بازگشت

نتيجه ي شكستن دو مهر تربت در رؤياي مرحوم نوري


مرحوم محدث نوري قدس سره مي فرمايند:

يكي از برادرانم، مهري از تربت حضرت سيدالشهداء عليه السلام داشت كه بر آن نماز مي خواند و سجده مي كرد و بعد در جيب خود مي گذاشت. چون قبا مي پوشيد و جيبهايش پشت رانش مي افتاد، والده ام به او گوش زد مي نمود و مي گفت: چرا بي ادبي به تربت آقا سيدالشهداء عليه السلام مي نمايي؟ شايد روي جيبت بنشيني و اين مهر بشكند و زير پايت بماند!

برادرم گفت: بلي تاكنون دو مهر را به اين كيفيت شكسته ام، پس از آن متعهد شد كه


ديگر تربت را در جيبهاي پايين قبا نگذارد.

چند روز از اين قضيه گذشت، والدم در عالم خواب ديد كه حضرت سيدالشهداء عليه السلام به ديدن او آمده و در كتابخانه اش نشسته اند و اظهار ملاطفت بيش از حد به او نمودند و فرمودند: بگو پسرهايت بيايند تا به آنها اكرام بنمايم و جايزه بدهم!

پدرم پسرهايش را حاضر ساخت - همه ي ما پنج نفر بوديم - و ما در جلو در اطاق كتابخانه ايستاديم. در نزد حضرت امام حسين عليه السلام لباس هاي فاخر و اشياي نفيسي بود.

حضرت يك يك فرزندان پدرم را صدا زدند و به اندرون اطاق طلبيدند و جايزه به او مرحمت مي فرمودند و از اطاق بيرون مي آمد.

تا آنكه نوبت به همان برادرم رسيد كه مهر تربت را پيش از اين در جيبش مي گذاشت. آنگاه حضرت نگاه غضب آلودي به سوي او نمود و به پدرم فرمودند: اين پسر تو تا به حال، دو مهر از تربت قبر مرا در جيبش گذاشته و شكسته است! چون روي آنها نشسته است.

سپس قاب شانه اي از ترمه در بيرون اطاق انداختند، تا او بردارد و او را مثل سايرين به نزد خود نطلبيدند.

چون پدر از خواب برخاست، خوابش را به مادرم نقل كرد و او پدرم را از اين قضيه مطلع نمود. سپس پدرم از صدق اين رؤياي عجيبه تعجب نمود و حمد خداي را به جاي آورد كه برادرم مورد غضب حضرت، واقع نشده است. [1] .



پاورقي

[1] کرامات الحسينيه ج 1، ص 240 - خاک بهشت ص 114 به نقل از دارالسلام و به نقل از مفاتيح الجنان ص 484 - خزينة الجواهر ص 593 - ترجمه‏ي دارالسلام نوري ج 2، ص 272.