بازگشت

آمدن حضرت ابوالفضل و حر و اصحاب به ديدن زوار، در رؤياي ملا عباس


اين قضيه توسط حجة الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ محمد علي برهان نقل شده است:

اين حقير، در سال 1336 يا 37 شمسي، كه جواز سفر به عتبات مقدسه به مبلغ


پانزده تومان بود، بعد از دهه ي محرم، به اتفاق يك نفر زائر، از طريق خرمشهر با موتور آبي به حله و از آنجا به نجف اشرف و ساير عتبات مقدسه (كربلا، كاظمين و سامرا) مشرف شديم.

مدتي به قصد زيارت، خوصا در كربلاي معلي، مانديم و هميشه پس از زيارت امام حسين عليه السلام يا حضرت ابوالفضل عليه السلام، به نماز جماعت مرحوم آيت الله شيخ محمد علي سيبويه قدس سره حاضر مي شديم. يك روز كتابي را كه تأليف مرحوم آقاي سيبويه بود مطالعه مي كردم، در آن كتاب ديدم كه ايشان اين قضيه را مرقوم فرموده اند:

كارواني از ايران به قصد زيارت به كربلا آمده بود و يك نفر روحاني به نام ملا عباس آن كاروان را همراهي مي كرد. ملا عباس، كه خيلي اهل ولاء و داراي خلوص نيت بود، نقل كرد: روز اول كه به كربلا وارد شديم، به زيارت حضرت امام حسين عليه السلام و حضرت ابوالفضل عليه السلام رفتيم.

شب آن روز، در عالم رويا ديدم كه آقايي با نوكر و نفرات دارند به اطاق ما تشريف مي آورند. پرسيدم: اين آقا كه جلوي همه مي آيند و اينقدر نوراني هستند، نامشان چيست؟ يكي از همراهانشان، كه گويا از اصحاب امام حسين عليه السلام بود، گفت: اين آقا، همه كاره ي دربار امام حسين عليه السلام، يعني حضرت اباالفضل عليه السلام هستند كه به ديدن شماها تشريف آورده اند!

من از جا بلند شدم و به استقبالشان رفتم و عرض كردم: آقا، ما چه قابليتي داريم كه شخصيتي مثل شما بزرگوار و همراهان محترمتان به ديدن ما بياييد و زحمت بكشيد؟!

حضرت عليه السلام فرمودند: شما شيعيان و محبين ما هستيد و خيلي در نزد ما احترام داريد. من و اين اصحاب برادرم، به امر برادرم امام حسين عليه السلام به ديدن زوارمان


مي آييم و سر چهار فرسخي كه مي خواهند به سرزمين كربلا وارد بشوند، حر بن يزيد رياحي را به استقبالشان مي فرستيم.

در اين هنگام، من از شدت خوشحالي و با گريه ي شوق از خواب بيدار شدم. [1] .


پاورقي

[1] چهره‏ي درخشان، ج 1، ص 373.