بازگشت

كرامت حسيني


آن چه سلامت آدمي را در همه احوال تامين مي كند، عزت مندي است و از اين رو جايگاه عزّت در تربيت ، رفيع ترين جاي گاه است و نظام تربيتي بايد به گونه اي سازمان يابد كه انسان ها را به عزّت حقيقي برساند و هر گونه عامل نفي عزّت مردمان ، نفي شود،تا انسان هايي با شخصيت ايماني و منش انساني تربيت شوند. اين امر بر همه چيز مقدم است كه اگر عزّت وجود داشته باشد، همه چيز در پي آن مي آيد و بدون عزّت هيچ چيز پايدار نمي ماند و هر گونه قدرت و صلابت و هر گونه برتري و سيادتي رفتني است .

مدرسه حسيني ، مدرسه تربيت انسان بر مبناي سربلندي و بزرگواري ، و عزت و كرامت است . امام حسين (ع) در رفتار تربيتي خود به مردمان كرامت و عزت مي بخشيد و اجازه نمي داد كسي تن به حقارت و ذلت بدهد. روايت شده است كه مردي از انصار، نزد امام حسين (ع) آمد و خواست نياز خود را بيان كند و درخواست مالي نمايد، آن حضرت به او فرمود:

«يا اخا الانصار، صن وجهك عن بذله المساله ، و ارفع حاجتك في رقعه فاني آتي فيها ما سَرَّك ان شاء اللّه ؛ اي برادر انصاري ، آبرويت را از بيان اين خواهش نگه دار و نياز خود را در نامه اي بنويس و نزد من آر و من ـ ان شاء اللّه ـ آن چه را خرسندت نمايد،خواهم داد.»

مرد انصاري در نامه اي به امام (ع) نوشت :

اي ابا عبداللّه ! فلاني از من پانصد دينار طلب دارد و اكنون اصرار بر گرفتن آن دارد، با او گفت و گو فرما، تا مرا مهلتي دهد. چون امام حسين (ع) اين نامه را خواند، داخل خانه رفت و كيسه اي كه در آن هزار دينار بود، همراه خود آورد و به آن مرد فرمود: با پانصد دينار وام خود را بپرداز، و پانصد دينار ديگر را كمك معاش خود ساز.

امام حسين (ع) بر حفظ كرامت مردمان بسيار تاكيد مي كرد و مي آموخت كه كرامت آدميان نبايد شكسته شود، و راه مقاومت بر آنان گشوده گردد و روايت شده است كه مردي نزد حضرتش آمد و از او مالي درخواست كرد امام (ع) فرمود:

«ان المسالة لاتصلح الا في عزم فادح ، أو فقر مرقع او حمالة مفظعة ؛ همانا درخواست مال روا نيست ، مگر براي پرداخت هزينه اي بسيار ضروري ، يا فقري به خاك نشاننده ، يا تأديه تعهدي ناگزير» آن مرد گفت : من جز براي يكي از اينها نيامده ام ، پس امام (ع) فرمود: تا صد دينار به او دادند.

كرامت بهترين بستر رشد و تربيت آدميان است و تمام شئون تربيتي بايد مبتني بر حفظ كرامت ها باشد، تا زمينه مناسب تعالي انسان ها فراهم شود. از اين روست ، كه بهترين عرصه كار تربيتي و بهترين ميدان مسابقه زندگي ، فراهم كردن كرامت و پيشي گرفتن در مكارم اخلاق است ؛ چنان كه حضرت ابا عبداللّه الحسين (ع) در آغاز خطبه اي فرموده است :

«ايها الناس ، نافسوا في المكارم ؛ اي مردم ، در مكارم اخلاق بر يك ديگر پيشي گيرد».

هر چند سخناني كه از امام حسين (ع) به ما رسيده ، اندك و خطبه ها و كلمات قصارش محدود است ، ولي هيچ مطلبي در كلمات و نامه هاي ايشان ، به اندازه بزرگواري وكرامت نفس به چشم نمي خورد. اصلاً مثل اين كه روح امام حسين (ع) مساوي با بزرگواري و عزّت مندي است .

