بازگشت

شجاعت حسيني


شجاعت امام حسين (ع) در كربلا زبانزد عام و خاص بود. حميد بن مسلم از كساني است كه در كربلا حاضر بود. وي مي گويد:

«فوالله مارايت مكسوراً قط ً قد قتل ولده و اهل بيته و اصحابه جأشاً و لا امضّي جناناً منه » به خدا قسم ! هرگز كسي را كه بر اثر زيادي دشمن مغلوب شده باشد و فرزندان و اصحابش و اهل بيتش كشته شده باشند از نظر قدرت قلبي و ثبات قدم و عزم راسخ ، ازحسين (ع) قوي تر نديدم .

سيد علي جلال مصري مي گويد:

«و مع التّفاوت الذي بلغ اقصي ما يتصور بين فئته القليلة و جيش ابن زياد في العدد و المدد فقد كان ثباته و رباطة جأشه و شجاعته تحيّر الالباب و لا عهد للبشر بمثلهاكما كانت دنأة اخصامه لا شبيه لها» با تفاوتي كه درنيروي جمعيت دو طرف به حد اعلايي از تفاوت رسيده ، در عين حال ثبات قدم و قدرت قلبي و شجاعت حسين ،صاحبان انديشه و عقل را به حيرت واداشته به مثل آن براي بشريت همانندي ديده نشده ؛ همان طوري كه در طرف دشمن از نظر دنائت پستي نظير ندارند.

مرحوم سيد محسن امين در شجاعت امام حسين نگاشته :

«وقتي كه پياده نظام به او حمله مي كردند، امام با شمشيرش بر آنها حمله ور مي شد؛ از طرف راست وچپ صفوف دشمن دريده مي شد و راه باز مي شد، همانند فرارگوسفند از گرگ ، فرار مي كردند وقتي كه امام برآنها حمله مي كرد، همانند ملخ سرگردان پخش مي شدند و حسين همان كسي است ، وقتي كه به زمين افتاد، در حالي كه جراحت هاي زيادي بر بدنش سنگيني مي كرد، پياده هم همانند شجاع سواره با آنان جنگيد و تير دشمن را از خود دفع مي كرد و بر شجاعان حمله ور مي شد و مي فرمود: آيا بر من اجتماع مي كنيد وبراي كشتن من جمع شديد و او همان كسي است وقتي كه نقش بر زمين شد و بين مرگ و زندگي بود شجاعان از او واهمه داشتند، مي ترسيدند و وقتي كه خولي رفت تا سرش را جدا كند به خودش مي لرزيد و در همين باره سيد حيدر سروده :



عفيراً متي عايَنَتْه ُ الكمّاة

يختطف الرعب الوانها



فما اَجلَّت ْ الحرب عن مثله

قتيلاً يجبن شجعانها



به خاك افتاده اي كه هر گاه شجاعان براو نظاهر مي كردند ترس و وحشت رنگ از چهره شان مي برد.

چه بزرگ است ، جنگ از مثل او كشته شده اي كه شجاعان از او مي ترسيدند.

و هو الذي صبر علي طعن الرماح و ضرب السّيوف و رمي السّهام حتّي صارت السّهام في درعه كالشوك في جلد القنفذ» و او همان كسي است كه بر نيزه دشمن و ضربت شمشيرو تير آنها صبر كرد، آن قدر تير بر بدن مباركش رسيد كه مثل خارها در بدن خارپشت شد.

و درباره شجاعت امام حسين كشف الغُمّه از كمال الدين نقل كرده : «و هو كالليث المغضب لا يحمل علي احد منهم الاّ نَفَحَه ُ بسيفه فالحقه بالحضيض فيكفي في تحقيق شجاعته و شرف نفسه شاهداً صادقاً فلا حاجة معه الي ازدياد في الاستشهاد». همين حالت شجاعت حسين (ع) بود كه روز عاشورا در امام (ع) و بعضي از اصحابش اين چنين بود كه لحظه به لحظه چهره شان نوراني تر مي شد و آرامشي در آنها و سكوتي در نفس شان حاكم بود كه بعضي از آنها به بعض ديگر مي گفتند:

«انظروا لا يبالي بالموت فقال لهم الحسين صبراً بني الكرام فما الموت الاّ قنطرة تعبر بكم عن البؤس و الضرّاء الي الجنان الواسعة و النعيم الدائمة »

نگاه كنيد كه از مرگ باك و بيم ندارند. امام حسين به آنها فرمود:

اي جوانمردان صبر كنيد. مرگ جز پلي كه شما رااز سختي ها و ضررها عبور دهد و به بهشت وسيع و نعمت جاويدان برساند، چيز ديگري نيست .

و همين حالت شجاعت ياران امام حسين است كه در ميان جنگ تمام زخم ها را و جراحت ها و سختي ها راتحمّل كردند، اما از كرامت نفساني دست نكشيدند؛ همان طوري كه شيخ كاظم ازدي در وصف آنان سرود:



قد غيّر الطّعن منهم كل ّ جارحة

ٍاِلاّالمكارم في امن ٍ مِن َ الْغِيَرِ



اعضاي بدن شما دست خوش دگرگوني ِ نيزه ها شد، جز كرامت نفساني شما ايمن از دگرگوني شد.

