بازگشت

خاتمه


شيخ صدوق در «عيون الاخبار» روايت كرده كه رسول خدا فرموده: «أنا ابن الذبيحين» [1] و به اين معني مفاخره نموده، و مراد از دو ذبيح، يكي اسماعيل ذبيح الله كه شرح حال او و آوردن جبرئيل به قرباني از بهشت در تفاسير مشهور است، و ديگري عبدالله پدر آن جناب كه عبدالمطلب به حلقه ي كعبه آويخت و نذر كرد كه اگر خداوند ده پسر به او عنايت فرمود يكي را در راه خدا قرباني كند. و معلوم شود كه قرباني شود كه قرباني فرزند در شرع، قبل از نبوت جايز و راجح بوده. چون عدد عشره كامل شد، پسران خود را در خانه ي كعبه داخل كرد و قرعه كشيد و به نام عبدالله درآمد، تا سه مرتبه خواست او را قرباني كند، و عبدالله محبوب ترين پسرهاي او بود. زنان عبدالمطلب مجتمع شدند و گريستند و قريش نيز او را منع كردند، تا آن كه عاتكه دختر او به وي گفت: قرعه ي پسران تبديل به قرعه ي اشتران كن. پس چنين كرد و ده ده افزود و در هر نوبت قرعه به نام شتران بيرون آمد و صد شتر را براي قرباني مهيا نمود و برادران مادري عبدالله كه زبير و ابوطالب بودند برادر خود را از زير دست و پاي پدر كشيدند. او را بوسيدند و خاك از جبين وي پاك كردند و شتران به جاي او قرباني شد.

مؤلف، مضمون خبر را مناسب شهادت علي اكبر و علي اصغر نظم نموده:



شنيدام كه پيمبر به افتخار تمام

بگفت أنا بن ذبيحين و فخرها آورد



يكي سليل خليل خدا ذبيح الله

كه جبرئيل ز جنت برش فدا آورد



دگر ستاره ي برج شرافت عبدالله

كه عبد مطلب اين عهد با خدا آورد



كه ده پسر اگرش بخشد ايزد متعال

يكي به راه خدا سر ز تن جدا آورد






ميسرش نشد اين وعده را وفا بكند

براي ذبح پسر بس كه عذرها آورد



و ليك سبط رسول خدا حسين شهيد

دوازده شرف از مهر كربلا آورد



به كوي دوست دو قرباني اكبر و اصغر

نبسته عهد به قربانگه وفا آورد



مريد پير مغانم ز من مرنج اي شيخ

چرا كه وعده تو كردي و او به جا آورد



قضا برابر چشمش گلوي هر دو پسر

نشان تير ستمكار از جفا آورد




پاورقي

[1] زياده‏روي.