بازگشت

تلازم زيباسازي حيات با تولي و تبري


روشن شد كه در انسان يك ميل عميق و فطري وجود دارد كه به اصل بودن وحيات داشتن بسنده نمي كند، بلكه در تكامل همه جانبه ، از جمله زيباسازي آن ميل عجيبي دارد. اين ميل نهفته فطري در مواجهه با هر پديده زيباي محسوس بيدار مي شود ما را به خود مي خواند، اما زيباسازي حيات ـ كه غير از زيبا ديدن پديده هاست ـ به انضمامي با وصف زيبا بستگي دارد و اين ، يعني راه پيدا كردن مقوله هايي در فرايند زيباسازي حيات است كه آنها را در اخلاق ، به خوب و بد و در زيباشناسي ، به زشت و زيباي معنوي مي شناسيم . براي زيباسازي حيات خداوند دو عنصر آن را در اختيار ما قرارداده و برايمان حصولي است و آن رو «پديده هاي زيبا» و «مُدرِك زيبايي » هستند. اما عنصر،ديگر را از ما خواسته و تحصيلي است و آن عنصر ارتباط زيبا با پديده هاست كه خود،متصف به زشت و زيباست . در اين خصوص بايد انواع ارتباط ها و تناسب هاي معنايي را احصا و به زيباي آنها چنگ زد و از زشت آنها دوري جست ، تا در زيباسازي حيات موفق بود. اين چنگ زدن به خوبي ها و زيبايي هاي معنايي و دوري و دشمني با اضداد آنها،يعني زشتي هاي معنايي در فرهنگ شيعي به «تولي و تبري » شناخته مي شود و چون امام (ع) مجسّم همه خوبي ها و زيبايي هاي معنايي است : «ان ذُكِر الخير كنتم اوّله واصله و فرعه و معدنه و مأويه و منتهاه » تولي يك جا، يعني دل دادگي به امام (ع) و تبري ؛ يعني دوري از دشمنان آنها كه تجسم همان زشتي هايند.

پس برقراري ارتباط دائمي و دلدادگي با امام (ع) شرط و ضامن زيباسازي حيات (در اين سطح ) است ، چون ارتباط با او؛ يعني ضميمه شدن اوصاف زيبا در حيات ما و كشش و دل دادگي به ما در اثر درك زيبايي هاي معنايي او: «ما خصّنا به من ولايتكم طيباً لَخلقنا (يا لخُلقنا) و طهارة ً لا نفسنا و تزكية ً لنا». اگر دل دادگي به او در رأس كشش ها قرار گيرد و روابط ما با ساير پديده ها، زير پر آن قرار گيرد گامي در زيبا شدن حيات برداشته شده است ؛ مثلاً با رعايت عفت و صداقت ، زيبا را به خود منضم مي كنيم ، با دوري از تكاثر و رعايت عدالت چيزي را مالك مي شويم و...