بازگشت

بلاياي زيباياب


بلايا نقش مهمي در اين باره دارند؛ آنها نقاب هاي كذب را از چهره دنياي ما برمي دارند و زشتي زيبايي ها را رو مي كنند. بلا نشان مي دهد انسان واقعاً مالك نيست ،چون مالك يعني «كسي كه قدرت تصرف دارد». آتش افتادن به باغ زيبايي كه ما ظاهراً مالك آنيم ، روشن مي كند كه ما واقعاً مالك آن نيستيم چون نمي توانيم در آن تصرف كنيم . سبزه هايش را نگه داريم ، خزان يا آتش را از آن دور كنيم . خزان يا آتش ، پديده زيبارا از ما مي گيرد و جز لحظه و آناتي ، خاطره زيبا برايمان نمي ماند. هم چنين است زوجيت و رياست و... بلا براي «هنرمند زيباساز» حيات خدماتي دارد؛ موهوم و فرضي و مجازي و عدمي بودن نسبت هايش را با پديده هاي زيبا برايش «مشهود» مي كند. چرا كه به علت انس بدانها -و لو عقلاً مي داند- اما باور ندارد كه هيچ نسبت واقعي و حقيقي و وجودي باپديده ها ندارد. مشهود اين مطلب هديه بزرگي براي هنرمندي است كه در پي زيبا سازي حيات است .

خدمت ديگر بلا، نشان دادن چهره واقعي پديده ها و ميزان ماندگاري زيبايي هاست . چيزي كه عمر چندماه يا چند فصل دارد، واقعاً مي تواند يك عمر و يك زندگي را زيبا كند؟ اين هم باور و شهودش در گردونه بلا حاصل مي شود، فقط با شهودش است كه ميل زيباخواهي قانع به عدم امتداد مي شود. هفته ها به يك جوان دل باخته ، به صورتي زيبا بگوييد معشوقه زيباي شما به بيماري بدي دچار است ، و لو عقلاً تأييد كندنمي تواند دل بكند، تا وقتي كه آثار بيماري در سر و صورت او نمايان شود و نقاب از زيبايي بركشد.