بازگشت

عزت حسيني در كربلا


كربلا را نمي توان يك آرام گاه خواند، زيرا به مدرسه و دانشگاه شبيه تر است .انديشه خفتگان در آن سرزمين ، خود يك مكتب است . انسان هاي آزاد مرد از ثار الله مي آموزند كه براي يافتن عزت ، سكوت و سازش معنا ندارد، و بايد قيام نمود و بعد از قيام ،طبق تعاليم آسماني بايد با ياد منجي و مصلح جهاني آن را حفظ نمود.

شيعه به بركت نعمت ولايت ، از اين معنا برخوردار است . شيعيان براي يافتن عزت واقعي ، با ديدن تابلو سرخ عاشورا، جان مي گيرد و جوانه اش در پرتو و گرماي شمس كربلا،سبز مي شود و با ديدن تابلوي سبز انتظار، جوانه سرسبزش را در پرتو خورشيد، پشت ابر شكوفا و زنده نگه مي دارد؛ وقتي به آئينه شفاف و تاب ناك انقلاب خميني (ره ) نظر مي اندازيم ، در مي يابيم كه فرزند حسين ، به سالار شهيدان اقتدا نمود و سرا پرده قيامش را به رنگ سرخ حسيني مزين كرد و با بيرق «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» مردم را از زير بار ذلت ، به سرزمين سرسبز و خرم عزت فرا خواند. وي با ديد نافذ سياسي اش ، قطره اشك براي مظلوم كربلا را از نغمه لالايي در آورد و آب حيات درخت اسلام كرد. به راستي ،چرا براي عزاداري و گريه و حتي تباكي ثواب زيادي نقل شده است ؟

حضرت امام (ره ) راز اين مطلب مهم را يك نكته عميق سياسي مي داند و مي فرمايد: «علاوه بر آن امور عبادي اش و روحاني اش ، يك مسئله مهم سياسي در كار بوده است . آن روزي كه اين روايات صادر شده است ، روزي بوده است كه اين فرقه ناجيه مبتلا بودند به حكومت اموي و بيشتر عباسي ، و يك جمعيت بسيار كمي ، يك اقليت كمي در مقابل قدرت هاي بزرگ . در آن وقت براي سازمان دادن به فعاليت سياسي اين اقليت يك راهي درست كردند كه اين راه خودش سازمانده است ... و شايد بسياري از آن ها هم نمي دانستند مطلب چه هست ، ولي مطلب سازماندهي يك گروه اقليت در مقابل آن اكثريت است و در طول تاريخ ، اين مجالس عزا كه يك سازماندهي سرتاسر كشورهاست ... اين بيرق حسيني ، اسباب اين مي شود كه سازمان داده شده باشد... جهت سياسي اين دعاها و اين توجه به خدا همه مردم را به يك نقطه ، اين است كه يك ملت را بسيج مي كند براي يك مقصد اسلامي ... نكته مهم ، آن جنبه سياسي است ... اجتماع تحت يك بيرق ، اجتماع تحت يك ايده و هيچ چيز نمي تواند اين كار را به مقداري كه عزاي حضرت سيد الشهدا در او تأثير دارد، تأثير بكند.»

لذا ايشان به واعظان و خطيبان مي فرمايند: «.. در اين اجتماعاتي كه در محرم و صفر مي شود، مبلغين عزيز و علماي اعلام و خطباي معظم بايد مسائل روز را، مسائل سياسي را، مسائل اجتماعي را و تكليف مردم در يك هم چو زماني كه گرفتار اين همه دشمن ما هستيم ، معين كنند، به مردم و به كشور بفهمانند كه ما در بين راه هستيم و بايد تا آخر راه ، ان شاء الله برويم .»

وقتي امام حسين (ع) با فرمانده سپاه كوفه «حربن يزيد رياحي » مواجهه مي شود و او راه را بر ايشان مي بندد و هشدار مي دهد كه اگر دست به شمشير ببريد و جنگي را آغاز كنيد، قطعاً كشته خواهيد شد، حسين نيز شمشير سخن را مي كشد و مي فرمايد:«فبالموت تخوّفني و هل بعد و بكم الخطب ان تقتلوني و سأقول كما قال اخو الاوس لابن عمه و هو يريد نصرة رسول الله (ص) فخوّفه ابن عمه و قال :أين تذهب فإنك مقتول ، فقال :



