بازگشت

نجات خانمي زائر، از دست اعراب توسط حضرت ابوالفضل


حجة الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ علي اكبر قحطاني كه عالمي متقي و از مروجين مكتب اهل بيت عليهم السلام مي باشند، اين قضيه را از كتاب نجات الخائفين نقل كرده اند:

گروهي از زوار به كربلا مي رفتند. ضعيفه اي با چند تن از اطفال صغارش، همراه زوار بود. وقتي كه از مسيب كوچ كردند، آن بيچاره از قافله عقب ماند و ناگاه جمعي از اعراب بر سر آن مظلومه ريختند و بناي هتك حرمت گذاردند.

در اين وقت آن بينوا رو به طرف كربلا نمود و گفت: اي مولا و سرور من، از غيرت شما دور است كه مرا اعانت ننمايي و از دست اين ظالمان نجات ندهي!

در اين گفتگو بود كه ناگاه سواري، در حاليكه نيزه اي در دست داشت، نمايان شد و بعد از متفرق كردن دزدان آن ضعيفه را به كربلا و به قافله ي زوار رسانيد. آن مؤمنه چون اين كرامت را ديد، عرض كرد: اي آقا، شما از كجا دانستيد كه ما در اين صحراي دور، در دست اعدا مانده ايم؟

آقا فرمودند: اي ضعيفه، من در خدمت حضرت سيدالشهداء عليه السلام ايستاده بودم، ناگهان ديدم كه اشك چشم آن امام امم جاري شد. عرض كردم يابن رسول الله! چرا گريه مي كنيد؟! فرمودند: مگر نمي بيني كه زوار من در دست اعراب بي حيا گرفتار شده اند؟!


پس به امر مولاي خودم، شما را از چنگ آنها رهانيدم. سپس آن ضعيفه عرض كرد: اجازه دهيد دستتان را ببوسم! فرمودند: معذورم دار! زيرا دست ندارم. آن زن گريست و گفت: مگر شما مولاي من حضرت عباس هستيد؟ فرمودند: بلي! و سپس غائب شدند. [1] .


پاورقي

[1] چهره‏ي درخشان ج 1، ص 407.