي و مسائل اعتقادي نيز اشاره فرموده است. همچنان كه از ابعاد و زواياي ديگري هم شئون عبادي را مورد توجّه قرار داده و بر آن تأكيد فرموده است:

«وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ... لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ» [8] .

بر خطيب توانمند است كه در مواجهه با مسائل و رويدادها تحليل دقيق و صحيح نموده و گونه هاي انحطاط و انحراف را تبيين و باعث وجود اشيا و اسباب و علل آنها را ارائه دهد، چرا كه بيان پي درپي داستانها و وقايع گذشته و برخورد سطحي و ظاهري با امور هيچ گونه جوششي در شنوندگان به وجود نمي نمايد. در حالي كه در قرآن حكيم اكثر موضوعات شرعي و تاريخي كه بدان اشاره شده و علّت آن را حتّي به نحو اختصار بيان مي دارد، به عنوان مثال:

در بيان علّت وجود روزه فرمود: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَيَ الِّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» [9] .

و در علّت وجوب نماز فرموده: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» [10] و در علّت تحريم غيبت فرمود: «أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتَاً فَكَرِهْتُمُوه» [11] .

و در علّت تحريم ربا فرمود: «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» [12] با توجّه به اينكه طبيعت ربا ويرانگر و طبيعت صدقه موجب رشد و نموّ جامعه مي گردد. [13] .

امّا در مسائل تاريخي: در بيان علّت تبعيت قوم بني اسرائيل از فرعون فرمود:

«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه» [14] و «كانُوا خاطِئِينَ» [15] .

همچنين در بيان علّت پيروزي و نصرت مسلمانان در جنگ بدر فرمود: «وَ يُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أمْراً كانَ مَفْعُولاً» [16] .

امّا از جهت تحليل واجب است كه:

اوّلاً: رخدادها و رويدادها و اقسام و اشكال آن شناخته و حركتهاي انحرافي از واقعي تفكيك شود.

ثانياً: از طريق تأمّل و تدبّر و بهره برداري از تجربه گذشته از لغزشها و گرفتار شدن در اشتباهات اجتناب گردد، پروردگار متعال جل جلاله مي فرمايد: «لَقَدْ كانَ فِي قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأُِولِي الألْبابِ» [17] و «اِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةٌ لِمَنْ يَخْشي»، (كه در هلاكت [18] و نيز براي دستيابي به نقاط صلاح و اصلاح كوشش گردد، زيرا اگر ما اسباب و علل سقوط دولت قاجار و عثماني [19] يا صفويه كه بر كشورهاي اسلامي حكومت مي كردند را شناختيم، در صورت برپا شدن حكومتي اسلامي از آن اشتباهات پرهيز خواهيم نمود و همين مسئله نسبت به هر سقوط و قيام و تأخّر و تقدّم و هلاكت و نجاتي چنين خواهد بود و نيز در هر امري از امور حياتي.

8- بايد در برابر مشكلات و گرفتاريهاي مردم احساس مسئوليت نموده، جهت يافتن راه حل و ترميم خرابيها و ساختن آينده اي محكم و مستحكم اهتمام ورزيد كه طبيعت آدمي توجّه و عنايت نسبت به نيازهاي زندگيش مي باشد و طبعاً به گرد آنها كه زمينه هاي آموزش، كسب و تجارت، ازدواج، امنيت و رفاه و از اين قبيل را براي او فراهم مي آورند جمع شده، آن وقت است كه ارشادات و سخنان ديني او در عمق جانها بيشتر نفوذ نموده و شجره ايمان در قلبهايشان ريشه مي دواند. امّا باز آدمي را عادت بر آن است كه به مسائل زندگي خود بيش از مشكلات و مسائل ديگران اهتمام مي ورزد، مثلاً آنقدر كه در انديشه حل مشكل مسكن خود مي باشد، در انديشه يك حادثه تلخ و ناگواري كه در چين اتّفاق مي افتد نيست و آنقدر كه به فكر درآمد و مخارج زندگي خود هست در فكر فاجعه گرسنگي در جنوب آفريقا نمي باشد.

پس بنابر آنچه گفته شد اقتصار و اكتفا بر بيان سرگذشتها و وقايع گذشته و اشاره اي يك بعدي به بحثهاي اعتقادي و شرعي و يا تاريخي بدون بررسي و بهره برداريهاي لازم و بي هيچ ربط آن رويدادها به زمان كنوني و در كنار آنها بدون توجّه و چاره انديشي براي آنها سبب مي شود تا مردم از آن سخنران و يا حتّي همه سخنرانان فاصله بگيرند و البته بر اهل تحقيق، دلالتهاي عديده و دقيقه و ظرافتهاي كلام خالق متعال پوشيده نيست كه فرمود:

«فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا البَيْتِ الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوفٍ» [20] .

