بازگشت

ترجمه


حريز گويد: گفتم به امام صادق: سربهايي تو گردم! چه كم گردانيده ماندن شما خانواده را و نزديك كرده درنگ نمودن هاي شما را برخي از برخي با نياز اين مردم به شما؟ پس گفت او: براي هر يك از ما، نامه اي است كه در اوست هر چه نيازمند است به آن، كه به جا آورد در هنگام زندگاني خود. پس چون بگذرد آنچه در آن نامه است از آنچه فرمان داده شد به او،


شناسد كه هنگام رفتن او نزديك شده، و آيد او را پيغمبر، و مرگ او را به خود او گويد و آگاه كند او را به آنچه براي اوست نزد خداوند. و به درستي كه حسين (ع) خوانده بود نامه ي خود را كه پيغمبر به وي بخشيده بود آن نامه را، و هويدا شده بود براي او آنچه مي آيد و آنچه مي ماند، و مانده بود از كارها چيزهايي كه نگذشته بود. پس بيرون رفت به سوي جنگ، و بود از كارهايي كه مانده بود اين كه فرشتگان درخواست نموده بودند ياري كردن او را از خدا، و دستوري [1] داد خدا مرايشان را. پس درنگ نمودند كه آماده شوند براي جنگ و ساخته شوند براي اين كار، تا آن كه كشته شد حسين (ع) و فرود آمدند فرشتگان، و گذشته بود زندگاني او، و كشته شده بود. پس گفتند فرشتگان: پروردگارا! دستور دادي ما را در پايين آمدن و ياري كردن حسين. ما كه پايين آمديم، جان او را گرفته بودي. پس در دل ايشان افكند كه چسبان شويد بارگاه او را تا ببينيد بيرون آمده، پس ياري كنيد او را و گريه كنيد بر آنچه از دست شما رفته از ياري او، و اين كه به شما به تنهايي داده شد ياري و گريستن بر او. و گريستند فرشتگان براي نزديكي به خدا و بي تابي بر آنچه از دست ايشان رفته بود از ياري حسين (ع). پس هنگامي كه بيرون آيد، مي باشند ياوران او.


پاورقي

[1] اجازه.