سَاَمضي و ما بالموت عارُ، علي الفتي

اذما نوي حقّاً و جاهد مسلما



و واسي الرجال الصالحين بنفسه

و فارق مثبوراً و خالف مجرما



اقدم نفسي لا اُريد بقائها

لتلقي خمياً في الهياج عررما



فإن عشت لم اُندم و إن مت لم الم كفي بك ذُلاّ ان تعيش و ترغما

آيا مرا از مرگ مي ترساني و آيا كار شما به آن جا رسيده كه مرا بكشيد؟ من در پاسخ تو،همان سخني را مي گويم كه برادر اوسي به پسر عموي خود گفت ، آن گاه كه مي خواست به ياري پيامبر (ص) بشتابد و عموزاده اش او را از كشته شدن ، بيم داد كه به كجا مي روي كه در اين راه كشته خواهي شد و او چنين سرود:

من به سوي مرگ خواهم رفت كه مرگ براي جوان مرد ننگ نيست ، اگر در جست و جوي حق باشد و در راه اسلام جهاد كند، و بخواهد با ايثار جانش از انسان هاي صالح حمايت كند و با جنايت كاران مخالفت كند و از دشمن خدا دوري گزيند. من جان خود را فدا مي كنم و بقاي آن را خواستار نيستم ، و به زودي در جنگي سخت با دشمني بس بزرگ رو به رو خواهم شد. پس اگر زنده بمانم پشيماني ندارم و اگر كشته شوم ملامت نشوم ، ولي براي تو همين بس كه چنين زندگي ذلت بار و ننگين را سپري كني .»

اي ملت مسلمان ، جهت ثواب تفكر، قدري در اين سخن بينديشيد. آيا اين چنين نيست كه امروزه اسلام احتياج به ياري دارد؟ آيا تاريخ يك بار ديگر تكرار نشده است ؟ آيا دشمنان اسلام براي از بين بردن دين مقدستان متحد نشده اند؟ آيا وقت زمزمه كردن شعر بلند برادر اوسي و به كار بردن عزت فرزند رسول خدا (ص) نرسيده است ؟ آيا ترسيدن از شهادت بر مسلمان ننگ و عار نيست ؟ آيا جان دادن براي ملت مظلوم مسلمان و نابود كردن آمريكا و ايادي اش بزرگ ترين ايثار نيست ؟ آيا زندگي با عزت ، بقاي جاودانگي نيست ؟

و خلاصه آن كه آيا به دنبال عزت حسيني رفتن ، زمينه سازي براي حكومت مصلح جهاني نيست ؟ پس بياييد همه كلام فرزند رسول خدا (ص) را زمزمه كنيم كه در ادامه مي فرمايد:

«ليس شأني شأن من يخاف الموت ، ما اهون الموت عل سبيل نيل العزّ و إحياء الحق ، ليس الموت في سبيل العزّ الاحياة خالدة ، و ليست الحياة مع الذل إلا الموت الذي لاحياة معه ، أفبالموت تخوفني ؟ هيهات ، طاش سهمك ، و خاب ظنّك ! لست اخاف الموت ، إن نفسي لاكبر من ذلك و همتي لاعلي من ان احمل الظميم خوفا من الموت ، وهل تقدرون علي اكثر من قتلي ؟ مرحبا بالقتل في سبيل الله ، و لكنكم لا تقدرون علي هدم مجدي و محو عزّي و شرفي ، فاذاً لا ابالي بالقتل ؛ شأن من شأن كسي نيست كه ازمرگ بهراسد، چه قدر مرگ در راه رسيدن به عزت و احياي حق سبك و راحت است . مرگ در راه عزت ، جز زندگي جاويد نيست و زندگي با ذلت جز مرگ فاقد حيات نيست . آيا مرا ازمرگ مي ترساني ؟ تيرت به خطا رفته و كمانت تباه است ! من كسي نيستم كه از مرگ بهراسم . منش من بزرگ تر از اين است و همت من عالي تر از آن كه از ترس مرگ به زيربار ستم روم ؛ و آيا شما بر بيش از كشتن من توانايي داريد؟ آفرين و درود به كشته شدن در راه خدا، در حالي كه شما قادر به نابودي عظمت من و محو عزت و شرفم نيستيد. پس در اين صورت باكي از كشته شدن ندارم .»

و اين مهم را شهداي اسلام و شهيدان انقلاب اسلامي ايران و شهداي انتفاضه ،بار ديگر با پيروي از سالار شهيدان به منصه ظهور گذاشتند. وظيفه ما حمايت و پاسباني از اين گنجينه ارزش مند است كه سبب در تعجيل ظهور طالب دم مقتول كربلا و منتقم خون تمام مظلومان جهان است .