در روايت است كه امام صادق عليه السلام فرمود: (كُونُوا لَنا زَيْناً وَ لا تَكُونُوا عَلَيْنا شَيْناً) «مايه زينت و آبروي ما باشيد و نه مايه دشمني و عار بر ما». [21] .

پس اگر مردم يك شهري با مشكل كمبود مسكن مواجه بودند، چنانچه خطيب راه حل نجات از آن بحران را با تطبيق قانون اسلام «الأرْضُ لِلَّهِ وَ لِمَنْ عَمَّرَهَا» [22] مالكش مي باشد، ارائه دهد مردم آن شهر او را همچون شمعي در ميان خود مي گيرند.

چنانچه در شهر ديگري مشكلات فراواني فرا راه مسئله ازدواج جوانان قرار داشت، اگر سخنران فرموده پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم: (خَيْرُ نِسآءِ أُمَّتِي أَقَلَّهُنَّ مَهْراً) «برترين و بهترين زنان امّت من آنهايند كه در پيمان زناشويي مهر و صداقي كمتر دارند» [23] و رواياتي از اين باب كه جملات و سختگيريهاي نابجا در امر ازدواج را نفي نموده و به ساده بودن در زندگاني دعوت مي كند را براي مردم تبيين و تشريح و آنها را به پيروي و تبعيّت از آن دستورات فرا خواند، مردم به دور او جمع مي شوند و يا در دهها گرفتاري و مشكلات روزمره اجتماعي و راههاي نجات از آنها.

9- در حديث شريف است: (قُولُوا لِلنَّاسِ ما يَعْرِفُونَ) «بر مردم آنچه را كه توان دركش را دارند بازگو كنيد». بر شخص سخنور است كه همواره به اين حديث عمل كند، زيرا انسجام با مردم و تفكّر و انديشه در نيازهاي فطري و طبيعي آنها و پيش رفتن و سخن گفتن تدريجي با آنها بيان آنچه كه درك و فهم و يا طبيعتشان تحمل آن را دارد، از مهم ترين اسباب و راههاي نفوذ در دلها و رسانيدن مرحله به مرحله پيام دين و حق به آنهاست، كه خالق متعال اجتماع و انسانها را اينگونه آفريده است.

در مضمون حديث است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در سخن گفتن با مردم مماشات مي فرمود چون از دنيا سخن مي راندند با آنها پيرامون دنيا سخن مي گفت و چون درباره آخرت به بحث مي نشستند با آنها از آخرت سخن مي فرمود اين خود از اهم اركان بلاغت و پايه هاي روش صحيح تعليم و تربيت مردم مي باشد و در حديث ديگر است كه هرگز پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم با مردم در حد كمال عقل كامل خود سخن نفرمود و بلكه مي فرمود: (اِنَّا مَعاشِرُ الأنْبِياءِ أُمِرْنا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلي قَدْرِ عُقُولِهِمْ) «خداي تبارك و تعالي ما جماعت انبيا را امر فرمود تا با مردم به مقدار عقل و فهمشان سخن بگوييم». [24] و شايد در دلالت و اشاره آيه شريفه اين نكته نيز مدّنظر باشد «وَ ما أرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ» [25] .

و عملي شدن اين شرط ممكن نيست مگر با تداوم و استمرار معاشرت و برخورد با مردم [26] چنانچه در وصف اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام آمده است: (كانَ فِينا كَأَحَدِنا) [27] «در ميان ما چون يكي از ما بود» و در نزول تدريجي آيات پيرامون حرمت شراب و غير آن، خود دليلي بر اثبات و صحت اين سخن مي باشد.

10- بر خطيب و سخنران است كه قبل از هر چيز در انجام اين امور و دستيابي به آنها از ذات لايزال الهي طلب استعانت و مدد بنمايد كه هر چيز و همه چيز تماماً در تحت قدرت اوست.

حاجي سبزواري مي گويد:



أزمّة الاُمُور طُرّاً بِيَدِه

وَ الكُل مُستِمدٌّ مِنْ مَدَدِه



«كليد و ريسمان همه چيز در يد او است و همه مدد و ياري او مي طلبند». [28] .

در مثل آورده اند: آنچه براي خداست رشد و نمو مي كند و آنچه براي غير خداست محو و نابود مي شود.

همچنان كه بر خطيب است تا به انبياي الهي و چهارده نور تابناك عصمت و طهارت «صلوات اللّه عليهم اجمعين» متوسّل شده تا شفيعان او به درگاه الهي و واسطه براي سعادت دنيا و آخرت و توفيق روزافزون در هدايت و ارشاد مردم باشند، چنانكه در آيه شريفه پروردگار سبحان مي فرمايد:

«وَ ابْتَغُوا اِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» [29] .

