بازگشت

مقدمه


آيا تاكنون انساني را ديده ايد كه با نام خدا قيام كند و به حركت در آيد، بميرد، ديديد چگونه مقصد خود را كه هدف خويش را نام او، بر گزيند؟

مقصد او تا آن جا فرازست كه همه چيز زندگي را فرود مي بيند و هدف چنان برتر،جز ملكوت اعلي را مد نظر ندارد، گهواره اش آسمان هاي برين است و جاي هيچ شگفتي نيست كه به سويش پركشد. خواستار پيوستن بدان سامان بود، زيرا عشق بازگشت به اصل خويش و بازجستن روزگار وصل خويش در وجودش است .



هر كسي كو دور ماند از اصل خويش

باز جويد روزگار وصل خويش



راه خود را از ميان سنگ ها و خارها به پيش مي گيرد، خشنود و خوشدل پيش مي رود و با آرامش و اطمينان دراين ره گام بر مي دارد. با آرمان برين خود رازها بيان مي دارد. آيا فرا سوي الله خواستي و جز به سوي الله بازگشتي ، و پس از الله و برتر از او حقيقتي هم هست ؟

اگر ما حسين را برفراز همه بزرگان جاي دهيم ، نه تنها بزرگي را در وجود او بيشتر به شمار آورده ايم ، بلكه بزرگي را بر چكاد عظمت ، مشاهده كرده ايم كه در برابرش بزرگان كوچكند، و شخصيتي را نشان داده ايم كه از همه شخصيت ها برتر است ، و ابر مردي ست در ميان همه مردان .

شخصي كه چون از هر سوي كوه وجودش فراز شوي به ستيغ بزرگي رسي ، تا آن جاكه او را مركز برخورد بزرگواري ها با يكديگر و مجمع يكتايي ها مي يابي . زيرا بي گمان هركس در سرچشمه عظمت پيامبر(ص) و مردانگي علي و فضيلت فاطمه فراجوشيد، نمونه بي همتاي عظمت انسان خواهد شد و از آيات و بينات به شمار خواهد رفت . ياداو، ياد يك شخص نيست . ياد انسانيت جاويدان است و تاريخ او، سرگذشت يك قهرمان نيست ،تاريخ يك قهرماني بي همتا است . پس حسين (ع) يك شخص است اما آيت اشخاص ،يك بزرگ است اما حقيقت بزرگي .

بنابراين شايسته آن است كه همچون سرچشمه الهام كه با نيرو مي جوشد و پرتوافكن است وبا تابش انوار خود همه نسل ها را روشنايي مي بخشد پيوسته از آسمان وجودش نور گيريم ، چه اين پرتوافكني هميشگي است .

اگر كسي نيك بينديشد بزرگ ترين ژرفا، وفداكاري ، و بزرگ ترين نمونه ها را در وجود او مي يابد تا آن جا كه گويي دست خدا بر صفحه ابديت با مركب خون رنگ چنين نگاشته است .

اخلاص واژه اي است كه معناي آن در سخت ترين مرگ نشان داده مي شود. كس مي خواهد مخلص باشد بايد خود را آماده براي ناملايمات چنين مرگي كند.