بازگشت

مخالفان قيام


گروه نخست ، معدود افرادي را تشكيل مي دهند كه چشم بر موقعيّت اهل بيت و توصيه پيامبر (ص) نسبت به آنان و تأكيد بر مقرون بودن قرآن و عترت بسته اند و شهادت حسين (ع) را به منظور اجراي دستور جدش مي دانند كه فرموده هركس بخواهد در جمع امت من تفرقه ايجاد كند، با او با شمشير روبرو شويد، هركه خواهد باشد. «قاضي ابوبكر بن عربي » در توجيه رفتار بني اميه با حسين (ع) مي گويد:

«ما خَرَج َ اِلَيْه ِ أحَدٌ اِلاّ بِتَأويل ٍ، وَلا قاتَلوه ُ إلاّ بِما سَمِعُوا مِن ْ جَدِّه ِ المُهَيْمِن ِ عَلَي الرُّسُل ِ المُخْبِر بِفَسادٍ الحال ِ، المُحَذِّرِ مِن َ الدُّخُول ِ فِي الفِتَن ِ. وأَقوالُه ُ في ذلِك َ كثيرة ٌ، منها قَولُه ُ: إنَّه ُ سَتَكُون َ هَنات ٌ وَهَنات ٌ، فَمَن ْ أَرادَ أن ْ يُفَرِّق َ أَمْرَ هذِه ِ الامَّة ِ وهِي َ جَميع ٌ، فَاضْرِبُوه ُ بِالسَّيْف ِ كائِناً مَن ْ كان َ؛ فَما خَرَج َ النّاس ُ إلاّ بِهذا وأمْثالِه ِ...».

او، حسين (ع) را به دليل نپذيرفتن نصيحت صحابه و مخالفت با بزرگان شماتت مي كند و با عتاب و تندي در مورد كساني كه نسبت فجور و شراب خوارگي به يزيد داده اند،موضع مي گيرد. همچنين تلاش مي كند منزلت يزيد را با استفاده از روايت «احمد بن حنبل » از تابعين به درجه صحابه ارتقاء دهد.

برخي از آنان نيز تلاش ناموفقي براي تبرئه يزيد و شستشوي دست هاي تا مرفق آلوده او نموده اند.ابن حجرالهيثمي مي گويد:

«معلوم نيست كه يزيد امام حسين (ع) را كشته باشد يا امر به آن كرده باشد يا به آن راضي باشد و آنچه در تاريخ آمده حجت نيست ، بلكه چنين نسبتي به او جايز نمي باشد».

او از «غزالي » عدم جواز لعن يزيد را نقل مي كند و لعن قاتلان امام حسين (ع) را تنها به صورت عام ، جايز مي شمارد.

هنگامي كه از عبدالغني المقدسي در مورد يزيد سؤال مي شود، مي گويد: خلافت او صحيح بوده است ؛ زيرا شصت صحابه از جمله ابن عمر با او بيعت نمودند و هركه او را دوست ندارد، ايرادي بر او نيست ، زيرا كه يزيد از صحابه نبوده است ... و علت جلوگيري از لعن او، خوف سرايت آن به پدرش معاويه و ايجاد فتنه است .

در بيان نظرات گروه سوم ـ مؤيّدان قيام ـ كه بدان خواهيم پرداخت ، شاهد موضع گيري شديد اكثر علماي اهل سنت در مقابل اين نظريات هستيم .

بني اميه و اخلافشان كوشيدند ماه محرم و روز عاشورا را به عنوان عيد و ايام سرور در ميان مردم معرفي نمايند؛ در حالي كه مردم از همان روزهاي اسارت ِ اهل بيت : در كاخ يزيد، در گوشه و كنار شام به عزاداري براي حسين (ع) پرداختند و اين ايام را روز غم و اندوه خويش مي دانستند. مقريزي از روز حزن مردم مصر؛ يعني روز عاشورا كه بازارها تعطيل مي گرديد و مردم به عزاداري مي پرداختند، سخن مي گويد و آن گاه از تغيير اين سنت به دست ايوبي ها مي گويد. آنان كه به پيروي از اهل شام و براي مخالفت با شيعيان و در ادامه سنت ِ حجّاج ، عاشورا را عيد و روز مباركي براي توسعه در رزق قرار دادند؛

«از سال 396 هرساله ، روز عاشورا مراسم خاصي در مصر برگزار مي شد. از جمله تعطيلي بازار و حركت نوحه خوان هابه سوي جامع قاهره و اجتماع آنان براي عزاداري در آن مكان ».

او آن گاه به سوگ نشستن اميران و وزيران را در جامع الازهر و پس از آن ، در مشهد حسيني نقل مي كند:

«... وزير در صدر مجلس مي نشست و قاضي و داعي دو طرف او و نوحه خوانان به نوبت مي خواندند و شاعران ، مراثي خود را در مورد اهل بيت ارائه مي نمودند. اگر وزير رافضي بود، در اشعار خويش غلو مي كردند و اگر سني بود، به اعتدال مي رفتند.

... هنگامي كه دولت فاطميان سقوط كرد، ايوبيان روز عاشورا را روز شادي اعلام نمودند و به امور خانواده خويش توجه مي نمودند... توجه به غذاهاي رنگارنگ ، پختن شيريني و تهيه وسايل جديد، به حمام رفتن و آراستن خويش را بنابر عادت اهل شام كه حجاج در ايام عبدالملك بن مروان سنت گزارده بود ـ در اين ايام قرار دادند تا بدين وسيله با شيعيان علي بن ابي طالب كه اين روز را روز حزن خويش قرار داده بودند، مخالفت كنند».

از معاصرين متاثّر از اين ديدگاه ـ مخالفت با قيام امام حسين (ع) ـ مي توان ازبرخي افراطيون وهابي نام برد كه كار را به آن جا رساندند كه از يزيد به عنوان خليفه ششم سخن گفتند و مناقب او را برشمردند و مهر تأييد بر بيعت او زدند و حتي بديهياتي مانندسوء سياست و تدبير او را به عكس نماياندند:

«... هُوَ سادِس ُ خُلَفاءِ الدَّولة ِ الإسلاميّة ِ... وَهُوَ اَوَّل ُ الخُلفاءِ التّابعين َ، جاءَتْه ُ الخِلافَة ُبَيْعَة ً وَوَرَدَت ْ فيه ِ وَفي أَهْل ِ زَمانِه ِ وأحْوالِهِم ْ مَناقِب ُ صَريحَة ٌ في السُّنّة ِ النّبويّة ، وَكان َ لَه ُ فَضْل ٌفي فَريضَة ِ الجِهادِ وَالْغَزْوِ... ولَه ُ أخْلاق ٌ مجيدَة ٌ... وَكان َ حَسَن َ الإدارة ِ فِي اخْتِيارِ الرِّجال ِ و سياسَة ِ الاُمّة .».