بازگشت

بقاي شريعت اسلام


او كشته شد كه دين خدا جاودان شود

جان جهان فداش كه بي مثل و گوهر است



اوضاع عمومي اسلام و مسلمين بسيار ناراحت كننده بود. فعاليت ها و تبليغات مسموم بني اميه عليه حضرت علي (ع) و خاندانش، و نيز تحريفات و بدعتهايي كه زيركانه در اسلام داخل كرده بودند، شرايط را جهت نابودي اسلام و محو نام حضرت محمد (ص) آماده كرده بود. خلافت الهي به حكمت سلطنتي و ديكتاتوري تبديل شده بود. روح شريعت اسلام يعني پرهيزگاري و عدالت، در اجتماع ديده نمي شد و از احكام اجتماعي دين فقط جمعه و جماعت، آن هم به صورت تشريفات وجود داشت؛ و گاهي همين صورت تشريفاتي نيز به بدعت و بلكه فسق و فجور مي گراييد. اكثر قريب به اتفاق نسل مسلمان كه آن روزها در شبه جزيره عربستان زندگي مي كرد، در پايان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش يافته و در آغاز حكومت معاويه وارد اجتماع شده بودند، لذا پيامبر اكرم (ص) را زيارت نكرده و شايد بتوان گفت مقام و منزلت خاندان وحي را درك نكرده بودند.

در رأس جامعه اي كه دچار بي ارادگي و ضعف نفس شده بود، حاكمي فاسق و فاجر چون يزيد لقب شريف اميرالمؤمنين و خليفه مسلمين را به ناحق با خود يدك مي كشيد. يك جوان قمار باز و شرابخوار، بي بند و بار و صد در صد اهل دنيا و خوشگذرانيهاي آن بر مردم حكومت مي كرد يك مغز الكلي كه از نظر افكار، نسبت به اسلام و مقدسات اسلام كمترين عقيده اي نداشت، و ميمون بازي و هوسبازي از كارها و تفريحات روزانه اش بود. انسانهاي خطرناك و دنيا طلب به فرمان او در تمام استانها و شهرستانها بر اوضاع مسلط و بر دوش مسلمانان سوار بودند.

در چنين وضع خطرناك و دردناكي، امام حسين (ع) پاي فشرد و عزم جهاد راسخ كرد و با تعداد معدودي از ياران، همراه با زنان و كودكان به استقامت برخاست، و چنين فرياد كرد: «آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل نهي نمي شود؟ در اين هنگام بايد شخص مؤمن حقا و واقعاً طالب لقاي پروردگارش باشد» [1] .



اگر ديدي كه نابينا و چاه است

اگر خاموش بنشيني گناه است



باري، مقاومت و پايداري سيدالشهدا (ع) بود كه شريعت اسلام را بعد از اينكه در اثر طغيان معاويه و جور و بيداد او رو به اضمحلال گذارده بود، و تغيير و تبديلي كه او و پسر ناخلفش يزيد در اين دين بنا گذاشته و اساس ديانت را متزلزل بلكه مشرف به انهدام نموده بودند نجات بخشيد. نهضت اين بزرگوار و قيام نيرومندانه اش، بقاي دين را باعث گرديده، و با خون خود و اصحاب و يارانش،گلستان دين را آبياري و نهال گلستان شريعت را سرسبز و شاداب نمودند. اگر نهضت مقدس حسين نبود از اسلام به غير از اسلام اموي و از دين جز دين يزيدي و دين تشريفاتي چيزي باقي نمانده بود.

«مقرم» در كتاب مقتل خود مي نويسد: نهضت حسين (ع) جزء اخير از علت تامه جهت استحكام مباني دين بوده، به طوري كه اين نهضت، بين دعوت حق و حملات باطل، تفرقه و جدايي انداخته، حق و باطل را از يكديگر جدا نمود. لذا گفته شده است: دين را وجود مقدس محمد ي شروع نموده و بقاي آن به واسطه وجود مبارك امام حسين (ع)تداوم يافت. «الاسلام نبوي الحدوث و حسيني البقاء» [2] .

اين بركت بزرگ كه به خاطر وجود شريف حضرت سيدالشهدا (ع) است، از تفسير بعضي احاديث نبوي نيز به دست مي آيد، از جمله اين حديث معروف شريف كه فرمود: «حسين مني و انا من حسين» [3] .

حسين از من است و من نيز از حسينم.



بفرمود احمد شه عالمين

حسين از منست و منم از حسين



بدين معني كه امام حسين (ع) سبط آن رسول گرامي بوده و از زبان مبارك نبوت و انگشت ابهام مقام رسالت تغذيه نموده و رشد و نماي او از شيره جان نبي اكرم (ص) بوده است، و از طرفي پيامبر از امام حسين است زيرا دين آن رسول خاتم، به واسطه امام حسين و فداكاري و جان نثاري او به جهان و جهانيان نفوذ كرده و تجليات و نورافشاني و گيتي شناسي خود را بعد از وفات پيغمبر معظم، به وسيله شهادت و جانبازي و از مال و عيال گذاشتن اين بزرگوار به عالميان جلوه و ظهور داده است.

«واشنگتن ايروينك» مورخ آمريكايي گويد: «براي امام حسين (ع) ممكن بود كه زندگي خود را با تسليم شدن به اراده يزيد نجات بخشد، ليكن مسئوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمي داد كه او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد. او بزودي خود را براي قبول هر ناراحتي و فشاري به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بني اميه آماده ساخت. در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روي ريگهاي تفتيده عربستان روح حسين فنا ناپذير است. اي پهلوان و اي نمونه شجاعت و اي شهسوار من، اي حسين». [4]



خون او تفسير اسلام مبين

منجي و احياگر شرع است و دين




پاورقي

[1] بحارالانوار، علامهء مجلسي، ج 44 ص 381.

[2] نقل از کتاب «زندگاني حضرت ابي عبدالله الحسين» ابوالقاسم سحاب، ص 22.

[3] کشف الغمة، علامه اربلي، ج 2 ص 6.

[4] به نقل از کتاب «درسي که حسين (ع) به انسانها آموخت» شهيد هاشمي نژاد، ص 450.