افزون بر آن در رفتار و اخلاق عملي امام (ع) عزّت و كرامت مداري به روشني مشهود است . از روزهاي آغازين قيام و حركت امام (ع) از مدينه تا لحظه شهادت ، هر يك از اعمال او، مظهري از سرافرازي و بزرگواري بود و اين خصلت فطري و خداپسند را با مقام عصمت و تعليمات رسول خدا (ص) به فعليت رساند چنانكه حضرت فرمود: ارتباط با رسول خدا (ص) مرا از اين كه تن به ذلت دهم باز مي دارد. مگر مي شود حسيني كه خون پيامبر اسلام (ص) در رگ هاي او جاري است و از مكتب او درس ها گرفته است ، تن به ذلت دهد؟

تاثير اين ارتباط عزّت بخش در روح امام حسين (ع) تا آن جا بود كه وقتي از او پرسيدند: سخني كه با گوش خود از پيامبر (ص) شنيده اي براي ما نقل كن ، ايشان اين حديث را نقل كرد:

«ان اللّه تعالي ، يحب معالي الامور و اشرافها و يكره سفسفها؛ همانا خداوند متعال كارهاي بزرگ و رفيع را دوست مي دارد و كارهاي پست را خوش نمي دارد».

آري ، ارتباط با خدا و رسولش ، نفس آدمي را از زشتي ذلّت مي پالايد و به زيور عزّت مي آرايد، امام حسين (ع) خود پيش تاز عرصه كرامت انساني و عزّت ايماني بود و پيروان خود را اين گونه مي خواست و انساني كه واجد كرامت و عزت باشد، هرگز خود را خوار نمي سازد و خرد نمي شود و امام حسين (ع) جلوه بارز اين گونه زيستن و بر اين مبناي تربيت كردن است . آن حضرت با قيام خويش آموخته است كه زندگي جز بر اساس كرامت و عزت ، زندگي نيست و مرگ حقيقي در اين است كه كرامت انساني و عزت ايماني زير پا گذاشته شود.

سخنان امام (ع) در تبيين زندگي و مرگ حقيقي ، آموزش هايي گران قدر است تا انسان بياموزد چگونه زيست كند و چه چيز را در زندگي ، اصل و اساس قرار دهد. آن حضرت در نخستين خطبه روشن گر خود در كربلا فرمود:

«الا ترون ان الحق لايعمل به و ان الباطل لايتناهي عنه ؟ ليرغب المومن في لقاءاللّه مُحقّاً. فانّي لااري الموت الا سعادة ، و لا الحياة مع الظالمين الاّ برما؛ آيا نمي بينيدكه به حق عمل و از باطل دوري نمي شود؟ در اين صورت ، شايسته است كه مؤمن با عزّت ،لقاي پروردگارش را بخواهد. من مرگ را جز خوش بختي نمي دانم ، و زندگي با ستم كاران را جز، به ستوه آمدگي و بدبختي نمي بينم .»

در ديدگاه امام حسين (ع) تن سپردن به مناسبات اجتماعي ظالمانه و روابط سياسي و حكومتي ستمگرانه موجب خواري و زبوني است ، زيرا در چنين اوضاع و احوالي ،حركت و كرامت مردمان ، به راحتي زير پا گذاشته مي شود و حقوق انسانها به صورت هاي گوناگون مورد تعدي قرار مي گيرد و دين هتك و روابط انساني محو مي شود و عده اي به بندگي عده اي ديگر در مي آيند. پس امام حسين (ع) فرياد مي زند كه ايستادن در برابر اين امور، زندگي حقيقي است و آدمي نبايد كرامت و عزت خود را بفروشد. از اين رو، در آغاز نهضت خويش فرمود: «لا اعطي الدنية من نفسي ابدا؛ هرگز تن به پستي نخواهم داد.»

امام حسين در مكتب امام علي (ع) آموخته است كه به هيچ وجه تن به خواري و زبوني نسپارد، هر چند كه با چنين تن سپاري به هر مقصدي كه خواهد، برسد.

