بازگشت

مقدمه


(يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضية مرضية - فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي )

علم مديريت سابقه اي كمتر از صد سال دارد، لكن قدرت مديريت و رهبري از ابتداي تمدن بشري تعيين كننده جاي گاه ملوك و سلاطين و وزيران و زِبَردستان بوده است .

هنوز درباره علم بودن و يا هنر بودن مديريت و يا رهبري حرف ها و حديث هاي بسياري رواج دارد، گرچه مابين واژه مديريت و رهبري اندك تفاوت هايي وجود دارد؛ناگزير جهت عدم تكرار كه تنافر آميز است ، مديريت را معادل رهبري فرض مي كنيم و به تعريف آن مي پردازيم .

همانند ساير تعاريف در حوزه علوم انساني از واژه مديريت ، تعاريف كثيري صورت گرفته است .

ما در اين جا به عمومي ترين و مشهورترين تعريف مديريت مي پردازيم كه آن را هماهنگ كردن و يا اختصاص منابع انساني و مادي مي داند، براي آن كه هدفي تحقق يابد و مطلوبي حاصل شود؛ لذا وظايفي را براي مديران بر شمرده اند كه عبارت است از: 1ـ برنامه ريزي ؛ 2ـ سازمان دهي ؛ 3ـ استخدام ؛ 4ـ رهبري ؛ 5ـ نظارت .

از اين مقدمه كوتاه مي توان دريافت كه اطلاق واژه مديريت براي قيام جاويد حضرت سيد الشهدا(ع) چندان مناسب به نظر نمي رسد و تنها مي توان از بعد رهبري ديني و برخي از ويژگي هاي علوم رفتاري ، طرح موضوع كرد كه در اين مقاله سعي نگارنده معطوف شده است تا رهبري ديني و خصوصيات آن طبق مكتب انسان ساز اسلام نقد و بررسي شود. سپس از منظر سلسله مراتب نيازهاي «مازلو» علل تغيير رفتار مردم كوفه بررسي خواهد شد و در نهايت از ديدگاه سيستمي به واقعه كربلا نگريسته خواهد شد.