و همين كرامت نفساني است بااين كه مي توانستند از صحنه عاشورا فرار كنند و بروند در عين حال ماندن و شهادت را بر زندگي دنيا ترجيح دادند با اينكه امام در شب عاشورا از آنها خواست از تاريكي شب استفاده كنند و بروند و فرمود:

«تفرّقوا في سواد الليل و ذروني و هولاء القوم فانّهم لا يطلبوني غيري و لو اصابوني و قد روا علي قتلي لما طلبوكم ». در تاريكي شب متفرق شويد و مرا به اين قوم واگذاريد، زيرا آنان فقط دنبال من هستند و اگر به من دسترسي پيدا كردند و بركشتن من توانا شوند، كاري به شما ندارند. اما تاريخ نقل مي كند كه در آن شب هيچ كس از ياران امام صحنه را ترك نكردند و فرار نكردند: «فَاَبَوْا ذلك كلّهم ».

البته آنان كه ناخالص بودند، و به طمع دنيا آمده بودند، بعداز شنيدن خبر قتل مسلم بن عقيل بنا به نقل ابن خلدون رفته بودند: «لما بلغه مقتل ابن عمه مسلم بن عقيل و تخاذل الناس عنه اعلم الحسين من معه بذلك و قال من احب ّ ان ينصرف فلينصر فَتَفرّق َ عنه يَميناً و شمالاً».

ليكن در شب عاشورا هيچ كس از ياران امام نرفتند، بلكه هر كدام بلند شدند و با جملاتي كه حاكي از روح ايمان و رشادتشان بود، سخن گفتند. اول از همه عبدالله بن مسلم بن عقيل بلند شد و گفت : اي پسر پيامبر خدا! مردم در حق ماچه خواهند گفت ؟اگر ما بزرگمان و آقا و سرورمان و پسرعمو و پسر پيامبرمان كه سيد پيامبران است ، خوار كنيم و با شمشيري كه در دست داريم به دشمن نزنيم و با نيزه هايمان نجنگيم ، به خدا قسم !مگر آن كه با شما وارد شديم و جانمان را در مقابل شما، فداي جانتان نماييم خون ما در كنار شما ريخته شود. اگر چنين كرديم آنچه برگردن داشتيم ادا كرديم واز چيزي كه بر ما لازم بود، خارج مي شويم ».

و زهيربن قين هم اعلان كرد: «دوست دارم صد بار كشته شوم و زنده شوم و خداوند به واسطه من از شما اهل بيت دفع مشكل نمايد»

مسلم بن عوسجه بلند شد و عرض كرد:

«آيا از شما دست بكشيم و صحنه را بر شما خالي كنيم ؟ چه عذري در پيشگاه خداوند بياوريم . به خدا قسم ! مي جنگم تا نيزه ام را در سينه آنهافرود بياورم و بشكنم و مادامي كه قبضه شمشيردر دست من است با آنان بجنگم و از شما جدا نمي شوم و اگر اسلحه اي كه با آن بجنگم ، در دستم نباشد، با سنگ مي جنگم تا با شماكشته شوم » و همين حالت است كه اباالفضل دارد؛ با اين كه شمر از طرف عبيد الله زياد براي او و برادارانش غيراز حسين امان نامه آورده بود كه خودت رابه خاطر حسين به كشتن نده و از اميرالمومنين يزيد اطاعت كن : «فناده العباس بن علي تبّت يداك و لعن ماجئت َ به من امانك يا عدوّالله اتامرنا ان نترك َ اخانا و سيدنا الحسين بن فاطمه و ندخل في طاعته اللعناء اولاد اللعناء؟»

همين روحيه اصحاب امام حسين (ع) است كه آقا در حقشان فرمود:

«اَللّهم ّ انّي لا اعرف اهل بيت ٍ ابرُّ و لا ازكي و لا اطهر من اهل بيتي و لا اصحاباً هم خيرٌ من اصحابي » خدايا اهل بيتي نيكوتر و پاكيزه تر از اهل بيت من و اصحابي بهتر از اصحاب من نمي شناسم و وقتي زينب كبري در شب عاشورا از برادرش سؤال مي كند: آيا اصحابت را امتحان كردي ، نكند فردا شمارا به چنگ دشمن رها نمايند؟ فرمود:

«واللهِ لَقَدْ بَلَوتُهُم ْ فَما وَجَدْت ُ فيهم اِلاّ الاَشْوَش َ الاَقْعَس َ يَسْتَأنسُون بِالْمَنيّة ِ دُوني اِسْتيناس َ الطِّفل ِ اِلي مَحالِب اُمِّه ِ» به خدا قسم ! آنان را آزمودم و محكم و دلاور و غرّنده ديدم و با صلابت و استوار. به كشته شدن در ركاب من چنان مشتاقند، مانند اشتياق طفل شيرخوار به پستان مادرش .

نكته هاي اخلاقي در عاشوراي امام حسين زياد است ، ليكن با توجه به محدوديت فقط به مطالب ذكر شده اكتفاء كردم ، اميدوارم خداوند اين نوشته را ذخيره آخرتم قرار بدهد.

آمين رب العالمين

علي اكبر روحي تاريخ 18 / 10 / 81