بازگشت

تحليلي از قيام امام حسين


امام حسين (ع) خود درباره فلسفه قيامش فرمود:

«خداوندا! تو خود مي داني كه قيام ما براي آن نيست كه به حكومتي برسيم ، يا چيزي از مال و متاع دنيا به چنگ آوريم ، بلكه ما مي خواهيم راه روشن دين تو را به همگان نشان دهيم و شهرها و آبادي ها را از چنگ فساد رها سازيم ، تا مظلومان ستمكش نجات يابند و...»

آگاهان بي غرض ، به خوبي مي دانند كه حركت حسين (ع) خونين و تكان دهنده بود و همواره كاخ هاي ستم را لرزانده و جان ها را بيدار ساخته و ارزش هاي فراموش گشته را از نو زنده كرده است . يك انقلاب سريع و پويا بود كه فاصله «عبادت » را در «مكه » و«شهادت » را در «كربلا» حذف كرد و نشان داد كه خدا هنگامي به درستي عبادت مي شودكه عدالت برقرار باشد و با ستم كاران مبارزه شود. و از ستم ديدگان حمايت به عمل آيد، و عدالت هنگامي درست عملي مي گردد كه ايمان به خدا در كار باشد و به قصد پرستش خدا تحقق يابد. و حسين (ع) نقطه پيوند ميان «توحيد» و «عدل » است . امام حسين (ع) بر همه انسان هاي پس از خود، تا آخر تاريخ و بر همه بشريت و تمدن هاي پس از خود حق دارد و همه ، هر كدام به گونه اي مرهون و مديون اويند، زيرا اگر حسين (ع) نبود، اسلامي نيز باقي نمي ماند.

در زمان امام حسين (ع) يزيد غاصبانه حكومت را در دست مي گيرد. اما ببينيم كه يزيد چه شخصيتي است ؟

وي همان كسي است كه جمعي از لشكرش ، به دستور او مردم ِ مدينه را قتل عام كردند و سپس به غارت شهر پرداختند و اموال و زنان اهل مدينه را تا سه روز بر خود مباح ساختند. لشكر فاسد يزيد مانند خود او بودند، آن هابه اعمال منافي عفت دست يازيدند و دست تعدي بر اموال و اعراض مسلمانان گشودند و فساد و بي شرمي را به نهايت رساندند تا جايي كه مسجد پيامبر (ص) را هم از شرارت هاي خود، ايمن نگذاشتند.

هم چنين اين لشكر سپس به مكه رفتند و به هنگام درگيري با عبداللّه بن زبير،خانه خدا را نيز به منجنيق (توپ جنگي قديم ) بستند و آن را ويران ساختند.

هنگامي كه اهل مدينه منوّره ، تني چند از بزرگان خود را براي شناسايي يزيد به دمشق فرستادند. آنان پس از ديدن و آزمودن يزيد، هنگامي كه به مدينه بازگشتند،گفتند:

«ما از نزد كسي مي آييم كه دين ندارد، مي مي آشامد، سرگرم نوازندگي و عياشي با دختران ترانه خوان است ، سگ بازي مي كند و همدم دزدان و اوباش است ...».

آري ، يزيد بن معاويه چنين شخصيتي بود. اين ها و ده ها سند معتبر از اين دست روشن مي سازد كه مقصد اصلي سلطنت دمشق و بيعت گرفتن براي يزيد، ويران سازي بنيان اسلام و محو قرآن كريم از صفحه روزگار بوده است ، تا يادي از «اشهد ان لا اله الاّالله، اشهد ان محمداً رسول الله» بر جاي نماند.

امام حسين (ع) امضاي سرخ خويش را بر طومار حيات قرآن ثبت ساخت و جاهليت از نو جان يافته را نابود ساخت . وي نگذاشت سفارش ابوسفيان تحقق يابد و تداوم بني اميه ، بقاي شعارهاي قرآني را متزلزل گرداند. بعثت را زنده كرد.

«اشهد انك قد امرت بالقسط و العدل و دعوت اليهما، و انك صادق صديق صدقت فيما دعوت اليه .

من گواهي مي دهم [يا حسين ] كه تو به اجراي قسط و عدل فرمان دادي ، و جامعه اسلامي را به قسط و عدل فرا خواندي و تو راست گويي و صديقي ، و به هر چه فرا خواندي صادقانه فرا خواندي ...».