بازگشت

چسبيدن زني به ضريح حضرت ابوالفضل به خاطر بي اعتنايي شوهرش به نذر


عالم بزرگوار آقاي شيخ مهدي كرمانشاهي از پدر عاليقدرش حكايت كرد كه گفت: در حرم مطهر حضرت ابي الفضل عليه السلام مشرف بودم. ايام زيارتي بود و ازدحام زوار در حرم خيلي زياد بود. در اين بين مردي عرب با زنش مشغول زيارت و طواف بودند، تا آنكه به بالاي سر، پنجره ي اول از پيش رو رسيدند، يكمرتبه زن بلند شد و به ضريح چسبيد! به طوري كه تمام اعضايش از پيشاني و دماغ و شكم و دست و پا همه به ضريح چسبيده بود. از هول اين حادثه، شيون از مرد و زن برخاست و هر چه خواستند او را حركت دهند ممكن نشد، ناچار فرياد شوهرش بلند شد و گفت:

يا اباالفضل العباس! زن من نزد شما گروباشد؛ الان مي روم و گاو ميش را مي آروم! معلوم شد كه او گاو ميشي نذر كرده، اما بعدا پشيمان شده و نياورده است!

مرد عرب بيرون رفت. كم كم مردم جمع شدند، به طوري كه حرم و رواق و ايوان طلا پر از جمعيت شد و راه رفت و آمد مسدود شد. همه منتظر بودند كه آخر چه مي شود؟ ما خيال مي كرديم منزل اين مرد عرب دو سه فرسخ از شهر دور است و رفتن و آمدنش چند ساعت طول خواهد كشيد. ولي مثل اينكه منزل او نزديك بود، چون بعد از ساعتي، ديديم افسار يك گاوميش چاق را گرفته است و مي آيد. به مجرد وارد شدن او در صحن، زن از ضريح رها شد و با هلهله و شادي و صلوات، و سلام از حرم


بيرون آمد. [1] .


پاورقي

[1] چهره‏ي درخشان، ج 1، ص 567 به نقل از معجزات و کرامات آيت الله خراساني ص 44 و زندگاني پرچمدار کربلا ص 94 - کرامات العباسية ص 108 به نقل از الوقايع و الحوادث ج 3، ص 44.