امام حسين (ع) پيوسته بر اين گونه زيستن پاي فشرد و آن زمان كه ميان مرگ و پذيرش ذلت مخير شد، مرگ را بر ذلت پذيري برگزيد و در خطبه اي حماسي ، خطاب به همه انسان ها و وجدان هاي بيدار و پايبندان به كرامت انساني و عزت ايماني ، فرمود:

«الا و ان الدعي ابن الدعي قد ركز بين اثنتين ، بين السلّة و الذلّة ، و هيهات من الذلّة ، يابي اللّه ذلك لنا و رسوله ، و المومنون ، و حجور طابت ، و طهرت ، و انوف حمية ، و نفوس ابيه من ان نوثر طاعة اللئام علي مصارع الكرام ؛ آگاه باشيد كه اين فرومايه [ابن زياد]فرزند فرومايه ، مرا ميان دو راهي شمشير و خواري قرار داده است و هيهات كه ما تن به خواري دهيم ، زيرا خداوند و پيامبرش ، و مؤمنان ، از اين كه ما تن به خواري دهيم ، ابادارند و دامن هاي پاك مادران و انسان هاي پاك دامن و جان هاي با غيرت و نفوس باشرافت ، روا نمي دارند كه ما فرمان برداري از فرومايگان را بر قتلگاه رادمردان مقدم بداريم .»

منطق مدرسه حسيني اين است و سلوك امام حسين (ع) پرچمي بر افراشته برقله كرامت مندي و عزتمندي است ، هميشه در اهتزاز باشد و همگان آن را ببينند و بدان تأسي كنند.

عزّت و كرامت مندي و ذلت ناپذيري در سخنان ، اشعار، رجزها و كردار امام حسين (ع) متجلي است . شخصي آن حضرت را از رفتن به كربلا بر حذر داشت ،حضرت در جوابش فرمود:

سامضي و ما بالموت عار علي الفتي اذا ما نوي حقا و جاهد مسلما

فان عشت لم اندم و ان مت لم الم كفي بك ذلاّ ان تعيش و ترغما

ـ به كربلا خواهم رفت و مرگ بر شخص جوان مرد، آن گاه كه نيّت دارد و در راه هدف بزرگي چون اعلاي كلمه حق جهاد مي كند ننگ نيست .

پس اگر در اين راه زنده ماندم پشيمان نمي گردم و اگر كشته شوم ملامت نمي شوم براي ذلت و خواري تو همين بس كه زنده باشي و مغلوب و مقهور گردي .

در روز عاشورا، چون آن حضرت را بر پذيرش بيعت با يزيد و گردن نهادن به حكومت آن پليد دعوت نمودند و اظهار كردند كه در اين صورت امان خواهد يافت و روي خوش خواهد ديد و آسايش در پي خواهد داشت ؛ امام حسين (ع) در پاسخ به دعوتشان اين گونه فرمودند:

«لا، و اللّه لااعطيهم بيدي اعطاء الذليل ، و لا اقر اقرار العبيد؛ نه ، به خدا سوگند!كه نه مانند ذليلان تسليم مي شوم و نه مانند بردگان گردن مي نهم ».

اقتدار و صلابت از برجسته ترين وجوه حماسه حسيني است . چنان كه امام حسين (ع) از ابتداي قيام تا لحظه هاي شهادت ، همواره در مسير حفظ عزت و اقتدار اسلام ، استوار ماندند. امام (ع) با هدف مبارزه با ظلم وبي عدالتي پا در را ه مبارزه اي بزرگ نهادند، وتا سر حد جان ومال خويش واهل بيت شريفشان براي احقاق حق و تضمين عزت مسلمانان حركت نمودند.

حسين نمونه والاي سازش ناپذيري در برابر دشمنان و دفاع از حق و تن ندادن به خواري و ذلّت و ننگ و عار است . حضرت سيدالشهداء (ع) در روز عاشورا در ميان محاصره لشكر يزيديان در سخناني اين چنين پرچم عزّت و اقتدار را به اهتزاز در مي آورند:

«آگاه باشيد كه اين فرومايه [ابن زياد]فرزند فرومايه ، مرا ميان دو راهي شمشير وخواري قرار داده است . و هيهات كه ما تن به خواري دهيم ، زيرا خداوند و پيامبرش و مؤمنان از اين كه ما تن به خواري دهيم ، ابا دارند. و دامن هاي پاك مادران و انسان هاي پاكدامن و جان هاي با غيرت و نفوس با شرافت روا نمي دارند كه ما فرمانبرداري از فرومايگان را بر قتلگاه رادمردان مقدم بداريم . آگاه باشيد كه من با همين گروه اندك پيش مي تازم . با اين كه دشمنان سرسخت و پر شمارند. و ياوران دست از ياري كشيده اند.»

