بازگشت

امتناع امام از آغازگري به جنگ


در تاريخ است كه پيامبر به حضرت علي سفارش مي نمود قبل از آغاز جنگ سربازان كافران را نصيحت كند، تا شايد برگردند و ارزش هدايت انسان هاي گمراه را به علي گوشزد مي نمود. بر همان اساس ، امام حسين روز عاشورا چند بار سخنراني نمود و در مسير راه هم در فرصت هاي مختلف سخنراني مي كرد تا شايد گمراهي ، هدايت شود و خوابيده اي بيدار و لذا از شروع جنگ امتناع مي ورزيد. هاشم معروف حسيني از دكتر احمد صبحي نقل كرد:

«امام راه هر گونه عذري و توجيهي كه مجوز كشتن او باشد، بر دشمنانش بست .وقتي كه شروطش را بر آنها عرضه كرد و وقتي كه او و همراهانش در لشكرش ، از زنان گرفته تا بچه هاي كوچك ، متحمل تشنگي شدند و آغازگر جنگ نبود تا باب تمام عذرها بر آنان بسته شود و قبل از روشن شدن آتش جنگ آنان را مورد خطاب قرار داد كه آيا دستش به خون كسي از افراد آنها آغشته است ؟ آيا مال كسي را غصب كردم و حال آن كه آنان شك نداشتند كه حسين پسر دختر پيامبر خداست .

در اولين برخورد سربازان امام حسين با حرّبن يزيد رياحي و اظهارهاي حرّكه حق برگشت را نداريد و من مأمورم كه همراه شما باشم . زهير بن قين به امام پيشنهاد مي كند كه الان جنگيدن با اين گروه كم تا قبل از رسيدن نيروي كمكي دشمن آسان تر است ؛اجازه بده با اينها بجنگيم . امام فرمود:

«ماكنت ُ لاَبْدَءَهُم ْ بِالقِتال ِ» من سيره و روشم اين نيست كه آغازگر جنگ باشم .

بار ديگر امام اين جمله را تكرار كرد، وقتي كه شمر آمد و ديد اطراف خيمه امام خندق كنده شده و در ميان خندق خار و خاشاك ريخته و آتش زده اند. با صداي بلند گفت :اي حسين قبل از روز قيامت به آتش شتاب كردي . امام فرمود: اين كيست ؟ مثل اين كه شمربن ذي الجوشن است . گفتند: بلي ، اوست . فرمود: اي پسر بزچران تو شايسته تر ازآتش هستي . مسلم بن عوسجه تصميم گرفت كه با يك تير خلاصش كند. امام (ع) منعش كرد. او گفت : اجازه بده تا تيري به او بزنم ، وي فاسق است و از دشمنان خداست و بزرگان ستمگران هست ، امام فرمود:

«لا تَرْمِه ِ فَاِنّي اكره اَن ْ اَبْدءَهم بالقتال »