بازگشت

صداقت در گفتار


يكي از اوصاف فضيله كه در امام حسين (ع) ديده مي شود، صداقت در گفتار است .امام (ع) نه تنها به زبان ، راست گويي را به مردم سفارش مي نمود، بلكه در عمل هم براي رسيدن به هدف از دروغ استفاده نكرد. سياست مداران دنيا پرست براي رسيدن به مناصب دنيا به هزاران دروغ متوسل مي شوند و به اطرافيانشان مناصب خيالي و واهي و وعده مي دهند و وقتي هم به منصب مورد دلخواه رسيدند، همه حرف هاي گذشته را فراموش و به وعده هايشان پشت پا مي زنند. ليكن امام حسين از اين روش استفاده نكرد،بلكه او روز قبل از هنگام حركت از مكّه معظمه سخنراني كرد. فرازهاي مهمي در كلام امام هست ، از جمله فرمود:

«مَن كان فينا باذلاً مُهجَتَه ُ موطنّاً علي لقاءِ اللهِ نفسَه ُ فَلَيَرْحَل معنا فَانّي راحل مصبحاً انشاءالله»

هر كس مي خواهد خونش را بدهد و آماده لقاي پروردگار است ، با ما حركت كند و من هم فردا - انشاءالله - حركت مي كنم . هركس عاشق خون دادن است بيايد. من مشتي شيفته شهادت مي خواهم ، نه طالب رياست . حضرت قبل از كلام فوق فرمود: مرگ براي فرزند آدم همانند گردنبند به گردن دختران جوان زينت بسته و اشتياق من به نياكانم بيشتر از اشتياق يعقوب به يوسف است ؛ برايم قتلگاهي معين شده كه در آن جا فرود خواهم آمد، گويي با چشم خود مي بينم كه درندگان بيابان ها در سرزميني ميان نواويس و كربلا اعضاي مرا قطعه و شكم هاي گرسنه خود را سير و انبان هاي خالي خود را پرمي كنند. حضرت در موارد مختلف از شهادت خودش و يارانش خبر داده ، از جمله آنهاموارد ذيل است :

1ـ در منزلي به نام عذيب خواب قيلوله كرد و از خواب بيدار شد و در حالي كه گريه مي كرد، پسرش از علت گريه سؤال كرد: جريان خواب را بيان كرد و فرمود:

«يا بني ّ انّها ساعة لا تكذب الرّؤيا فيها و انه عرض لي في منام عارض فقال تسرعون السّير و المنايا تسير بكم الي الجنة ؛ اين ساعتي است كه خواب در آن دروغ نيست . در خواب به من عرضه شد كه كسي مي گفت با سرعت سير مي كنيد و حال آن كه مرگ شما را به طرف بهشت مي برد.»

2ـ در منزلي به نام «ثعلبيّه » با مردي از اهل كوفه به نام اباهره برخورد نمود و او از علت خروج امام (ع) سؤال كرد امام فرمود:

«اِن ّ بني اميّه اخذ و امالي فصبرت و شتموا عرضي فصبرت و طلبوا دمي فهربت و ايم الله لتقتلُنّي الفِئة ُ الباغية و ليلبسنّهم الله شاملاً و سيفاً قاطعاًو ليسلطن ّ عليهم من يذلّهم ؛ بني اميه مالم را گرفتند، صبر كردم . آبرويم را بردند، صبر كردم . خونم را طلب كردند، فرار كردم . به خدا قسم هر آينه گروه ستمگر مرا مي كشند و خداوند حتماً لباس ذلت به آنها مي پوشاند و شمشير برنده و كسي كه آنان را ذليل كند، بر آنها مسلط مي نمايد.

3ـ در برخورد با زهير بن قين ، با اين كه از ملاقات با امام اكراه داشت و هر جا امام فرود مي آمد او جاي ديگر فرود مي آمد، تا در يك منزل با هم فرود آمدند. امام دنبال زهير فرستاد، او از رفتن پيش امام اكراه نمود، ولي با تشويق و تحريك زوجه اش ديلم بلند شد و به ملاقات امام آمد. وقتي كه برگشت با چهره باز و خوشحال برگشت و زنش را طلاق داد،تا مشكلي از جانب او به همسرش نرسد و داستان جنگ بلنجر با سلمان فارسي و بشارت سلمان را مطرح كرد و بعد گفت : «مَن اَحب ّ منكم ان يتَّبَعَني و الّا فهو آخر العهد».

4ـ امام زين العابدين مي فرمايد: با پدرمان خارج شديم به منزلي فرود نيامد و از منزلي حركت نكرديم ، مگر آن كه از يحيي بن زكريّا ياد مي كرد و مي فرمود:

«از خواري دنيا بر خداست كه سر يحيي رابراي بدكاره اي از بني اسرائيل هديه بردند».

4ـ وقتي كه امام به كربلا رسيد، فرمود:

«هاهنا والله محط ّ ركابنا وسفك دماءنا والله مخط ّ قبورنا و هاهنا و الله سبي حريمنا بهذا حدّثني جدّي ».

و مرحوم ميلاني از حياة الحيوان دميري نقل مي كند: امام حسين وقتي كه به سرزمين كربلا رسيد و از اسمش متوجه شد. داستان عبور كردن حضرت اميرالمؤمنين به كربلا و خبر دادن از شهادت عزيزانش را بازگو نمود.

همان طوري كه حضرت صداقت خود را در عمل نشان داد؛ در سخنراني روز عاشورا هم به مردم فرمود:

«فَو اللهِ ما تعمّدت كذباً مُذْ علمت ُ ان ّ اللهَ يمْقت ُ عليه اهله و يضرّبه ِ ما اختلقه » به خدا قسم به عمد دروغي نگفتم ، از وقتي كه دانستم خداوند بر اهل دروغ خشم مي كند و سازنده آن را ضرر مي زند.

امام براي جلب افراد از طريق نامشروع استفاده نكرد و اخبار واقعي كوفه را بر مردم پنهان نكرد، بلكه شفافيت در خبررساني شيوه امام بوده است . بر خلاف بعضي ازسياست مداران دنيا كه ملتش را نامحرم مي دانند و در بي خبري نگاه مي دارند و ملتش بايد اخبار را از زبان بيگانگان بشنود. حضرت خبر صحيح را در اختيار همراهان مي گذاشت ، از جمله اخباري كه دو نفر به نام عبدالله بن سليمان و منذربن مشمعّل اسدي براي حضرت آوردند. آنان به امام عرض كردند: خبر جديدي داريم اگر خواستيد آشكارا بگويم و اگر خواستيد در نهان «فنظر الينا و الي اصحابه ثم قال مادون هولاء سرّ»امام نگاهي به ما و به اصحابش كرد و فرمود: وراي اينها سرّي نيست و چيزي بر اينها پوشيده نيست . و آنان آشكارا گفتند: از آن دو رهگذر شنيديم و از كوفه خارج نشديم ، مگر آن كه مسلم وهاني را كشته يافتيم و بد نشان را در كوچه ها مي كشيدند. امام فرمود: (انا لله و انّااليه راجعون ) مهم تر از همه ، نشان دادن قتلگاه و جاي گاه خود و اصحابش به ام سلمه و اعلان كردن به او كه از همه چيز آگاهي دارد.