بازگشت

حقيقت عزت


حقيقت عزت چيست ؟ و چگونه پديد مي آيد؟ آيا عزت امري بيروني و خارج از وجود انسان است يا چيزي در داخل وجود انسان كه بايد آن را در درون جان خودمان پديد آوريم . برخي تصور مي كنند اگر مال و ثروت و رياست و لباس فاخر و ايل و تبار و جمعيت زياد داشته باشند، عزيز و اگر فاقد اين امور باشند در خود احساس ضعف و كمبود و ذلت مي كنند. اما با اندك تأمل مي يابيم كه هيچ كدام از امور فوق عزّت آفرين نيستند، زيراعزت ظاهري و خيالي از بين مي رود. بنابر اين حقيقت عزت ناشي از عزت نفس است وعزت نفس اين است كه با تكيه زدن بر قدرت مطلق عالم هستي ؛ يعني خداي سبحان كه غني بالذات است و همه به او نيازمندند و او به هيچ موجودي نياز ندارد و هيچ چيز از هيچ جهت بر او قهر و غلبه ندارد، انسان به عزّت حقيقي دست پيدا مي كند.

زيرا او بر همه چيز غلبه دارد، پس انسان نبايد به هيچ قيمتي و در هيچ حالتي حاضر شود زير بار منت كسي برود و سر تسليم فرود آورد و به كسي اظهار نياز و احتياج كند. چون اظهار احتياج حاكي از ذلت و درماندگي است . شكي نيست كه رفع نيازهاي طبيعي بدون پذيرش منت به وسيله ديگران و كمك متقابل به ديگران در برطرف شدن احتياج هاي آنان با داشتن روحيه استغنا و عزت مدار هيچ گونه منافاتي ندارد و از موضوع بحث خارج هستند. اما احتياج به ديگران كه ناشي از ضعف و ناتواني باشد، ذلت آور و خواركننده است .

علي (ع) در اين خصوص مي فرمايد:

«احتج الي من شئت تكن اسيره واستغن عمن شئت تكن نظيره و افضل الي من شئت تكن اميره »؛ نيازمندي پيدا كن به هر كس كه مي خواهد باشد، آن گاه تو اسير و ذليل او هستي ، بي نياز باش از هر كس كه مي خواهي آن گاه تو همانند او هستي و نيكويي و احسان كن به هر كس كه مي خواهي ، آن گاه امير و فرمانرواي او باش ».

از اين سخنان گهربار دو مطلب بسيار مهم كه در واقع دو مرحله مترتب از عزت اند استفاده مي شود: 1ـ مرتبه ابتدايي عزت آن است كه انسان دست نياز به سوي كسي جز خدا دراز نكند و حاضر نشود خود را تحت هيچ شرايطي بفروشد و اين حقيقت متعالي و عزت آفرين و ذلت سوز را به خوبي يافته باشد كه غير خدا همه محتاجند و به فرموده امام سجاد (ع): ورأيت ان ّ طلب المحتاج من المحتاج سفه من رأيه وضلة من علقه ؛ و بر آنم كه در خواست نيازمندي از نيازمند ديگر سفاهت رأي و گمراهي خرد است ».

آن گاه امام (ع) مي افزايد:

«چه بسا اي خداوند من ديده ام كساني كه عزت از غير تو طلبيده اند و به ذلت افتاده اند و جز از خزانه فضل تو توانگري جسته اند و بي نوا شده اند و آهنگ بلندي كرده اند و به پستي گراييده اند. پس آن دورانديش كه سر اعتبار نگريسته و چنين كسان را ديده ، در دورانديشي خويش به راه خطا نرفته و اختيارش به راه صواب رهنمون گشته است ».سپس آن حضرت در ادامه مي فرمايد: «خدايا تويي اي سرور من كه تنها و تنها پيشگاه توست كه بايد دست طلب به سوي آن دراز كرد، نه هر كس ديگر كه از او چيزي مي طلبند تنها و تنها درگاه توست نه هر كس ديگر كه از او حاجت مي خواهند».

2ـ مرتبه بالاتر و برتر عزت آن است كه وجودش براي ديگران منشأ خير و بركت باشد.

بنابر اين حقيقت عزت ؛ يعني احساس قدرت و بي نيازي از غير خدا و ايستادگي در برابر موانع تكامل و نيز تلاش در جهت خدمت به بندگان خدا و رشد دادن خود و جامعه انساني با تكيه و اعتماد بر قدرت لايزال الهي در همه امور كه لازمه آن ، داشتن شخصيتي آگاه ، حكيم ، محسن ، بااراده ، ثابت و استوار و غير قابل نفوذ مي باشد كه از راه تطميع ياتهديد نمي توان در او نفوذ كرد و در هر لحظه سير تكاملي او به سوي حضرت حق ادامه دارد و با احسان مادي و معنوي خود حتي با ايثار جان خود تلاش مي كند ديگران را هم به سوي كمال هدايت نمايد.

