بازگشت

شفاي بيماري وسواس، با ديدن وضوي حضرت ابوالفضل


صاحب كتاب حياة العباس عليه السلام حاج شيخ محمد جعفر شاملي، در ص 60 مي نويسد: حاج سيد موسي زيارت نيا، صاحبخانه ي ما، در مشهد حكايت كرد:

شيخ محمد نامي از اهل تبت چين، بسيار شايق بود كه موفق به تحصيل علم شود. وي ضمنا دچار مرض وسوسه بود و در هنگام وضو بسيار به زحمت مي افتاد و از اين مشكل به تنگ آمده بود. شيخ محمد به نجف اشرف مشرف گشت و براي روا شدن اين دو حاجت، پاي ضريح حضرت امير عليه السلام به تضرع و زاري پرداخت و از حال طبيعي بيرون رفت. در آن وقت شنيد كه گوينده اي گفت: تو موفق به تحصيل علم مي شوي، و براي رفع وسوسه نيز نزد حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام برو.

شيخ محمد گفت: چون به حال آمدم، برخاستم و به كربلا آمدم و به زيارت قبر امام حسين عليه السلام و سپس به زيارت حضرت ابوالفضل عليه السلام پرداختم. آنگاه به مدرسه آمدم و شب را در حجره اي به سر بردم.

چون خوابيدم، در عالم خواب مشاهده كردم كه به حجره آمدم. ديدم پيغمبر


خدا صلي الله عليه و آله و حضرت امير عليه السلام نشسته اند. سلام كردم، آنها به من جواب دادند و فرمودند: بنشين! همان طور كه نشسته بودم، حضرت ابوالفضل عليه السلام آمدند و به حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم سلام كردند و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: بنشين! سپس حضرت امير عليه السلام نزد حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به تعريف از حضرت عباس عليه السلام پرداختند. حضرت خاتم الانبياء فرمودند: مي دانم! حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كردند: يك انعام و هديه اي به او بدهيد.

حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: بهترين هديه اين است حضرت عباس عليه السلام برخيزد، وضو بگيرد و به نماز بايستد و ما،به جماعت، به او اقتدا كنيم!

حضرت عباس عليه السلام برخاستند و وضو گرفتند، آب كمي به صورت خود زدند و آن را شستند: سپس به شستن دست راست و دست چپ پرداختند و در پي آن مسح كشيدند و در پايان وضو رو به من كردند و فرمودند: «ما اين طور وضو مي گيريم!» سپس من از خواب بيدار شدم، و پس از آن ديگر وسوسه اي هنگام وضو نداشتم. [1] .


پاورقي

[1] چهره‏ي درخشان، ج 1، ص 496.