بازگشت

مروت حسيني و روحيه دشمن


يكي از فضايل اخلاقي ، برخورد كريمانه امام با دشمنانش بود كه هميشه در تاريخ ثبت و موجب اعجاب همگان است . وقتي كه خواستند از «شَراف » حركت كنند، امام فرمود: زياد آب برداريد، سپس حركت كردند تا نيمه روز به حركتشان ادامه دادند، در اين هنگام يكي تكبير گفت ، امام فرمود: چرا تكبير گفتي ؟ گفت : درختان خرما ديدم ، عده اي كه همراه امام بودند گفتند: در اين مكان هرگز نخلي نديديم دقت كردند.

گفتند آن چه مي بينيم سرنيزه ها مي بينيم و گوش هاي حيوانات از دور ديده مي شود، امام فرمود: من هم چنين مي بينم تا به ذوجَشَم رسيدند. امام دستور فرود آمدن داد و فرود آمدند تا اين كه حر بن يزيد رياحي با هزار سواره در گرماي ظهر رسيدند. همه آنان تشنه بودند امام دستور داد تا به سربازان حرّ و به حيواناتشان آب بدهند. فردي به نام علي بن طعان محاربي مي گويد: من همراه لشكر بودم منتها آخرين فردي بودم به آن جا رسيدم . ياران امام مشغول ديگران بودند، امام متوجه من شد خودش بلند شد وآب آورد و فرمود:

«اَنِخ ِ الراوية » و چون زبانش حجازي بود؛ معناي راويه كه پيش ما سقا است نفهميدم . امام فرمود: «اَنِخ ِ الجمل » شتر رابخوابان و فرمود: آب بنوش من كه مشغول نوشيدن آب شدم ، آب از مشك مي ريخت . امام فرمود: «اِخنَث ِ السّقاء» مشك را متمايل كن يا كج كن ، من مقصود امام رانفهميدم . خود بلند شد و مشك را فشار داد و متمايل كرد تا من آب بخورم و به اسبم آب دادم .

اين روحيه اخلاقي امام و يارانش بود. اما طرف مقابل چه مي كند؟ دو نامه ازعبيدالله بن زياد: يكي ، براي حربن يزيد رياحي و ديگري ، بعد از چند روز براي عمرسعد نوشته شد و مضمون هر دو سخت گيري برامام و يارانش مي باشد و به حر دستور داد:

«اما بعد فَجَََعْجِع ْ بالحسين بن علي و اصحابه بالمكان الذي يوافيك كتابي ولاتحلّه اِلاّ بالعراء علي غير خَمَر ولا ماء»

بر حسين بن علي و يارانش سخت بگير در مكاني كه نامه ام به دستت مي رسد. او را در سرزمين بدون آب وعلف و گياه فرود آور. به عمر سعد دستور داد:

«اما بعد فَحُل ْ بين الحسين ِ و اصحابِه ِ و بين الماء و لا يذوقوا منه قطرة » بين حسين و يارانش و بين آب حايل شو تا قطره اي از آن ننوشند، لذا عمر بن سعد به عمرو بن حجاج مأموريت مي دهد با عده اي از سربازان ، شريعه را بر حسين ببندند تا از آن استفاده نكنند و اين قضيه سه روز قبل از شهادت امام حسين اتفاق افتاد.

روز عاشورا تميم بن الحصين فزاري امام و اصحابش را مورد خطاب قرار داد و گفت :

«يا حسين و يا اصحاب َ الحسين اَما تَرَوْن َ الي ماء الفرات يلوح كانّه بطون الحيّات (الحيتان ) و اللهِ لاذقتم من قطره حتي تذوقوا الموت َ جزعاً» اي حسين ! آيا به آب فرات نگاه نمي كني كه چگونه همانند شكم ماهي مي درخشد. به خدا قسم ! از آن قطره اي حق نداريد بنوشيد تا اين كه مرگ را با ناراحتي بچشيد.امام روز عاشورا سخنراني كرد. و اتمام حجّت كرد. گفتني ها را گفت و همه گوش كردند. بعد از اتمام سخنراني به امام گفتند:اينها كه گفتي مي دانيم ما شما را رها نمي كنيم تا اين كه تشنه بميري . يكي از ياران امام به نام يزيد بن حصين همداني آنها را نصيحت كرده و از جمله به آنها فرمود:

«هذا ماءُ الفرات ِ تَقَع ُ فيه خنازيُر السواد وَ كِلابُها و قد حيل َ بينَه ُ و بين َ ابنِه فقالوا يايزيدُفقد اكثرت َ الكلام َ فَاكْفُف ْ فَواللهَ لِيَعْطش َ الحسين ُ كما يعطش ُ مَن ْ كان َ قبله » اين آب فرات است كه خنزيرهاي سياه وسگان از آن مي نوشند وبين آب و بين فرزند پيامبر مانع شديد. گفتند: اي يزيد! زياد سخن گفتي بس است به خدا قسم بايد حسين تشنه بماند؛همان طوري پيش از او (عثمان ) تشنگي كشيد.شما مثل جوانمردي حسين را در جنگ صفين از امام علي (ع) و رذيلت و پستي را در معاويه مي بينيد. معاويه دستور حمله داد و شريعه را گرفتند و آب را بر روي سربازان حضرت علي بستند امام با يك سخنراني مهيج و كوتاه دستور حمله داد با مقاومت كمي شريعه به تصرف سربازان حضرت علي (ع) درآمد، ولي حضرت اجازه مقابله به مثل را نداد و اجازه داد كه آنها هم از آب استفاده نمايند وفرمود:

«خذوا مِن َ الماءَ حاجتَكُم وَارْجِعوااِلي عسكرِكُم وَ خَلّوا بَينَهُم وَ بَين َ الماءِ» نيازتان را از آب برطرف كنيد و به لشگرگاه تان برگرديد و بين آنها و آب مانع نشويد.