بازگشت

پيروزي خون بر شمشير


پس به قول ابن خلدون سياست هاي الهي انبيا هم غلط بود؛ ولي حق اين است كه ابن خلدون اشتباه كرده كه خيال كرده شكست ظاهري ، شكست نهايي است . ما مي بينيم انبيا و ائمه غالباً در ظاهر مغلوب و از ناحيه هدف غالب بودند. البته شعار «پيروزي خون بر شمشير» را جز شيعه درك نمي كند. بنابراين غزالي ، ابن خلدون و اشعري بايد همه انبيا را خطاكار و سياست خدا را در پيشرفت اديان و انبيا ـ نعوذ بالله ـ غلط بدانند تا بتوانند طاغوت هاي خود را تبرئه كنند.

حاصل بحث اين كه حضرت سيدالشهداء (ع) مكتب جديدي در امر به معروف و نهي از منكر باز كرد كه با شهادت و بذل جان انسان ، معروف را احيا و منكر را نابود كند؛

چنان كه شاعر شيعه از زبان آن حضرت گفته :



ان كان دين محمد لم يستقم

الا بقتلي يا سيوف خذيني



رسول خدا(ص) در خواب به امام حسين (ع) مي فرمايد: «اخرج الي العراق ان الله شاء ان يراك قتيلاً... ان الله شاء ان يراهن سبايا؛ برو به سوي عراق ، زيرا خدا خواسته تو را كشته ببيند... و خدا خواسته زنان و كودكان امام حسين را اسير ببيند.»

يكي از حكمت هايش اين است كه بيدار كردن مردم نسبت به جنايات دستگاه خلافت جز با شهادت خود و مردان هم فكرش و اسارت اهل و عيالش ميسر نبود.

به عنوان تشبيه ناقص به كامل - يا اعتراف به وجود فاصله بي نهايت - جريان سقراط است كه وقتي شاگردانش مقدمات فرار او را از زندان فراهم كردند، او حاضر نشد فرار كند، زيرا هر مصلح اجتماعي كه انديشه ها و افكار و طرح هاي اصلاحي دارد تا آن را با خون خودش سيراب نكند، مانند درخت بي آب خشك مي شود.