بازگشت

صبر در سيره امام حسين


اگر بنا است براي صبر و صابران الگوي كامل و جامعي معرّفي نمود، يكي از آنها سرور شهيدان، حسين بن علي عليه السلام است كه صبر را با تمام اقسام و ابعادش در زندگي و رفتار خويش به بشريّت نشان داد و با سركشيدن جام تلخ صبر و بردباري، تمام ثمرات شيرين آن را در دنيا و آخرت نصيب خويش نمود. او از كودكي در مقابل فقر و نداري، مصائب مادر و پدر و برادر، ظلمهاي ستم گران، آوارگي از مدينه تا كربلا، تشنگي و گرسنگي، شهادت برادران و فرزندان و ياران و صدها مصيبت ديگر صبر و شكيبايي نمود تا آنجا كه صبر را نيز از تحمل و بردباري خود خجل كرد. اينك به برخي از نمونه هايي كه در تاريخ و روايات به آنها اشاره شده مي پردازيم:

1. صبر در مقابل ستمگري معاويه: پس از شهادت امام مجتبي عليه السلام، گروهي از كوفيان و ديگر شهرها به امام حسين عليه السلام نامه نوشتند و تقاضاي قيام كردند. امام در جواب آنها فرمود: «همانا نظر برادرم ـ كه خدا او را رحمت فرمايد ـ وفاداري به پيمان صلح بود، و نظر من مبارزه و جهاد با ستم كاران است كه رستگاري و پيروزي به همراه دارد، پس تا معاويه زنده است، در جاي خود باشيد [و صبر پيشه كنيد،] پنهان كاري نماييد، اهداف خود را مخفي كنيد تا مورد سوء ظن قرار نگيريد، پس هرگاه معاويه از دنيا برود و من زنده باشم، نظر نهايي خود را به شما اعلام مي كند، ان شاء اللّه .» [1] .

در نامه فوق حضرت علي رغم نظر خويش، فقط به خاطر تعهد نسبت به صلح امام حسن عليه السلام با معاويه، هم خود و هم ياران خويش را دعوت به صبر و تحمّل مي كند.

در جاي ديگر فرمود: «قَدْ كانَ صُلْحٌ وَكانَتْ بَيْعَةً كُنْتُ لَها كارِها فَانْتَظِروُا مادامَ هذَا الرَّجُلُ حَيّا فَاِنْ يُهْلَكْ نَظَرْنا وَنَظَرْتُمْ؛ [2] قرارداد صلح و بيعتي [بين ما] وجود دارد كه خوشايند من نيست [ولي با اين حال صبر و تحمّل مي كنم.] شما هم تا معاويه زنده است منتظر باشيد، پس آنگاه كه بميرد ما و شما تجديد نظر مي كنيم.»

2. صبر در مقابل اهانت به جنازه امام حسن عليه السلام: وقتي مراسم غسل و تكفين امام حسن عليه السلام تمام شد، امام حسين عليه السلام بر آن نماز گذارد و قصد داشت برادر را در كنار قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله دفن كند. مروان، داماد عثمان، سوار بر قاطري شد و خود را به عايشه رساند و او را تحريك كرد كه جلو اين كار را بگيرد. اندكي بعد تعدادي از مخالفان به رهبري عايشه صف كشيدند و خطاب به امام حسين عليه السلام گفتند: سوگند به خدا نمي گذاريم حسن را در كنار قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله دفن كنيد. امام حسين عليه السلام فرمودند: «اينجا خانه رسول خدا صلي الله عليه و آله است و تو اي عايشه يكي از همسران نُه گانه آن حضرت هستي، كه اگر حق تو محاسبه شود به اندازه جايگاه قدمهاي خود از اين خانه سهم داري.»

در اينجا بني هاشم دست به شمشير بردند و نزديك بود جنگي پديد آيد؛ اما امام حسين عليه السلام به خاطر عمل كردن به وصيت برادرشان مبني بر اينكه خون ريزي صورت نگيرد، صبر كردند و فرمودند: «اللّه َ اللّه َ اَنْ تَفْعَلُوا وتُضَيِّعُوا وَصِيَّةَ اَخي وَقالَ لِعائِشَةَ: وَاللّه ِ لَوْلا اَنَّ اَبا مُحَمّدٍ اَوْصي اِليَّ اَنْ لا اُهْريقُ مَحْجَمَةُ دَمٍ لَدَفَنْتُهُ وَلَوْ رَغِمَ اَنْفُكِ؛ [3] خدا را، خدا را [پروا كنيد]، مبادا كاري انجام دهيد كه وصيّت برادرم ضايع گردد.» و خطاب به عايشه فرمود: «سوگند به خدا! اگر برادرم وصيّت نكرده بود كه مبادا قطره اي خون ريخته شود، او را [در كنار پيامبر] دفن مي كردم ولو اينكه بيني تو به خاك مي ماليده شود.» ولي عايشه و طرفداران او دست برنداشتند، و با برخورد مسلحانه جنازه را تيرباران كردند.

