بازگشت

دلاوريها و كظم غيظ مسلم


«مسلم در خانه «طوعه » بود وي در چنين شرايطي وظيفه داشت كه نخست صاحب خانه را از گزند مهاجمان برهاند لذا با شمشير كشيده تاخت و آنان را از خانه «طوعه » بيرون ريخت و پس از دلاوريهاي زياد... ]با تامين دادن محمد اشعث[ دست از مقاومت برداشت. «مسلم را به قصر آوردند... ابن زياد براي اين كه احساسات حاضران را بر ضد مسلم برانگيزد گفت: مسلم، مگر تو نبودي كه در مدينه شراب خوردي؟ جناب مسلم با خونسردي گفت: پسر زياد، من شراب بخورم؟! سزاوارتر از من به شرابخواري كسي است كه از نوشيدن خون مسلمانان و كشتن بي گناهان و دستگيري و شكنجه آزاد مردان به صرف تهمت و گمان باكي ندارد... وي پس از اين كه در برابر هر تهمتي و بي شرميي پاسخي مستدل مي شنود و شكست مي خورد همچون جاهلان سفاهت آغاز مي كند...» [1] و دستور قتل وي را مي دهد. مسلم در آن لحظه به اجراي سنت وصيت مي پردازد و عملا آن را به پيروان حسين عليه السلام تعليم مي دهد.


پاورقي

[1] همان، ص‏146.