بازگشت

حسين، رهرو واقعي پيامبران


(فأجمعوا أمركم و شركاءكم ثم لا يكن أمركم عليكم غمة ثم اقضوا الي و لا تنظرون). [1] .

(نوح گفت: اگر تذكرات و دعوت من بر شما گران و سنگين است)انديشه و طرح كار خود و معبودهايتان را روي هم بريزيد و سپس هيچ چيز بر شما پوشيده نماند(و همه جوانب كار را بنگريد)آن گاه به حساب من پايان داده و مرا هيچ مهلت ندهيد.

(اني توكلت علي الله ربي و ربكم ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها ان ربي علي صراط مستقيم). [2] .

هود به قوم خود گفت: من بر خداوند، كه پروردگار خود و پروردگار شما است، توكل و اعتماد كرده ام. هيچ جنبنده اي نيست مگر اين كه خداوند بر او تسلط كامل دارد و او مسخر فرمان خدا است. راستي كه پروردگار من بر راه راست است. حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام در كربلا، هنگام رويارويي با آن مردم منحرف و فاسد [3] ، در ضمن خطبه اي گرم و پرشور، اين آيات كريمه را خواند و آن گاه دست

به سوي آسمان برداشت آنان را نفرين كرد.

به هر حال، امام حسين در مقام احتجاج و آگاه كردن آن مردم، خويشتن را در جايگاه حضرت نوح عليه السلام قرار داد و بيان و منطق قوي او در سخنان جاويد خود، براي روشن كردن آن سيه روزان تيره دل به كار برد و براي بيان ناتواني آن بي سعادت ها فرمود: شما هر چه توان فكري و كاري داريد، آماده سازيد و شركا و معبودهايتان نيز هر تواني كه دارند، ضميمه ي توان شما كنند و همه را روي هم بريزيد و همه ي جوانب آن را بررسي كنيد تا نپخته و نسنجيده و بدون آگاهي وارد جريان خطرناك جنگ و كشتن بندگان شايسته خدا نشويد. پس از اين مراحل، اگر ديديد كه مي توانيد، فشار خود را درباره ي من اعمال كنيد و كار مرا به پايان بريد و هيچ مهلتي به من ندهيد.

آن حضرت، در آيه ي دوم، خويش را در جايگاه هود پيغمبر عليه السلام قرار مي دهدد و سخنان آن پيامبر بزرگوار با قومش را براي اهل كوفه و شام، آن مردم متعصب و دنياطلب و جداي از حقيقت بازگو مي كند تا جايگاه مقدس خود را كاملا بر آنان روشن سازد و در نتيجه، حركت آنان را تحركي كور و خطرناك و بدفرجام معرفي كند.

امام عليه السلام مي فرمايد:«من بر خداي خود توكل و اعتماد كرده ام، همان كه پروردگار من و پروردگار شما است».

شايد در اين جمله، حضرت مي خواست بفرمايد كه شگفتا! شما براي جنگ و كشتن چه كسي آماده شده ايد؟ كسي كه تكيه گاه او همان خدايي است كه تربيت شما را بر عهده داشته است. همان خدايي كه شما خود را بندگان او مي پنداريد. شگفتا! مگر كسي كه خود را بنده اين خدا دانسته، مرتبط با او مي شمارد، اقدام به كشتن انساني مي كند كه توكل و اعتماد به خدا دارد و همه ي دل خوشي و آرامش ضميرش به ياد ذات مقدس او است!

جمله ي دوم مشعر به آن است كه زمام همه ي موجودات و جنبدگان، به دست خدا است. به غلط انديشه ي نابودي من و مكتب آسماني مرا در سر مي پرورانيد. اين چيزي نيست كه در توان شما باشد. خدا است كه اختيار همه ي بندگان و مخلوقات خود و توان هر كاري را دارد.

نيز ممكن است اشاره به اين موضوع باشد كه تصور نكنيد اين همه بدي ها و ناروايي ها، كه انجام مي دهيد، عليه امام زمان خود قيام مي كنيد و فرمان ستمگران و دشمنان دين را بر امر خدا و پيامبر و آخرت خود مقدم مي داريد، كارهايي است كه انجام مي دهيد و پس از آن، خبري نيست و كسي به شما دست رسي ندارد. اين چنين نيست. هر جا برويد و به هر جا روي آوريد و در هر نقطه اي ساكن شويد، مقهور قدرت لايزال پروردگار بزرگيد و او با شدت و صلابت، شما را به زمين مي زند و به نتيجه سوء اعمال خود خواهيد رسيد.

در جمله ي سوم مفتخرانه مي فرمايد: خداي من بر صراط مستقيم و دقيقا روي خط حق و عدالت است. كسي كه رو به او بياورد و او را پناهگاه خود قرار دهد، ضايع نمي شود. از سوي ديگر، ستمكار از دست قدرت او بيرون نخواهد رفت و به بيان اميرالمومنين، خداوند بر حق است، احسان و نيكي را به احسان، و بدي را به بدي كيفر مي دهد و هر جا كه بخواهد، عفو كرده، مي آمرزد.


پاورقي

[1] يونس(10)آيه‏ي 71.

[2] هود(11)آيه‏ي 56.

[3] مقتل مقرم، ص 288 و 289؛ ارشاد، ج 2، ص 97؛ العوالم، ص 250.