بازگشت

بهترين پناهگاه، خدا است


(و من أحسن قولا ممن دعا الي الله و عمل صالحا و قال انني من المسلمين). [1] .

و كيست خوش گفتارتر از آن كسي كه به سوي خدا بخواند و كار نيك كند و گويد: من(در برابر خدا) از تسليم شدگانم.

امام حسين عليه السلام از روز سوم ماه مبارك شعبان، تا هشتم ذي حجه، در مكه ماند. در اين مدت، ملاقات هايي صورت مي گرفت و گاهي سخنراني و روشن گري هايي مي فرمود. آن گاه روز هشتم ذي حجه - كه يوم الترويه ناميده مي شود - مكه را به قصد عراق و كوفه ترك كرد.

عمرو بن سعيد، والي يزيد در مكه، به سبب خواهش عبدالله بن جعفر نامه اي به امام حسين نوشت و به او امان داد كه اگر بر گردد، هيچ گونه جاي نگراني نيست. او در آن نامه نوشته بود:

به من خبر رسيده تو آهنگ حركت به سوي عراق كرده اي و از اين كه تو ايجاد اختلاف كني، به خدا پناه مي برم؛ زيرا بر تو از هلاكت بيمناكم و من عبدالله بن جعفر و يحيي بن سعيد را به سوي تو فرستادم؛ با آن دو برگرد كه نزد من براي تو امان و احسان و نيكي است و خدا را بر اين موضوع، شاهد مي گيرم.

امام حسين عليه السلام گويا از لحن دور از نزاكت والي، ناراحت شد و نه تنها بازگشت را نپذيرفت، بلكه در پاسخ او نوشت:

اما بعد: فانه لم يشاقق الله و رسوله من دعا الي الله عزوجل و عمل صالحا و قال انني من المسلمين و قد دعوت الي الامان و البر و الصلة فخير الامان امان الله و لن يؤمن الله في الآخرة من لم يخفه في الدنيا فنسأل الله مخافة في الدنيا توجب لنا امانه يوم القيامة فان كنت لزيت بالكتاب صلتي و بري فجزيت خيرا في الدنيا و الآخرة. [2] .

پس از حمد و ثنا، هرگز از در دشمني با خدا و رسول وارد نمي شود كسي كه مردم را به سوي خدا فرابخواند و عمل صالح و كار نيكو انجام دهد و بگويد: من از مسلمانانم و تو مرا به امان نيكي و بخشش فراخوانده اي؛ ولي بهترين امان، امان خدا است و هرگز در آخرت امان ندارد كسي كه در دنيا از خداوند نترسد. پس ما از خداوند درخواست ترسي را در دنيا مي كنيم كه موجب امان ما در روز قيامت باشد. اكنون اگر تو با اين نامه ات قصد احسان به من را داشتي، خداوند در دنيا و آخرت به تو پاداش خير عطا فرمايد.

چنان كه از نامه حاكم مكه استفاده مي شود، او امام حسين عليه السلام را فردي اخلال گر و اختلاف افكن معرفي كرده، ايشان را از اين كار بر حذر مي دارد و امام عليه السلام در پاسخ او براي بيان اين كه حركت و مهاجرت وي از نسخ اختلاف افكني و ايجاد شكاف بين مردم و امت پيامبر نيست، بلكه از مقوله دعوت الي الله و عمل صالح و تسليم در برابر اوامر خدا است، از اين آيه كريمه قرآن اقتباس مي فرمايد:

(و من أحسن قولا ممن دعا الي الله و عمل صالحا و قال انني من المسلمين). [3] .

چه كسي خوش گفتارتر از آن كسي است كه دعوت به سوي خدا مي كند و عمل صالح انجام مي دهد و مي گويد: من از مسلمانانم.

سخن مبارك امام، مشعر بر آن است كه اي استاندار مكه! دور از نزاكت سخن گفتي و از مرز ادب در محاوره و نامه نگاري، عبور كردي و از منطق صواب، كنار رفتي و حركت و خروج مرا اختلاف افكني معرفي كردي، در حالي كه من مصداق بارز گفتار خدايم. دعوت من به سوي الله است و من همه جا مردم را به سوي او فرامي خوانم و جامعه را به او نزديك مي سازم. من داعي الي الله هستم و اساس دعوت من، ذات لايزال او است.


پاورقي

[1] فصلت(41) آيه 33.

[2] نفس المهموم، ص 174 - 173؛ معالم المدرستين، ج 3، ص 59؛ تاريخ الملوک و الامم، ج 4، ص 292.

[3] فصلت(41)آيه 33.