بازگشت

بيانات


درمذهب اماميه - رضوان الله عليهم - مقرر است كه مباشر دفن امام، غير خليفه ي او نشود، و اگر امام متوفي [1] در مشرق فوت شود و وصيتش در مغرب باشد، خداوند به قدرت كامله، جمع ميانه ي آن دو خواهد نمود. و اخبار عموما و خصوصا در كتب معتبره ي شيعه مثل «كافي» و غير او [آن] موجود است. و جماعتي از «واقفه» خواستند نقض كنند امامت حضرت رضا (ع) را با اين كه هنگام دفن موسي بن جعفر (ع) آن جناب در مدينه بود و به حسب ظاهر در دفن پدر بزرگوارش نبود. حضرت به ايشان جواب داد كه شما اعتقاد داريد به آمدن علي بن الحسين (ع) از كوفه به كربلا براي دفن نمودن بدن پدر خود و مردم او را نديدند، به قدرت خداوند، من نيز به همان نحو در دفن پدرم حاضر شدم. و از حديث «بصائر» نمودار مي شود كه رسول اكرم (ص) و اميرالمؤمنين (ع) و حسن مجتبي (ع) با بدنهاي نورانيه ي عالم مثال و برزخ در هنگام دفن سيدالشهداء حاضر بودند.

و در كتب معتبره ي مقاتل، مشايخ اماميه تعرض از خصوصيات دفن سيدالشهداء (ع) و


اصحاب او نكرده اند و بعد از تتبع، سكون نفس به آنچه در كتب جديده ي متأخره در اين باب نوشته اند حاصل نشد.

و آنچه از اين خبر «بصائر» نمودار شد، مؤيد است رؤياي ابن عباس و ام سلمه را كه رسول خدا (ص) در خواب ديدند گرد آلوده و گريان و خاك بر سر ريخته و تلاوت مي فرمود: «و لا تحسبن الله غافلا عما يعمل الظالمون» [2] و گفت: رفتم در كربلا و جمع كردم خونهاي حسين را تا مخاصمه نمايم با كشندكان او نزد پروردگار. [3] .

و در كتاب محمد بن ابي طالب از حضرت باقر (ع) روايت شده از پدرش كه اهل «غاضريه» و نواحي فرات بوده كه بعد از ده روز از واقعه، به دفن كشتگان پرداختند، و «جون» كه غلام ابي ذر بود، در ميانه ي ايشان با روي سفيد و بوي مشكين يافتند در اثر دعاي سيدالشهداء (ع) در حق او. در «تذكره ي» سبط بن جوزي روايت شده كه زوجه ي زهير بن قين به همراه غلام خود از كوفه كفني فرستاد براي زهير، چون غلام به كربلا آمد و بدن حضرت را برهنه، ديد، شرم كرد از تكفين بدن مولاي خودش. [4] .

و شيخ مفيد در «ارشاد» گويد كه: بني اسد و اهل غاضريه براي دفن ابدان شريفه ي شهدا مجتمع شدند و گودالي در طرف پاي كندند و اجساد بني هاشم را در آن گودال دفن كردند جز بدن ابوالفضل، و از آن قبور اثري نيست. شخص زائر نزد قبر مقدس بايستد و بر شهدا سلام كند به سمت پايين پا. و گفته شده كه قبر علي بن الحسين نزديك تر به قبر شريف است و قبور اصحاب در دوره ي قبر شريف است و قبور ايشان معين نيست، و شكي نيست كه از «حائر» بيرون نيستند. [5] .

و ابن شهر آشوب در «مناقب» و طبرسي در كتاب «اعلام الوري» گفته اند كه بعد از يك روز اهل غاضريه براي دفن آمدند و شهدا را در حفيره ي واحده دفن كردند غير علي بن الحسين را كه قبر مخصوص كندند متصل به قبر امام، و از براي ايشان قبرهاي مهيا پيدا مي شد و


مرغهاي سفيد هنگام دفن حاضر شده بودند. [6] .

و از كلام شيخ مفيد و ديگران معلوم نشود كه قبر حبيب مظاهر و حر بن يزيد در آن زمان ممتاز و معين باشد، چنانچه در زمان ما ممتاز است؛ و ليكن شيخ شهيد در كتاب «دروس» گويد كه بعد از سلام بر شهدا، سلام كن بر حبيب بن مظاهر و حر بن يزيد. و چنان نمايد كه اين دو قبر در زمان شهيد اول كه حدود سنه ي هفتصد و كسري است، ممتاز و معين بوده. و در كتب مزار، ذكري از قبر معين نيست مگر قبر حضرت ابي الفضل و علي بن الحسين، ليكن شهدا را در ازمنه ي سابقه بقعه ي عليحده بوده.

و در «امالي شيخ طوسي است كه بني اسد بورياي جديدي آوردند و بدن مقدس را در آن بوريا گذارده، تا زمان نبش كردن «ديزج» به امر متوكل آن بوريا باقي بوده [7] ، و چون شهيد در شرع اقدس، غسل و كفن ندارد، بلكه با جامه ي خون آلوده بايد دفن نمود، در اخبار، ذكري از غسل و تكفين نشده و به حسب قواعد شرعيه مباشر دفن بدن امام و نماز بر او، سيدالسجادين (ع) بوده، و در كتب قديمه ي معتبره، زياده بر آنچه ذكر نموديم به نظر نرسيد.



پاورقي

[1] از دنيا رفته.

[2] سوره‏ي ابراهيم، آيه‏ي 42 (نپندار خدا از کردار ستمکاران ناآگاه است).

[3] طوسي: امالي، ج 1، ص 322؛ معالم الزلفي، ص 91 باب 49؛ مدينة المعاجز، ص 244، باب 49 (کلاهما السيد هاشم البحراني)؛ الطريحي: منتخب، ص 335، چاپ سوم، مطبعة الحيدرية؛ ابن‏عساکر: تاريخ دمشق، ج 4، ص 340؛ البيهقي: الخصائص الکبري، ج 2، ص 126؛ سيوطي: تاريخ الخلفاء، ص 139؛ يافعي: مرآة الجنان، ج 1، ص 134؛ احمد بن حنبل: مسند، ج 1، ص 242؛ المناوي: الکواکب الدريه، ج 1، ص 96؛ المحب الطبري: ذخائر العقبي، ص 148؛ ابن‏حجر: تهذيب التهذيب، ج 2، ص 355؛ ابن اثير: الکامل، ج 4، ص 38؛ ابن‏حجر: الصواعق المحرقه، ص 16؛ خطيب: تاريخ بغداد، ج 1، ص 142؛ مقريزي: الخطط، ج 2، ص 285؛ الخوارزمي: مقتل، ج 94 ، 2، فصل 12؛ ذهبي: سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 212.

[4] کتاب محمد بن ابي‏طالب (مشاهده نشد).

[5] مفيد: ارشاد، ص 243، چاپ بصيرتي، قم.

[6] ابن شهر آشوب: مناقب، ج 4، ص 112، چاپ علميه‏ي قم.

[7] طوسي، امالي، ج 1، ص 335، چاپ داوري قم.