بازگشت

علم امام


از آيات و روايات استفاده مي شود كه پيامبران و امامان معصوم و برخي از اولياي الهي، افزون بر علوم تحصيلي و اكتسابي، از طرق عادي، از نوعي علوم غيرعادي، مانند علم غيب نيز برخوردارند. آياتي كه از علم غيب سخن گفته اند، سه دسته اند:

1. آياتي كه علم به غيب را منحصر به خدا كرده اند [1] .

2. آياتي كه علم غيب را از انبياء و پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله نفي مي كند [2] . 188. آياتي كه آگاهي انبياء و پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله از غيب را به رخ مي كشد [3] .

در روايات متعددي نيز از داشتن پيشوايان معصوم عليهم السلام پرده برداشته شده است؛ چنان كه حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد:

امامي كه نداند چه مصيبتي به او مي رسد و عاقبت كار او به كجا مي انجامد، حجت خدا بر بندگانش نخواهد بود [4] .

بنابراين، از مجموع اين روايات و آيات، استفاده مي شود كه علم غيب، در انحصار خداوند است و انبياء و امامان معصوم عليهم السلام با كمك وحي و الهام، به مراحلي از دانش غيبي مي رسند. از جمله دانشهاي غيبي امامان آگاهي از سرانجام خويش است؛ چنان كه در روايتي آمده است:

حمران بن اعين شيباني به حضرت عرض كرد: قربانت گردم! ملاحظه مي فرماييد آن چه را كه در زندگي علي، حسن و حسين عليهم السلام از خروج و نهضت و جهاد و شهادت واقع شد، چگونه است؟ امام فرمود: آنچه شد، البته خداوند براي آنان به اختيار مقدر كرده بود و سپس آن را اجرا كرد و قيام علي و حسنين عليهم السلام با سابقه ي علم و دستوري بود كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله، به آنان رسيده بود و هر امامي نيز كه سكوت كرد، از روي علم و دستور بود [5] .

اما نكته ي مهم اين است كه اين علم و آگاهي امام، كوچكترين تأثيري در اراده و اختيار او در اقدام به عمل يا ترك عمل ندارد؛ زيرا خداوند به ظرفيت وجودي آن واقف است و بنا به همين سعه ي وجودي آنان - كه متعلق به علم پروردگار است - به آنان افاضه فرموده، دانايي و احاطه علمي مي دهد:

(الله اعلم حيث يجعل رسالته) [6] .

آنان در مواردي مجاز به استفاده از علوم غيبي خود نيستند و بايد از راههاي عادي اداي وظيفه كرده، مسئوليت هاي خود را به انجام رسانند. به ديگر سخن، علوم غيبي، تنها جنبه خبري دارد، نه دستوري. از اين رو، جايي براي طرح شبهات ياد شده نمي ماند. علامه طباطبايي رحمة الله در اين باره مي فرمايد:

نبايد بين علم عادي و غيبي خلط كرد. علم هاي غيبي، كمترين اثري را در مجراي حوادث خارجي ندارند. نسبت فعل به علتش، نسبت ضروري و وجود است؛ ولي نسبتش به اراده ي ما، جواز و امكان است. بنابراين، هر فعلي، اگرچه نسبت به ما اختياري است، نسبت به علت تامه اش، ضروري و واجب است. بنابراين، حوادثي كه فعل را به وجود مي آورند، مانند زنجيري به هم متصلند

و علم غيبي فرد به جريان حوادث، تأثيري در وجوب يا امكان آن حادثه ندارد؛ مانند ترور حضرت علي عليه السلام، حادثه اي شدني بود؛ چه حضرت به آن علم مي داشت و چه نمي داشت و اين علم، براي حضرت، تكليفي ايجاد نمي كند. خلاصه، علم به غيب، علم به شدني ها است، نه علم عادي كه تكليف آور باشد. [7] .

مؤيد اين نكته، نقل ها و روايات متعددي است كه امامان عليهم السلام با وجود دانش غيبي، به علم عادي عمل كرده اند؛ چنان كه روايتي از امام علي عليه السلام در همين باره، در جريان پذيرش حكميت و اعزام ابوموسي اشعري، نقل شده است كه امام هنگام اعزام ابوموسي به او چنين مي فرمايد: «بر اساس كتاب خدا داوري كن و از آن، گام فراتر منه». وقتي ابوموسي برگشت، امام فرمود: «مي بينم كه او در اين جريان، فريب خورده است» عبدالله بن ابي رافع، كه در آن جا حاضر بود، پرسيد: اگر چنين است، چرا او را اعزام كرديد؟ فرمود: «اگر خداي با علم خود، با بندگانش رفتار مي كرد، ديگر براي آنان پيامبري اعزام نمي كرد و به وسيله ي آنان با ايشان احتجاج نمي نمود». [8] روايت مذكور بيان گر آن است كه علم امامان، همه جا قابل اعمال و نفوذ نيست.

از مطالب گذشته، دانسته شد كه گرچه اراده ي خداوند به حركت امام حسين عليه السلام تعلق گرفته بود و حضرت از سرانجام خويش آگاه بود، ولي حضرت، اين وظيفه را با اراده ي خود انجام داد؛ يعني با رضايت كامل به اراده و قضا و قدر الهي، سرنوشت خود را رقم زد - چنان كه بسياري با اراده ي خود، خود را از اين فيض محروم كردند - به همين علت امنيتي را، كه براي يك لشكر لازم بود، فراهم كرد كه اين، خود حاكي از اختيار ايشان در گزينش اين امر است. [9] .

پرسش: با توجه به اين كه قيام هاي فراواني در تاريخ براي احقاق حق صورت گرفته است، علت ماندگاري و جاودانگي قيام حسيني عليه السلام چيست؟

پاسخ: بررسي دقيق نشان مي دهد كه عناصر متعدد و مختلفي در اين موضوع نقش داشته اند كه بيان همه ي آنها از حوصله ي چنين نوشتارهايي خارج است؛ اما با توجه به مبناي اين مجموعه، بر بررسي قرآني اين پرسش، تنها به بيان چند عامل مي پردازيم:


پاورقي

[1] ر.ک: يونس (10) آيه‏ي 20؛ نمل (27) آيه‏ي 65.

[2] ر.ک: آل‏عمران (3) آيه‏ي 179؛ اعراف (7) آيه‏ي 3.

[3] ر.ک: پيام قرآن، ج 7، ص 254 - 223؛ جن (27) آيه‏ي 27 - 26؛ آل‏عمران (3) آيه‏ي 179.

[4] کافي، ج 1، ص 258.

[5] همان، ص 261.

[6] انعام (6) آيه‏ي 124.

[7] الميزان، ج 18، ص 192.

[8] بحارالانوار، ج 41، ص 310.

[9] ر.ک: حماسه حسيني، ج 3؛ نگاهي فلسفي به جريان عاشورا.