بازگشت

جلوه فتوت


فتوت يكي از منازل اساسي در سلوك عرفاني و سفر معنوي شمرده مي شود، بدين معناست كه انسان تا در توان دارد بايد بكوشد با كسي كه با او بدي كرده خوبي كند و بدي هاي او را با گفتار و رفتار نيكو و پسنديده و آموزنده پاسخ دهد و هرگز به


خاطر انتقام و امور نفساني حتي با دشمنان خود مقابله نكند، بلكه ملاك همه گفتار و كردارش جلب رضايت الهي و هدايت بندگان او باشد. [1] .

اين كرامت كه جزء بارزترين كمالات انساني است و عملا كمتر كسي توفيق بهره مندي از آن را پيدا مي كند، در كربلا به زيباترين صورت و آموزنده ترين وجه تحقق يافت. براي نمونه به مواردي اشاره مي شود:

الف: شخصي به نام علي بن طعان محاربي مي گويد: من جزء لشكريان حر بودم كه از سپاه او عقب مانده بودم وقتي به محل ملاقات لشكريان حر با امام حسين رسيدم، از شدت تشنگي توان از من گرفته شده بود، امام حسين عليه السلام وقتي آن حالت تشنگي را در من و اسبم ديد، فرمود: از آن مشك آب برداريد و بنوشيد، من كه از شدت خستگي و تشنگي كاملا ناتوان بودم، دهان مشك را باز كردم تا آب بنوشم آب، با فشار سرازير شد و من نمي توانستم بنوشم، در اين هنگام حضرت خود بلند شد و دهان مشك را گرفت و به من كمك كرد تا از آن آب بنوشم و اسب خود را نيز سيراب كردم. [2] .

اين جزء زيباترين كرامت اخلاقي و انساني است كه روزگار چنين مواردي را بسيار كم ديده و يا شايد نديده باشد.

ب: نمونه ديگر كه نهضت حسيني را به عنوان مكتب انساني و فراتر از قالب باورهاي معمولي نشان مي دهد، جرياني است كه در مسئله امان نامه آوردن شمر رخ داد. وقتي شمر در مقابل خيمه گاه حسينيان، حضرت عباس و برادرانش را صدا زد، آنها از پاسخ دادن خودداري كردند. اما حضرت سالار شهيدان به آنها فرمود:«اجيبوه و ان كان فاسقا، فانه بعض اخوالكم» [3] ؛ پاسخ او را بگوييد هر چند او فاسق است، يكي از دايي هاي شماست. گر چه امان نامه شمر با كلام حضرت عباس كه فرمود:«تبت يداك


و بئس ما جئنا به من أمانك يا عدو الله» [4] پاسخ مناسب خود را دريافت كرد؛ اما هر كدام از اين دو كلام(سخن امام حسين و برادرش عباس) در جاي خود آموزه ي بزرگي از مكتب حسيني را به نمايش گذاشته است. يكي از انديشوران معاصر در تحليل اين مسئله مي گويد:

تاكنون در كلاس حسين درس ها خوانده ايد... آيا مي دانيد با عدم پاسخ در روح و روان طرف مقابل چه مي كند؟ اين يك درس كوچك اصلا به فكر نمي آيد كه حضرت فرمود: اگر چه فاسق است، جوابش را بدهيد. اينك آن كساني كه مي خواهند بگويند دين در زندگي دنيوي مردم دخالت نكند، بفرمايد اين را حذف كنيد، به جاي آن چه چيزي مي خواهيد جايگزين كنيد؟ اگر اين انسانيت و اين عظمت حذف شود چه چيزي مي خواهيد به جاي آن بگذاريد؟ كه بگويد حساب فسق و حتي حساب كفر به جاي خود و يك حساب ديگر هم داريم براي خود شرف انساني كه آن هم به جاي خود. [5] .

ج: در صبح عاشورا وقتي لشكر به سوي خيمه هاي حسيني هجوم آورد و شمر سخنان ناشايستي به ساحت قدس حسيني روا داشت، مسلم بن عوسجه كه از معرفت و دانش و علم بالايي برخوردار بود، خواست با تير كشنده پاسخ شمر را بدهد. سالار قافله ديانت و انسانيت حسين بن علي عليه السلام مسلم را از آن كار بازداشت و فرمود:«لا ترمه فاني أكره أن ابدأهم بقتال» [6] يعني به سوي او تيراندازي نكنيد، زيرا نمي خواهم آغازگر جنگ باشم. آن گاه لشكريان كوفه نزديك تر آمدند، حضرت به برير بن خضير فرمود: با لشكريان كوفه سخن بگو و آنها را از كارشان برحذر بدار، برير آنها را نصيحت كرد. اما اثري نبخشيد، آن گاه خود حضرت به ايراد سخن پرداخت و آنها را


موعظه نمود. [7] .

آن چه بازگو شد تنها نمونه هايي از فتوت حسيني و حسينيان است كه در كربلا به خصوص در روز عاشورا جلوه كرد و هم چنين تلاش هاي فراواني از طريق سخنراني هاي امام و يارانش انجام شد ولي متأسفانه بر سنگ دلان كوفه اثري نبخشيد و اكسير مروت و فتوت حسيني بر آهن تلخ و ناپاك وجودشان تأثيري نگذاشت، در حالي كه تنها يك اكسير نگاه حسين، مس وجود«زهير بن قين»و«حر بن يزيد رياحي»و امثال آنها را به طلاي ولايت تبديل كرد. اما در عين حال سالار شهيدان تا آخرين مراحل از نصيحت و هدايت كوفيان دست بر نداشته و در مقاطع مختلف و متعدد به ايراد سخن پرداخت و خطبه هاي روشنگر ايراد مي كرد، چون او همان طور كه در آغاز حركت از مدينه در وصيت نامه خود به محمد حنفيه فرمود:

«أسير بسيرة جدي و أبي» [8] تيغ از پي حق مي زند و تمام كارهايش همانند پدرش علي بن ابي طالب براي خدا بود، لذا اين كلام مولانا كه در تحليل عملكرد اميرمؤمنان گفته شده بر نحوه ي عملكرد سالار شهيدان كاملا تطبيق مي كند:



گفت من تيغ از پي حق مي زنم

بنده حقم نه مأمور تنم



شير حقم نيستم شير هوا

فعل من بر دين من باشد گواه



رخت خود را من زره برداشتم

غير حق را من عدم انگاشتم



جز به ياد او نجنبد ميل من

نيست جز عشق احد سر خيل من [9] .




پاورقي

[1] عبدالرزاق قاساني، شرح منازل السايرين، باب الفتوت، ص 246 و 253.

[2] بحارالانوار، ج 44، باب 37، ص 376.

[3] لهوف، ص 124.

[4] همان: اي شمر دست‏هايت بريده باد، لعنت خدا بر تو و امان‏نامه‏ات.

[5] محمد تقي جعفري، امام حسين شهيد فرهنگ و پيشرو انسانيت، ص 508.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 5.

[7] همان.

[8] همان، ج 44، ص 33.

[9] مثنوي معنوي، ج 1، دفتر اول، بيت 3795، ص 167.