بازگشت

بيانات


بر اهل بصيرت مخفي نيست كه همه ي عقايد اسلاميه در اول ظهور نبوت به طور اجمال بوده و تدريجا مبسوط و مبين شده، بلكه بعض مطالب از قبيل اسرار بوده كه عامه بر تفاصيل


آن مطلع نبودند؛ از جمله امر امامت و وصايت پيغمبر كه همين اندازه مركوز در اذهان بوده كه ولات امر، [1] اميرالمؤمنين و اولاد امجاد [2] او هستند، يا آن كه ائمه ي هدايت بايد قرشي [3] يا اسباب نجات تمسك به قرآن و عترت است، يا آن كه عدد ائمه ي هاديه، دوازده تن است. اما شرح خصوصيات اسماء و اشخاص ايشان، داخل در اسرار مخفيه و علوم مكتومه [4] بوده، كه خواص شيعه مي دانستند. و بسيار بود كه در وفات بعض از ائمه ي طاهرين تحيري پيدا مي شد براي عامه از ضعفاي شيعه، يا به تجسس و قراين و يا به شهادت، مطلع بر امام زمان مي شدند. و ليكن در ازمنه ي متأخره كه تمامي آن احاديث مجتمع شد، مطلب از پرده بيرون آمد و بعض تحيرات كه براي جمله اي از معاصرين ائمه (ع) بود براي طبقات شيعه روي نداد. خصوصا بعد از ارتفاع تقيه و خوف كه تمام كتب در هر ناحيه كه بود ظاهر شد. و همچنين امر مهدي و قائم آل محمد (ص) در ميانه ي اهل اسلام اجمالا معين بود كه قائم موعود، از اولاد اميرالمؤمنين و ذريه ي فاطمه است و مالك شرق و غرب عالم شود، و زمين را پر از عدل و داد نمايد و رفع جور و ظلم نمايد. اما خصوصيات شخص و زمان را نمي دانستند، و از اسرار اهل بيت بود و در حق هر يك از ائمه ي طاهرين يا علويين كه به سيف خارج [5] مي شد، احتمال مي دادند كه قائم و مهدي باشد و مكررا از بعد از علي بن الحسين (ع) اين سؤال را از ائمه مي نمودند كه شما «قائم» هستيد؟ و جواب مي دادند و تقريب امر مي فرمودند، از باب آن كه پيغمبر فرموده بود: «كل آت قريب» يعني هر چه خواهد آمد، نزديك است. و هرگاه شيعيان سؤال از زمان فرج و استيلاي دولت حقه مي كردند، جواب مي فرمودند به آنها: «توقعوا الفرج صباحا و مساء» [6] . چنانچه در حديث است كه يكي از اصحاب حضرت صادق (ع) شنيده بود كه از علامات ظهور قائم، طلوع شمس است از مغرب، و هر روزه از طلوع فجر خواب نمي كرد و نظر مي كرد كه آفتاب از چه طرف طلوع مي كند. جناب صادق (ع) به او فرمود: از هر محلي كه فجر طالع شود، آفتاب طلوع كند، و هرگز در اذهان شيعه نبود كه قيام قائم اين قدر طول مي كشد، و ابرام در سؤال از وقت ظهور مي كردند و بر حسب حكمت عملي و تربيت نفوس ناقصه ي ضعيفه، جوابهاي اجمالي مي دادند و هرگاه صراحت مي فرمودند


چندين هزار سال طول دارد، سبب قساوت قلوب بود، غالبا از قول به امامت برمي گشتند.

و علي بن يقطين كه از بزرگان شيعه است، اشاره به اين معني در مناظره ي با پدر خود نموده كه پدرش از اتباع بني عباس بود، به پسر خود گفت: وعده هايي كه در خلافت اولاد عباس داده شده بود، تخلف نكرد و رسيد و اما زمان دولت اولاد اميرالمؤمنين (ع) نرسيد. علي در جواب پدر گفت: «هر دو كلام از يك مكان بود، جز اين كه هنگام كار شما رسيد بر حسب مصالح تقدير الهي و وعده ي ما نزديك نبود». و شايد سر تأخير آن باشد كه دولت قائم آخر الدول و متصل به قيام قيامت است، پس بايد طول كشد تا آنچه در استعداد نفوس بني آدم است از قوه به فعل رسد. [7] و اين كه امام صادق (ع) در اين حديث فرموده: خدا خونخواهي نمايد از حسين بن علي، در حديث رجعت خواهد آمد و شرح انتقام از قتله و اولاد آنها - ان شاء الله و در حديث نوزدهم و در باب احاديث «بداء» شرحي خواهد آمد كه متعلق به اين مقام باشد - ان شاء الله - و اما شرح حالات و جلالت شهداي بني هاشم و عدد ايشان، در حديث چهاردهم ذكر خواهد شد.



پاورقي

[1] رهبران.

[2] فرزندان بزرگوار.

[3] از قبيله‏ي قريش.

[4] دانشهاي پنهان.

[5] با شمشير به پا مي‏خاست.

[6] هر صبح و شام چشم به راه گشايشي در کار ما باشيد.

[7] سفينة البحار، ماده‏ي «علي بن يقطين».