البتّه شايسته است در هر منطقه و ناحيه اي، مؤسّسه و مركزي تشكيل شود تا نسبت به عملي شدن نقاط مذكور در اين كتابچه پيگيري و در جهت رفع موانع احتمالي اقدامات لازم را انجام دهد.

از خداي متعال تفضّل بر همگان به آنچه موجب رضايت ذات اقدسش مي باشد را مسئلت داريم.


پاورقي

[1] استفاده از آنها در آگهي‏هاي تبليغاتي و کالاهاي مصرفي در جهت ارائه مدهاي جديد کفش و لباس.

[2] مؤلّف محترم واجبات و حقوق خانواده را در دوره فقه «کتاب النکاح» و «الفقه: الاداب و السنن» مورد بحث و بررسي قرار داده است.

[3] اگر به ديگران نيکي و احسان کرديد در حقيقت به خود نيکي کرده‏ايد و اگر نسبت به ديگران بدي و ظلم و ستمي روا داشتيد آن بدي و ظلم و ستم را به خود کرده‏ايد، سوره اسراء: آيه 7.

[4] از ديگر تعريفهايي که براي دروغ گرديده: «عدم مطابقت قول با واقع خارجي» و «عدم مطابقت گفته با اعتقاد دروني» است.

[5] اين گونه ضرب‏المثل‏ها در کتاب مطوّل نوشته تفتازاني بسيار ديده مي‏شود.

[6] پوشيده نماند که هاشم مرقال پسر عموي عمر بن سعد - قاتل حضرت سيّدالشهداعليه السلام مي‏باشد.

[7] و از شر حسود بدخواه چون به رشک و حسد دست زند)، سوره فلق: آيه 5.

[8] و مردم را به اداي مناسک حج آگاه کن،... تا منافع «دنيوي و اخروي» در آن براي خود فراهم بينند، سوره حج: آيات 28 - 27.

[9] بر شما نيز همانند امّتهاي گذشته روزه گرفتن فرض و واجب شد و اين فرمان براي آن است که پرهيزکار و متّقي شويد، سوره بقره: آيه 183.

[10] نماز را براي ياد من بپا دار، سوره طه: آيه 14.

[11] آيا از شما کسي دوست دارد گوشت مرده برادر خود را بخورد؟!، سوره حجرات: آيه 12.

[12] پروردگار متعال سود منفعت ربا را از بين برده وصدقات را رشد وافزون فرمايد، سوره بقره: آيه 276.

[13] براي آگاهي بيشتر به کتاب علل الشرايع صدوق1 مراجعه شود.

[14] او با توسّل به روش‏هاي باطل قوم خود را ذليل و زبون گردانيد تا او را مطيع و فرمانبردار باشند، سوره زخرف: آيه 54.

[15] آنها بسيار خطاکار و نادان بودند، سوره قصص: آيه 8.

[16] و شما را در چشم آنها اندک جلوه داد تا ساز و برگ کافي تهيه ننمايند، تا آنچه را که مقدّر فرموده «غلبه اسلام‏و و نابودي کفر» انجام شود)، سوره انفال: آيه 44.

[17] همانا در حکايتها و داستانهاي آنان براي صاحبان عقل و تدبير عبرت خواهد بود، سوره يوسف: آيه 111.

[18] که در هلاکت و نابودي او، عبرتي براي آنها که از خدا مي‏ترسند، مي‏باشد)، سوره نازعات:آيه 26.

[19] دلايل و علل سقوط دولت عثماني را مؤلّف عظيم‏الشأن در کتاب «موجز عن الدولة العثمانية» بيان نموده‏اند.

[20] بايد بپرستند خدايي را که همه آنها را از گرسنگي سير و از خطرات و واهمه‏ها ايمن ساخت، سوره قريش: آيات 4-3.

[21] بحارالانوار: جلد 65، صفحه 151، حديث 6.

[22] زمين از آن خدا و هر کس آن را آباد کند.

[23] مستدرک الوسائل: جلد 14، صفحه 160.

[24] بحارالانوار: جلد 1، صفحه 85، حديث 7.

[25] ما هيچ رسولي در ميان قومي نفرستايم مگر آنکه به زبان آنان آگاه باشد تا بر آنها (معارف و احکام الهي) را بيان کند، سوره ابراهيم: آيه 4.

[26] البته رعايت کامل اين شرط فقط مختص به خطيب نيست، بلکه بر هر شخصيتي اعم از سياسي، اقتصادي، اجتماعي و امثال آنها رعايت آن لازم و ضروري است.

[27] بحارالانوار: جلد 41، صفحه 147، حديث 45.

[28] شرح منظومه سبزواري: صفحه 8.

[29] در کسب رضايت و قرب به پروردگار متعال «شفاعت اوليائش را» وسيله قرار دهيد، سوره مائده: آيه 35.