بازگشت

مشيت و اراده ي خداوند


درباره ي مشيت، علما با تقسيم آن به تكويني و تشريعي، به توجيه موضوع پرداخته نوعا اظهار داشته اند كه مشيت، كه از حديث «ان الله شاء ان يراك قتيلا» [1] استنباط مي شود، تشريعي است، نه تكويني و مشيت، به جبر و عدم اختيار منجر نمي شود.

اين پاسخ، كلي است و اين پرسش را در پي دارد كه آيا مشيت تشريعي، كلي و براي همه ي مسلمانان بوده است يا تنها به امام حسين عليه السلام اختصاص داشته است. با بررسي معناي مشيت، دانسته خواهد شد كه بر فرض، مشيت، خاص امام باشد، باز هم جبر را نتيجه نخواهد داد. برخي معتقدند كه مشيت، علم و آگاهي خداوند به نظام آفرينش است. برخي نيز مشيت خداوند را صرفا رضاي او به فعل و انجام دادن آن دانسته، گفته اند: اراده از صفات فعليه و از آثار و لوازم حب حضرت حق به امور معين است. برخي نيز آن را از صفات ذات دانسته اند، گفته اند: اراده چيزي جز حب الهي، كه عين ذات است، نيست.

بر مبناي هر يك از اين اقوال، مشيت الهي بر انجام نگرفتن كاري در آينده، مستلزم جبري بودن آن عمل نيست. از اين رو، به نظر مي آيد كه برداشت جبرگرايانه از رواياتي چون «ان الله شاء ان يراك قتيلا» و «گريه حضرت آدم عليه السلام بر مصيبت امام حسين عليه السلام» درست نيست؛ زيرا مشيت الهي و اراده ي او، يا همان حب و رضايت و ابتهاج او به انجام دادن عمل يا صرفا علم او به تماميت فعل است، آن هم از حيث علم به مسببات فعل، كه هيچ يك مستلزم به اعتقاد به جبر نيست؛ چون در تماميت سبب، جزء اخير از علل و اسباب، در افعال موجودات مختار اراده ي فاعل مختار است؛ چنان كه در باب قضا و قدر گفته مي شود: افعال اختياري انسان، با وصف اختياري بودن، مورد قضا، امضا و اراده ي الهي است و اختياري بودن اين اعمال، از ويژگي ها و شؤون تقدير است.


پاورقي

[1] لهوف، ص 40، ص 63 و 84.