شهيد، استاد مطهري در تشريح اين ويژگي حضرت سيد الشهدا (ع) بيان داشته اند:

«... آنها از امام فقط يك امتياز مي خواستند و اگر آن يك امتياز را امام به آنها مي داد، نه تنها كاري به كارش نداشتند، انعامها هم مي كردند. و امام همه آن رنج ها را تحمل كرد و تن به شهادت خود و كسانش داد كه همين يك امتياز را از دست ندهد.»

امام حسين (ع) مرگ را پذيرا شد، تا عزت انساني و ايماني پايدار بماند، به گفته شيخ عبداللّه علايلي :

امام حسين (ع) عالي ترين نمونه پاسداري و دفاع از كرامت انساني و جان بازي درراه آن را به ما نشان داد. زيرا نعمت سربلندي ، در نظر آزادگان ، با ارزش تر از نعمت وجوداست .

آن كه دريافتي درست از عزت داشته باشد، آن را با هيچ چيز معامله نمي كند و اين امر خود آگاهي است . شيخ عبداللّه علايلي در اين باره و آن چه امام حسين (ع) در اين باره به انسان ها آموخته است ، مي نويسد:

امام حسين (ع) به ما آموخت كه چگونه گوهر انساني خويش را نگه داريم و به خودآگاهي برسيم و چگونه در دفاع از كرامت خويش تا رسيدن به هدف از پاي ننشينيم وچگونه در راه انديشه مقدس خويش عمل كنيم و چگونه يك رهبر اهل عمل را اراده اي استوار و برنده و سازش ناپذير و كوبنده بايسته است .

حفظ وجود، تنها بر خود آگاهي انسان متكي است ، و بر آن پايه استوار قرار دارد. و انساني كه گوهر ذاتي خود را در نيابد، وجود خويش را هم در نخواهد يافت و تاريخ آزادگي ،همان تاريخ درك گوهر ذاتي و خود آگاهي بر پايه حقيقتي است كه همه چيزي جز اظهار قدرت خود تن در نمي دهد. امام حسين (ع) بهترين نمونه خود آگاهي است و آن را مي توان به والاترين و زيباترين شكل در وجود امام (ع) يافت .

كرامت نيز مفهومي جدا از خود آگاهي نيست ، تنها تفاوتش اين است كه به حوزه وجدان متصل است . به همين جهت ، كرامت ، براي اين انسان رشد يافته و مهذب ، عنوان بهره وري او از همه آزاديها انساني به شمار مي رود.

امام حسين (ع) قهرمان چنين ميداني است ، و در واپسين ساعات عاشورا، آن هنگام كه يكه و تنها در دفاع از دين و ديانت ، انسان و انسانيت ، حق و عدالت و آزادي و حريّت پيكار مي نمود، چون سپاه عمر بن سعد ميان آن حضرت و خيمه گاه قرار گرفت ، و قصد تهاجم به خيمه گاه و غارت آن جا را نمود، امام حسين (ع) آخرين تلاش خود را كرد،تا فطرت آنان را بيدار سازد، و با يادآوري خود حقيقي شان ، كرامت انساني شان را برانگيزد،و آنان را به آزادگي كشاند، پس فرمودند:

«وَ يُحكم يا شيعة آل أبي سفيان ، ان لم يكن لكم دين ، و كنتم لاتخافون المعاد،فكونوا احرارا في دنياكم هذه ؛ واي بر شما! اي پيروان خاندان ابي سفيان ، اگر دين نداريد،و از روز بازپسين نمي هراسيد، پس در زندگي اين جهاني خود آزاده باشيد.»

