بازگشت

وقوف


وقوف در لغت به معناي ايستادن ، دانستن ، آگاهي و ايستادگي است . هم چنين به معناي چيزي را در راه خدا دادن . وقوف كننده كسي است كه اول بداند و سپس براي حفظ آنچه دانسته ، ايستادگي نمايد. مقاومتش تا آن جا ادامه يابد كه جان عزيزش را در مسيرِ آگاهانه خويش فدا كند.

به نهال درختي كه عمر زياد ندارد، توجه كنيد. با وارد ساختن فشاري ، از جايش كنده مي شود. اما يك درخت قوي و تنومند، ممكن است بر اثر فشار زياد خم شود و يا حتي بشكند، اما هرگز جابه جا نمي شود.

در نهايت ، لبه تيز تيشه و تبر را تحمل مي كند، ولي گامي به عقب نمي رود. وقتي تمام رگ هايش بريده شد،نقش زمين مي شود. مي دانيد چرا؟

چون به مرحله دانستن ، آگاهي وايستادگي رسيده است . به عبارت ديگر از مقام «وقوف »، كه همان مرحله «ثبوت » است ، بهره مند مي باشد.

عاشوراييان با عقل سر و خِرَد، پير و مرادشان را شناختند. آن گاه براي حفظ و دفاع از او ايستادگي كردند و تا نوشيدن جام شهادت استوار ماندند.

آن ها در مسيري كه برگزيدند، يك لحظه هم شك و ترديد نكردند. نسبت به اهدافشان ثابت ماندند وقدمي به عقب برنداشتند. از امام و رهبرشان جانانه دفاع كردند،اما مصالحه ، مسامحه و معامله هرگز!

آن ها تيرها، شمشيرها، نيزه ها، سنگ ها، طعن ها و تحقيرها را به جان خريدند و افتادند و مرگي جاودانه را پذيرفتند. ودر اين مسير هولناك ، لحظه اي ندامت و پشيماني ازخود نشان ندادند.

آن ها با مقاومتشان ثابت كردند كه از بهترين وقوف كنندگانند و در سايه سار همين وقوف ، به انديشه ، بيداري و هوشياري ِ كامل دست يافتند.

كوه ها را لرزشي است ؛ عقايد آن ها را خير! درياها را تلاطمي است ، عواطف آن ها را نه ! كم رنگ بودن آفتاب قابل تصور است ، اما كم رنگي ِ ايمان و سطحي نگري انديشه هاي آن ها را خير.

ايثار و مردانگي و غيرتشان ، قامت سروها را شكست و اشك از چشم ستاره ستاند.زيرا دانسته بودند كه «امامت » يكي از محورهاي وقوفشان است .

وقوف ، پيرامون «محور»، ريشه قرآني دارد. در آيه زير«عدالت » يكي از محورها معرفي شده است : (لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّنات ِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُم ُ الْكِتاب َ وَ المِيزان َ لِيَقُوم ُالنّاس ُ بِالْقِسْط ِ...) ؛ ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آن ها كتاب ِ (آسماني ) و ميزان (شناسايي حق از باطل و قوانين عادلانه ) نازل كرديم " تا مردم قيام به عدالت كنند...؛ به عبارت ديگر، قرآن را به پيامبر (ص) نازل كرديم تا مردم بر «عدالت اجتماعي » وقوف كنند. عدالت را بشناسند و عادلانه زندگي كنند؛ چون كه «عدل اساس است » و مانند «امامت و رهبري » محوريت دارد.