3. فقط صابران بيايند: امام حسين عليه السلام هر چند ياران و اصحاب معدودي داشت، ولي اين گونه نبود كه هر كس را به ياري دعوت كند، و نصرت هر بي صبر و تحمّلي را بپذيرد؛ بلكه با صراحت اعلام كرد كه فقط صابران بيايند و بمانند: «اَيُّهَا النّاسُ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ يَصْبِرُ عَلي حَدِّ السَّيْفِ وَطَعْنِ الاَْسِنَّةِ فَلْيَقُمْ مَعَنا وَ اِلاّ فَلْيَنْصَرِفْ عَنّا؛ [4] اي مردم! هر كدام از شما كه مي تواند بر تيزي شمشير و ضربات نيزه ها صبر كند با ما قيام كند [و بماند] وگرنه از ميان ما بيرون رود [و خود را نجات دهد].»

گفت اي گروه هر كه ندارد هواي ما سرگيرد و بيرون رود از كربلاي ما

4. صبر تا مرز تنهايي: آن حضرت در گوشه اي از نامه اش به محمد حنفيه نوشت: «فَمَنْ قَبِلَني بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللّه ُ اَوْلي بِالْحَقِّ وَمَنْ رَدَّ عَلَيَّ هذا اَصْبِرُ حَتّي يَقْضِيَ اللّه ُ بَيْني وَبَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ؛ [5] پس هركس حقيقت مرا بپذيرد [و از من پيروي كند، راه خدا را پذيرفته و] خدا به حق اولي است و هر كس رَدْ كند [و من را تنها گذارد] صبر مي كنم تا خداوند ميان من و اين قوم به حق داوري كند.»

5. روز عاشورا و صبر بي پايان: وقتي روز عاشورا فرا رسيد و فشار نظامي، تشنگي و مشكلات ديگر هجوم آوردند، ياران اطراف حسين عليه السلام را گرفتند و نگاه به چهره او دوختند، تا ببينند چه رهنمودي مي دهد. امام حسين عليه السلام به راستي صحنه هاي بسيار زيبايي از پشت پرده هاي صبر را به نمايش گذاشت كه به برخي موارد آن اشاره مي شود:

الف) خطاب به ياران با چهره اي گشاده و با نفس آرام فرمود: «صَبْرا بَنِي الْكِرامِ فَمَا الْمَوْتُ اِلاّ قَنْطَرَةٌ عَنِ الْبُؤْسِ وَالضَّرّاءِ اِلَي الْجِنانِ الْواسِعَةِ وَالنَّعيمِ الدّائِمَةِ؛ [6] اي فرزندان كرامت و شرف! شكيبا باشيد، مرگ پُلي بيش نيست كه ما را از مشكلات و سختيها به سوي بهشت وسيع و نعمتهاي جاويدان عبور مي دهد.»

و در جاي ديگر فرمود: «اِنَّ اللّه َ قَدْ اَذِنَ في قَتْلِكُمْ فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ؛ [7] براستي خداوند اذن كشته شدن [و شهادت شما را] داده است، پس بر شما لازم است كه صبر كنيد.»

ب) آن حضرت خطاب به احمد بن حسن عليه السلام، آنگاه كه بعد از جنگ آشكار برگشت و از عمو آب خواست، فرمود: «يابُنَيَّ اِصْبِرْ قَليلاً حَتّي تَلْقي جَدَّكَ فَيَسْقيكَ شَرْبَةً مِنَ الْماءِ لا تَظْمَأُ بَعْدَها اَبَدا؛ [8] پسرم! مدّت كمي شكيبايي كن تا جدّت رسول خدا صلي الله عليه و آله را، ملاقات كني، پس آنگاه از آبي سيرابت كند كه هرگز بعد از آن تشنه نشوي.»

ج) امام حسين عليه السلام خطاب به علي اكبرش هنگامي كه براي تجديد قوا آب خواست، فرمود: «اِصْبِرْ حَبيبي فَاِنَّكَ لاتُمْسي حَتّي يَسْقيكَ رَسُولُ اللّه بِكَاْسِهِ؛ [9] عزيز دلم صبر كن؛ زيرا به زودي از دست جدت رسول خدا صلي الله عليه و آله سيراب مي شوي.»

