بازگشت

جلوه اي از اخلاص عارفانه


يكي از زيباترين آموزه هاي عرفاني در نهضت خونين عاشورا پديده ي اخلاص است، گر چه بحث اخلاص دامنه ي گسترده اي دارد و با رويكردهاي مختلفي قابل تحليل است، اما از منظر عرفاني، اخلاص پاكيزه نمودن عمل از هر گونه شائبه اي ناخالص است. پديده اخلاص ممكن است با درجات متفاوت تحقق پيدا كند: درجه ي نخست آن، تكيه نكردن به عمل خود است و اين كه خود را طلب كار پندارد، بلكه هر عمل نيك را كه انجام مي دهد موهبتي الهي تلقي نمايد كه به دست او انجام مي گيرد. اين درجه از اخلاص موجب مي شود كه انسان، از اعمال نيك خود مزد و پاداشي


توقع نداشته باشد:



تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن

كه خواجه خود روش بنده پروري داند [1] .



درجه ي ديگر اخلاص آن است كه انسان در مسير بهتر انجام دادن وظايف خويش، كاستي ها را به حساب خود بگذارد و خويشتن را همواره مقصر تلقي كند و به خود بگويد چرا بهتر از آن چه انجام داده، عمل نكرده است. در حقيقت برداشت او از عملش اين گونه باشد كه:



بنده همان به كه ز تقصير خويش

عذر به درگاه خدا آورد



ورنه سزاوار خداونديش

كس نتواند كه به جا آورد [2] .



درجه ديگر اخلاص آن است كه انسان از خود اعمال نيك كه انجام داده، خويشتن را خالص نمايد و توحيد چنان در او تجلي كند كه با تمام وجود اعتراف كرده و بگويد:



ما چو ناييم و نوا در ما ز توست

ما چو كوهيم و صدا در ما ز توست



ما كه باشيم اي تو ما را جان جان

تا كه ما باشيم با تو در ميان



ما همه شيران ولي شير علم

حمله شان از باد باشد دم به دم



باد ما و بود ما از داد توست

هستي ما جمله از ايجاد توست



تو ز قرآن بازخوان تفسير بيت

گفت ايزد ما رميت اذ رميت



گر بپرانيم تير آن ني ز ماست

ما كمان و تيراندازش خداست [3] [4] .




از مطالعه ي قيام حسيني به روشني معلوم مي شود كه تمام اين مراتب اخلاص در عملكرد سالار شهيدان و اهل بيت و ياران او به كامل ترين صورت تحقق يافته بود، و يكي از بهترين شواهد آن، جمله نوراني:«لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم»است كه بيان گر اخلاص و منحصر دانستن همه توانايي ها به خداوند است و ترجيع بند كلمات امام حسين عليه السلام در مراحل مختلف جريان نهضت الهي او بوده است، به خصوص وقتي كه وارد نبرد تن به تن با لشكريان كوفه شد و صولت و صلابت حيدري در وجود او تجلي كرد، اين ذكر بر زبان او جاري بود لذا راوي مي گويد:

به خدا سوگند هرگز كسي هم چون حسين نديدم، در حالي كه همه ياران او شهيده بودند و در محاصره كامل شمشيرهاي برهنه قرار داشت، در عين حال وقتي بر لشكر كوفه حمله مي كرد، آنان مثل ملخ پراكنده مي شدند و مانند گله گوسفند از مقابل شمشير او فرار مي كردند، امام حسين دوباره به جايگاه خود برمي گشت و مي گفت:«لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم». [5] .

اين شعار امام حسين عليه السلام گويا پيامش آن بود كه اين قدرت و توانايي از او نيست و او در اين شرايط نمي تواند چنين توانا باشد، بلكه قدرت الهي است كه در وجود او اين گونه تجلي كرده است. هم چنين اگر در كلمات سالار شهيدان از آغاز تا انجام قيام دقت شد، معلوم خواهد شد كه اخلاص آميخته با عشق در گفتار آن حضرت همانند كردار او موج مي زند، كه در اين جا تنها مضمون خطبه و كلمات حضرت را كه در مكه و هنگام حركت به سوي عراق گفته است و حكيم الهي قمشه اي آن را به نظم درآورده به اختصار بازگو مي گردد:



خواست چو بيرون رود از شهر يار

خواند فرا خطبه ي آن شهريار



گفت كه من خواسته ام در الست

دولت ديدار وي از هر چه هست






خواسته ام در ازل از لطف يار

آن چه كنونم ز پي اش رهسپار



مي كشدم عشق به كوي حبيب

مي كشدم غمزه ي آن دل فريب



يوسفم آن جاست كه يعقوب وار

جانب مصر آمده ام رهسپار



نيست كنون دل پي فرمان مرا

عشق بود سلسله جنبان مرا



مي كشدم سر قضا سوي دوست

تا كندم آينه روي دوست



عشق شده عقل من و هوش من

گشته به جز يار فراموش من



نيست مرا طاقت هجر حبيب

وعده وصل است و ندارم شكيب



جسم من و طعنه تير رقيب

جان من و جلوه ي روي حبيب



جسم من و تيغ و سنان و قتال

جان من و شعله شوق وصال



بگذردم از جسم و هياهوي او

وز سر جان در طلب كوي او



گام سوي كرب و بلا مي زنم

خيمه به صحراي بلا مي زنم



هر كه بود درخور اين خسروي

با قدم عشق كند پيروي



در ره اسلام كه بي ياور است

هر كه دهد جان به جهان سرور است



سر به ره دوست فتادن نكوست

زنده عشقند شهيدان دوست



هر كه به جان جلوه جانان خريد

عشق بر او پيرهن تن دريد [6] .




پاورقي

[1] ديوان حافظ، ص 207.

[2] سعدي، گلستان، ص 5.

[3] مثنوي معنوي، ج 1، دفتر اول، بيت 600، ص 31.

[4] در تنظيم اين مراتب اخلاص از منبع زير استفاده شده: عبدالرزاق قاساني، شرح منازل السايرين، باب اخلاص، ص 160 - 158.

[5] ابن‏طاووس، لهوف، ص 163.

[6] محي‏الدين مهدي الهي قمشه‏اي، ديوان اشعار(بخش نغمه‏هاي حسيني ص 119 و 124، اين اشعار تلفيقي از خطبه حضرت هنگام حرکت از مکه و کلمات او با ابن‏عباس است).