در اين حالت است كه روح بزرگ شده و دنيا را آزمايشگاهي بزرگ و كوره اي عظيم جهت ذوب شدن و گرفته شدن ناخالصي ها مي داند. از اين رو مي كوشد، اوّلاً: خودش سترون و عقيم نماند و دنيا را به مزرعه اي شكوفا و پرمحصول براي آخرت تبديل نمايد و از ماديّت بستري مناسب براي معنويت بسازد و مراقب است كه بر اثر تكرار خور و خواب با خودمختاري ، كنشي Functional Autionomy زيستن را از به هر خوردن و خوابيدن نپندارد و ثانياً: ديگران را هم از گمراهي و سقوط در اين درّه هولناك نجات دهد و به طوريقين روح بزرگي كه داراي چنين انديشه و ايماني باشد براي بدن زحماتي فراهم مي كنداما در عين حال سعادت و رستگاري دنيا و آخرت را تأمين مي نمايد. و اين اختيار در راستاي اهداف خلقت است . امام حسين (ع) در تبيين اهداف خلقت فرمود:

خداوند ـ عزّوجل ـ خلق نكرده است بندگانش را مگر براي اين كه او را بشناسند و زماني كه او را شناختند، بپرستند و با پرستش خدا از پرستش غير او بي نياز گردند و اين به خاطر آن است كه باغبان حكيم هستي ميوه هاي شيرين و لب گزاني مي خواهد كه بي نيازي خود را حتي از درخت هم اعلان نمايند و با شيريني و بوي عطرشان ، جهاني رامست معشوق حقيقي عالم سازند و آنان را به حركت وا دارند و اين جاست كه خود لايق محضر او گرديده اند.

حال اگر اين سئوال مطرح شود، عزت چگونه پديد مي آيد؟ پاسخ اين است از راه بزرگ شد با ايمان به خداي يگانه و متخلق شدن به اخلاق الهي ، معناي مؤمن بودن اين است كه من هيچ مؤثري در وجود نمي شناسم جز خدا و سر تعظيم و تذلل فرود نمي آورم جز پيش او و هيچ چيزي نمي خواهم جز از او.

اگر همه عالم را به من بدهند باز پيش خدا كوچكم و پيش هيچ كس كوچكي نمي كنم . اين همان معناي عبادت است كه خارج شدن از ذلت عبادت مخلوق و ورود به عزت عبادت خالق است . زيرا روشن است كه ذلت در اثر انديشه شرك آلود تأثيرگذاري غير خدا در عرض خدا و فروتني بي جهت نزد مؤثرهاي خيالي پيدا مي شود، وقتي كه مخلوق را مستقلاً مؤثر بدانم ، به طور قهري خود را پيش اوكوچك مي شمارم . وقتي رفع نيازمندي هايم را به دست مخلوق بدانم احساس كوچكي نسبت به آن مي كنم . ولي انسان مؤمن و موحد فقط خدا را مؤثر مي داند و تنها در نزد اواحساس تذلل مي كند و نزد او تنها سر تعظيم فرود مي آورد و حاضر نيست به هيچ قيمتي براي موجود ديگر سر تعظيم فرود آورد و خود را بفروشد هر چه اين روحيه در انسان قوي تر باشد، قدرت مقاومت در برابر ناملايمات و تصميم بر ايثار و فداكاري بيشتر مي شود، در نتيجه عزت و شرف او بيشتر است .

اكنون مي توان فهميد كه چرا خدا در قرآن مي فرمايد: (ولله العزّة و لرسوله و للمؤمنين ولكن ّ المنافقين لايعلمون )؛ عزت مال خدا و پيامبر خدا و مؤمنين است ، اما منافقان نمي فهمند.

نكته قابل توجّه و دقت اين است كه عزت مال خدا و رسول است ، زيرا خدا مالك هستي است و پيامبر مظهر صفات خداست ، اما اين كه عزت از آن مؤمنين است به چه معناست ؟ با توجّه به مطالبي كه گذشت ، روشن شد منظور مؤمني است كه به وظايف ايماني خود عمل نمايد، يعني همه چيز را از خدا بداند روزيش را و آنچه مايه تكامل اوست را در آسمان سراغ بگيرد، ضمن اين كه ارادة استكبار در زمين ندارد پا بر سر هستي بگذارد و عالم را سكوي پرش به سوي او بداند چنين انساني عزيز است .