راستي بسيار صبر و شكيبايي مي خواهد كه انسان جوانش را اين گونه به سوي مرگ و شهادت تشويق كند؛ آن هم جواني چون علي اكبر كه از تمام جهات به پيامبر صلي الله عليه و آله شباهت داشت.



گمان مدار كه گفتم برو، دل از تو بريدم

نَفَسْ شمرده زدم همرهت پياده دويدم



محاسنم به كف دست بود و اشك به چشمم

گهي به خاك فتادم گهي زجاي پريدم



دلم به پيش تو، جان در فغان ديده به قامت

خداي داند و دل شاهد است من چه كشيدم



هنوز العطشت ميزد آتشم كه زميدان

صداي يا ابتاي تو را دوباره شنيدم



پسرم! نه تيغ شمر مرا مي كُشد نه نيزه خولي

زمانه كُشت مرا لحظه اي كه داغ تو ديدم



د) آن گاه كه به درب خيمه زنها آمده و فرياد كشيد: سكينه، فاطمه، زينب، ام كلثوم، خداحافظ من هم رفتم، زنها و بچه ها شروع به گريه كردند، حضرت خطاب به سكينه فرمودند: «يا نُورُ عَيْني... فَاصْبِري عَلي قَضاءِ اللّه ِ وَلا تَشْكي فاِنَّ الدُّنيا فانِيَةٌ وَالاْخِرَةُ باقِيَةٌ؛ [10] اي نور چشمم!... پس بايد بر تقديرات الهي صبر كني و شكوه نكني؛ چرا كه دنيا ناپايدار و آخرت ماندگار است.»

ه) آخرين پرده ها از نمايش صبر حسين عليه السلام: آن حضرت چون آهن آب ديده و تيغ صيقل خورده هر چه بيشتر مصيبت مي ديد جلا و نورانيت بيشتري پيدا مي كرد. حميد بن مسلم مي گويد: حسين عليه السلام را در سخت ترين لحظه هاي عاشورا و جنگ ديدم. به خدا سوگند هرگز مرد گرفتار [و مصيبت زده اي] را نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند در عين حال دلدار و استوارتر و قوي دل تر از آن بزرگوار باشد. چون پيادگان به او حمله مي كردند، او با شمشير بر آنها حمله مي كرد و آنها از راست و چپ مي گريختند؛ چنان كه گلّه روباه از شيري فرار كند. [11] آن گاه كه حضرت به زمين افتاده بود و لحظات آخر عمر خويش را سپري مي كرد، آخرين پرده از شكوه و صبر خويش را با اين جملات به عرصه نمايش گذاشت: «صَبْرا عَلي قَضائِكَ لااِله سِواكَ يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ وَلا مَعْبُودَ غِيْرُكَ، صَبْرا عَلي حُكْمِكَ؛ [12] در برابر قضاي تو صبر مي كنم، خدايي جز تو نيست، اي پناه پناه آورندگان، و معبودي جز تو وجود ندارد، بر حكم تو صبر مي كنم.»


پاورقي

[1] فرهنگ سخنان امام حسين عليه‏السلام، ص120؛ انساب‏الاشراف، ج3، ص151، حديث 13.

[2] فرهنگ سخنان امام حسين عليه‏السلام، (همان) ص135، حديث 82؛ انساب الاشراف، ج3، ص150، حديث 10.

[3] اصول کافي، ج1، ص302، حديث 3؛ بحار، ج44، ص174؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه‏السلام، ص483 ـ 486.

[4] فرهنگ سخنان امام حسين عليه‏السلام (همان)، ص44؛ ينابيع‏المودة، ص406.

[5] بحارالانوار، ج44، ص329؛ عوالم بحراني، ج17، ص179؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه‏السلام، ص570.

[6] لهوف، ابن‏طاووس، ص26؛ کشف الغمّة، اربلي، ج2، ص29؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه‏السلام، ص274.

[7] معاني‏الاخبار، صدوق، ص288؛ کامل‏الزيارات، ص37؛ اثبات الوصيّة، ص139؛ فرهنگ سخنان امام حسين عليه‏السلام، ص282، حديث 185.

[8] موسوعه (همان) ص469؛ ينابيع المودة، ص415؛ ناسخ التواريخ، ج2، ص331.

[9] مقاتل‏الطالبين، ص115؛ بحار، ج45، ص45؛ اعيان‏الشيعه، ج1، ص607؛ موسوعة کلمات الامام الحسين عليه‏السلام (همان) ص462.

[10] ناسخ‏التواريخ، ج2، ص360؛ اسرارالشهادة، دربندي، ص423؛ موسوعة، ص490.

[11] ترجمه ارشاد مفيد، ج2، ص616؛ لهوف، ص119.

[12] اعيان‏الشيعه، ج1، ص610.