بازگشت

دو ملك نقاله مي خواستند جوان گنهكار را از حرم خارج كنند


عالم جليل القدر «شيخ حسين جبعي قدس سره» پدر شيخ بهايي قدس سره مي گويد:

شبي در حرم مطهر امام حسين عليه السلام بودم، كه جنازه اي را براي دفن آوردند. او جوان گنهكاري بود، كه وصيت كرده بود تا او را در حرم دفن كنند، و به وصيت


او جامه ي عمل پوشيده شد.

سحرگاهان ديدم، دو مرد با صورتي مهيب و زنجير آتشين آمدند و او را از قبر درآوردند و مي كشيدند! آن جوان رو به قبر مطهر كرد و گفت: «اني التجأت اليك و اني ضيفك! من به شما پناهنده شده ام، من مهمان شما هستم».

ناگهان از ضريح مطهر صدايي بلند شد: «خلوه، خلوه، فانه استجار (بنا). او را رها كنيد، او به ما پناه آورده است».

آن دو ملك گفتند: سمعا و طاعة (و به روي چشم، اطاعت مي شود) و او را برگرداندند. [1] .


پاورقي

[1] خاک بهشت ص 123 - کبريت الاحمر ص 491 به نقل از روضة الحسينية - کرامات الحسينية ج 1، ص 197.