نكته ديگري كه خيلي اهميت دارد و در اعمال انسان تأثير مستقيم دارد، توجّه به اين نكته است كه سهم ما در تحصيل و عزت چه اندازه است و خدا چگونه و در چه شرايطي عزت مي دهد. روشن است كه با توجّه به اراده و اختياري كه خدا به انسان ها داده خود انسان (البته با عنايت الهي ) بيشترين و اساسي ترين سهم را دارد و معناي اين كه خدا عزت مي دهد نه اين كه عزت را خدا از آسمان فرو مي فرستد، بلكه خدا انسان را درسايه معرفت و شناخت توحيدي از همه خلق بي نياز مي سازد و طمع او را از غير قطع مي كند و به او مي فهماند كه چشم طمع به غير بردگي دائمي ، نيازمندي حاضر و طمع كار اسير ذلت ها است . بنابر اين مي توان گفت : انسان عزت را به عنايت الهي ، خود به خود هديه مي دهد و خودش هم مي تواند آن را از خويش سلب نمايد و كسي نمي تواند كسي را عزيز و يا خوار و ذليل نمايد. از همين روي ، عزيزترين انسان ها امام حسين (ع) در روز عاشورا در هنگامه قدرت بلامنازع دشمن و اقتدار بي همتاي آنان فرمود: مرا مخيّركرده اند بين عزت و ذلت و ذلت از مابه دور است ؛ يعني عزت و ذلت من در اختيار خودم مي باشد. و حاضرم كشته شوم ، بدنم پاره پاره شود، خانواده ام به اسارت بروند و... اما خود را به يزيد نفروشم و عزت من باقي بماند؛ اين نهايت درجه عزت است . در همان حال امام حسين (ع) در اوج عزت و معاندان و مخالفان او در حضيض ذلت قرار داشتند، زيرا دشمن نتوانسته بود ذره اي در قلعه مستحكم روح امام (ع) رخنه ايجاد نمايند.

امام حسين (ع) هنگامي كه در ابتداي ورود به كربلا با تهديد لشگر دشمن مواجه شد، با جمله زيبا و عزت آفرين خود «افبالموت تخوفني ... مرحباً بالقتل في سبيل الله؛ آيا مرا از مرگ مي ترساني ؟؟ چه خوش است شهادت در راه خدا» به همه بشريت درس شيوه عزيز بودن و عزت و سربلندي داشتن ، آموخت .

امام (ع) با انتقاد از وضع موجود به تشريح ابعاد فاجعه و تبيين خطاهاي صورت گرفته شده پرداخت و با اعلام رسالت خويش و لزوم موضع گيري در مقابل وضع موجود به ارائه تصويري زيبا و دلنشين از جامعه آرماني خويش پرداخت ؛ جامعه اي كه در آن توحيد و عدالت حاكم باشد و مظلومان رهايي يابند. امام خطاب به فرزدق فرمود:

«يا فرزدق ان هؤلاء قوم الزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد في الارض وابطلوالحدود وشربوا الخمور واستأثروا في اموال الفقراء والمساكين و انا اولي من قام بنصرة دين الله واعزاز شرعه والجهاد في سبيله لتكون كلمة الله هي العليا».

در اين سخنان امام (ع) پيروي مردم از شيطان و بي توجهي آنان به اطاعت خداي رحمان و فساد آشكار آنان در روي زمين و تعطيل شدن حدود الهي و شيوع گناه در جامعه و تضييع حق فقيران و محرومان را به عنوان اموري غيرقابل تحمل مي شمارد كه همه مؤمنان موظفند در برابر آن قيام كنند و خود از همه به اين قيام سزاوارتر است ، قيام براي از بين بردن موانع ، پياده شدن دين خدا و عزيز شدن شرع مقدس و در نهايت جهاد و مبارزه براي اعلاي كلمه حق .

بدين سان امام (ع) و ياران او با كمال شجاعت و عزت مندي و آزادگي و استقامت و فداكاري در دفاعي مقدس از مرزهاي قرآن با ايماني ژرف و حماسه آفرين هايي شگرف ،به آستان شهادت سر نهادند و در راه بقاي دين خدا جان دادند و تجلي آيين محمدي را جاودان ساختند. بدين گونه عاشورا مدال بزرگ افتخار است كه تاريخ آن را به سينه قرآن و اسلام آويخته است و مشعل جاويد هدايت است كه امام حسين (ع) و يارانش بر سر راه فرزندان عزت خواه اسلام قرار داده اند. و درسي است به همه بشريت در جهت تبيين چگونه زيستن و چگونه مردن .