وقتي آدمي به عزت ايماني پشت مي كند و كرامت انساني را زير پا مي گذارد، از هرحيواني درنده خوتر مي شود و به هر پستي و زشتي دست مي زند، اما چون چراغ جان آدمي ، به عزت ايماني روشن مي گردد، هويتش ، رنگ كرامت انساني مي گيرد، زندگي راجز بر اساس مناسبات انساني و روابط ايماني نمي خواهد، و اگر اين گونه نباشد، مرگ را برزندگي زير بار ستمگر و ذلت پذيري ترجيح مي دهد، امام حسين (ع) با زندگي و شهادتش اين معنا را در زيباترين جلوه اش تحقق بخشيد. شاعر شيعي ابوالحسن تهامي در اين باره چنين سروده است :



و موت الفتي في العز مثل حياته

و عيشه ُ في الذّل ّ مثل حِمامه



ـ مرگ جوان مرد با عزت ، همچون حيات اوست و زندگي با ذلت همچون مرگ اوست . اگر انسان به عزت ايماني دست يابد، به سربلندي حقيقي و شكست ناپذيري دست مي يابد؛ چنان كه امام حسين (ع) مظهر چنين عزّتي و نهضتش شكست ناپذير و جاودان است . امام حسين (ع) در روز عاشورا پس از آن كه اعلام نمود: هرگز تن به ذلت نمي سپارد و قتلگاه راد مردان را بر فرمان برداري از فرومايگان مقدم مي دارد، به ابياتي از فروة بن مسيك مرادي اشاره و شكست ناپذيري خود و نهضتش را اعلام نمود و چنين فرمود:

فان نهزم فهزامون قدماو ان تغلب فغيره مغلبينا؛ـ اگر پيروز شويم ، در گذشته نيز چنين شده است و بسياري پيروز شده اند و اگر شكست بخوريم ، شكست نخورده ايم ، كه ما را شكستي نيست .

هر كس به امام حسين (ع) پيوست و حقيقت نهضت او را دريافت ، به اوج كرامت انساني و عزت ايماني رسيد و شكست ناپذيري را با همه وجود دريافت . سخنان ياران امام حسين (ع) در شب عاشورا گوياي اين حقيقت است . وقتي امام (ع) در آن شب خطبه اي ايراد كرد و به آنان اجازه داد تا بروند اظهار نمود كه دشمن فقط در پي اوست و اگر به او دست يابد، از دنبال كردن ديگران غافل مي مانند، آنان كرامت و عزت خود را نشان دادند.

ذلت زدايي و تنفر از ذلت پذيري در فرهنگ شيعه به صورت شعار حياتي و همگاني درآمده است و شيعيان با الهام از اين اصل تربيتي ، همواره عزت مدارانه زندگي مي كنند، آنان اين آموزنده حسيني را ملاك عمل قرار داده و جان مي دهند، ولي خود را به خاك ذلت نمي افكنند و اين اصل را از عمل امام حسين (ع) كه در گرماگرم جنگ ، در حالي كه تمام يارانش به خون غلطيدند، شعار سيادت و كرامت و عزت مداري و آقايي را سر داد و از ذلت و پستي اعلان بيزاري كرد، آموخته اند و در آن جا امام (ع) فرمود:



الموت خير من ركوب العار

و العار اولي من دخول النار



-مرگ با عزّت بهتر از زندگي توأم با ننگ و عار است و مرگ با ذلت و شكست ظاهري ، بهتر از زندگاني است كه نهايتش عذاب و دوزخ است .

آري ، خوش بختي حقيقي در عزت و سرافرازي ، و بدبختي حقيقي در زندگي توأم با خواري و بردگي است ، اين درسي است كه امام حسين (ع) به انسان ها آموخته است . ابو نصر بن نباته ، شاعر مشهور قرن چهارم هجري در اين باره سروده است :

الحسين الذي رأي الموت في العزِّ حياة ً و العيش َ في الذل ّ قتلاًـ حسين همان كسي است كه مرگ با عزت را زندگي مي ديد و زندگي با ذلت را مرگ و كشته شدن مي يافت .