بازگشت

اوج عزت


روز عاشورا، صحنه اوج غيرت مندي حسين و حسينيان (ع) است ، وقتي دو سپاه در مقابل هم قرار گرفتند. ابن زياد ملعون ، پيشنهاد تسليم شدن را مي دهد، تربيت شده مكتب وحي ، امام حسين (ع) مي فرمايد: «الا و إن الدعي قدر ركزني بين اثنتين ، بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة ، يأبي الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت وطهرت [و انوف حمية و نفوس ابيّه من ان ] نؤثر طاعة اللئام علي مصارع الكرام ؛ آگاه باشيد كه اين فرزند خوانده (ابن زياد)، مرا ميان دو راهي شمشير و ذلت قرار داده است و هيهات كه ما زير بار ذلت رويم ، زيرا خداوند و پيامبرش و مؤمنان از اين كه ما زير بار ذلت رويم ابا دارند، و دامن هاي پاك مادران و انسان هاي پاك دامن و مغزهاي با غيرت ونفوس با شرافت روا نمي دارند كه افراد لئيم و پست را بر انسانهاي كريم و نيك منشان مقدم داريم .».

آري ، كسي كه معلّمش رسول خدا (ع) و قرآن كتاب درسي اش است ، هرگز تن به ذلت و خواري نمي دهد و هم چنين ، چنانچه كسي «مهدي باور» و «مهدي زيست » باشد،دور است كه مانند حسين نباشد و گام در مسيري گذارد كه راه حسين نباشد. راه حسين ،راه مهدي است ، و سير و سلوك راه حسيني همان راهي است كه خميني طي نمود و ثمرش ، اين انقلاب شكوه مند، زمينه ساز حكومت مصلح جهاني است .

آن گاه امام حسين (ع)، چند نفر از سرشناسان كوفه را، مانند شبث بن ربعي ، حجّار بن ابجر، قيس بن الاشعث ، يزيد بن الحارث كه حضرتش را دعوت نموده بودند، و اكنون با شمشيرهاي برّان و سينه هايي مملو از خشم و نفرت و چشم هايي پر از كينه به استقبال آمده بودند، را مخاطب ساخت و آنان هم امام را به همان ذلتي كه خود به آن تن داده بودند، دعوت نمودند؛ قيس بن اشعث گفت : چرا به حكم عموزادگانت تن نمي دهي ؟ به خدا به ميل تو رفتار خواهند كرد و از ايشان به تو بدي نمي رسد.

در اين جا بود كه سومين برج امامت و ولايت ، از بلنداي روح آسماني اش ، اعلاميه عزت و آزادي را براي جهانيان صادر مي فرمايد:

«لا و الله لا اعطيهم بيدي اعطاء الذليل و لا اقراقرار البعيد و لا افرّ فرار العبيد؛ من هرگز دست ذلت به شما نمي دهم ، مانند بردگان اقرار به سرپرستي شما نمي كنم و مانند بردگان فرار نمي كنم .»

سپس اعلام نمود كه او و نهضتش در هر حال پيروز است و براي آنان كه به عزت الهي عزيز شدند، شكستي نيست : «و ان نغلب فغير مغلبينا؛ و اگر شكست بخوريم (و كشته شويم ) شكست نخورده ايم كه ما را شكستي نيست .».

و به قول مصلح بزرگ ، اقبال لاهوري :

در جهان نتوان اگر مردانه زيست هم چو مردان جان سپردن زندگي است

لذا وقتي ياران و اصحاب با وفاي او را به شهادت رساندند و حضرتش را از هر سو محاصره نمودند، با سخناني رسا كه همواره در جهان براي طالبان عزت و آزادگي طنين افكن است ، فرمود: «موت في عز خير من حياة في ذل ؛ مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است .»

و به هنگام حمله به صفوف دشمن به مسلمانان آموخت كه چگونه شعار بدهند، و رجز سر بدهند:

الموت اولي من ركوب العارو العار اولي من دخول النار؛«مرگ در نزد من از پذيرش ننگ بهتر است و پذيرش ننگ بهتر از داخل شدن بر آتش است .»

آري شعار حسين روز عاشورا، شعار عزت است . او مي فرمايد:



ان الحسين بن علي

آليت ُ ان لا انثني



احمي عيالات ابي امضي علي دين النبي ؛«سوگند ياد كرده ام كه در مقابل دشمن سر فرود نياورم ، من از اهل و عيال پدرم حمايت مي كنم و در راه آيين پيامبر كشته مي شوم .»

علامه شهيد، مرتضي مطهري مي گويد: «اسم اين شعار را بايد گذاشت شعار آزادي ، شعار عزت ، شعار شرافت .»



بزرگ فلسفه قتل شاه دين اين است

كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است



نه ظلم كن به كسي ني به زير بار ظلم برو

كه اين مرام حسين است و منطق دين است



بياييد مرام حسين و منطق دين را سرلوحه زندگي مان قرار دهيم . و با به كار بستن عزت و افتخار حسيني ، طعم دل نشين ياران و سربازان كربلا را بچشيم . با گام هاي استوار در فرهنگ مهدويت سير نماييم ، زيرا راه حسين ، به عشق مهدي ختم مي شود و عشق به مهدي ، اكسيري است كه مس وجود شخصي را تبديل به طلاي ناب مي كند و همان طوري كه ياري حسين ، ياري مهدي است ، ياري مهدي نيز ياري حسين است ؛ لذا چشم دل به عزت ياران حسين مي دوزيم :