بازگشت

حضرت صديقه از وفا نكردن به نذر، خبر دادند


حاجيه خانم علويه اي كه براي زيارت حضرت زينب عليهاالسلام و حضرت رقيه عليهاالسلام به شام مشرف شده بود، مي گفت: محل رأس الشهداء عليهم السلام براي من حالت خاص روحي داشت، بنابراين هميشه آنجا مي رفتم و زيارت مي خواندم و با حال خوشي گريه مي كردم.

روزي در موقع زيارت، حال خاصي پيدا كردم و دريچه اي از عالم ديگر براي من گشوده شد! در آن حال كه بيدار بودم، مثل خواب ديدن، اين منظره و واقعه را ديدم. عده اي زن در آنجا بودند. مادرم نيز در ميان آنها بود. او از من تشكر كرد به خاطر اينكه به نيابت از او، زيارت خوانده ام.

در اين اثناء خانم چهار شانه و بلند قامتي تشريف آوردند، زنها خدمت ايشان حاجت خود را عرض مي كردند و من هم حاجت خود را عرض كردم، و سپس گفتم: ما مجلس روضه خواني داريم و در آن زيارت عاشورا نيز مي خوانيم، چرا شما در آن مجلس شركت نمي كنيد؟

آن بزرگوار فرمودند: من مي آيم و شركت هم مي كنم، به آن نشاني كه پسرخاله ي شما


با عيالش يك جعبه شيريني در مجلس شما آوردند و براي رفع مشكل منزلشان نذر كردند كه در مجلس زيارت عاشوراي شما شركت كنند. مشكل آنها به واسطه ي زيارت عاشورا رفع شد و منزل جديد را ساختند و در آن نشستند، اما بعد از آن، ديگر در جلسه زيارت عاشورا شركت نكردند...

حضرت حاج آقا ابطحي فرمودند: من صاحب نذر را مي شناختم، وقتي اين قضيه را به او گفتم، رنگش تغيير كرد و به گريه افتاد و همسرش را صدا كرد و گفت: بشنو از كجا خبر مي دهند! و با تأسف و حزن گفت: مطلب دقيقا همين گونه است كه شما گفتيد. چه كنم؟ مشكلات زندگي نگذاشته است كه به نذر خود وفا كنم. [1] .


پاورقي

[1] کرامات الحسينيه ج 2، ص 240 به نقل از آثار ص 41.